شهید محمد رحیم زارعی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی «بسم رب الشهداء و الصدقین نام و نام خانوادگی : محمد رحیم زارعی تاریخ تولد : ۱۳...» ایجاد کرد)
 
 
(۳ نسخه‌های متوسط توسط ۲ کاربران نشان داده نشده)
سطر ۲۱: سطر ۲۱:
 
  rId5
 
  rId5
  
زندگی نامه
+
==زندگی نامه==
  
 
شهید محمد رحیم زارعی در خانواده ای فقیر و مذهبی چشم به دنیا گشود. بیش از دو سال از عمرش نگذشته بود که پدر خود را از دست داد ، سرپرستی او و چهار فرزند دیگر خانواده که بزرگترینش هشت ساله بود بعهده مادر فداکارش رسید. بعد از رسیدن به سن درس و علم آموزی وارد دبستان روستا می شود و تا کلاس چهارم ابتدایی درس می خواند و با وجود استعداد سرشار به علت فقر خانواده مجبور به ترک تحصیل می شود و جهت انجام کار راهی شیراز می شود و در حالی که بیشتر از ده سال از سنش نگذشته بود در یکی از کارگاههای خیاطی به شاگردی می پردازد و شبها بعد از فراغت از کار شبانه به تحصیل می پردازد که موفق می شود تا کلاس اول راهنمایی ادامه دهد و دوباره به علت مشکلات ترک تحصیل می کند. و به کار سیم کشی که مورد علاقه اش بود روی می آورد که بعد از مدتی در حرفه خود استاد ماهری می شود. تا اوایل انقلاب در حرفه خود باقی می ماند و به دلیل علاقه به انقلاب در سال ۱۳۵۸ به عضویت سپاه پاسدارن در می آید و در این نهاد انقلابی به خدمت مشغول می شود. تا اینکه جنگ تحمیلی علیه ایران آغاز می شود و شهید با اینکه هشت ماه از ازدواج مشترکش می گذشت در آذرماه ۱۳۵۹ با اصرار زیاد راهی جبهه های جنوب (آبادان – بهمن شیر) می شود. بیش از یک ماه از اعزامش نگذشته بود که در تاریخ ۸/۱ ٫/ ۵۹ بر اثر ترکش خمپاره در بهمن شیر آبادان به وصال یار حقیقی خود می رسد و به درجه رفیع شهادت نائل میگردد.
 
شهید محمد رحیم زارعی در خانواده ای فقیر و مذهبی چشم به دنیا گشود. بیش از دو سال از عمرش نگذشته بود که پدر خود را از دست داد ، سرپرستی او و چهار فرزند دیگر خانواده که بزرگترینش هشت ساله بود بعهده مادر فداکارش رسید. بعد از رسیدن به سن درس و علم آموزی وارد دبستان روستا می شود و تا کلاس چهارم ابتدایی درس می خواند و با وجود استعداد سرشار به علت فقر خانواده مجبور به ترک تحصیل می شود و جهت انجام کار راهی شیراز می شود و در حالی که بیشتر از ده سال از سنش نگذشته بود در یکی از کارگاههای خیاطی به شاگردی می پردازد و شبها بعد از فراغت از کار شبانه به تحصیل می پردازد که موفق می شود تا کلاس اول راهنمایی ادامه دهد و دوباره به علت مشکلات ترک تحصیل می کند. و به کار سیم کشی که مورد علاقه اش بود روی می آورد که بعد از مدتی در حرفه خود استاد ماهری می شود. تا اوایل انقلاب در حرفه خود باقی می ماند و به دلیل علاقه به انقلاب در سال ۱۳۵۸ به عضویت سپاه پاسدارن در می آید و در این نهاد انقلابی به خدمت مشغول می شود. تا اینکه جنگ تحمیلی علیه ایران آغاز می شود و شهید با اینکه هشت ماه از ازدواج مشترکش می گذشت در آذرماه ۱۳۵۹ با اصرار زیاد راهی جبهه های جنوب (آبادان – بهمن شیر) می شود. بیش از یک ماه از اعزامش نگذشته بود که در تاریخ ۸/۱ ٫/ ۵۹ بر اثر ترکش خمپاره در بهمن شیر آبادان به وصال یار حقیقی خود می رسد و به درجه رفیع شهادت نائل میگردد.
  
خصوصیات شهید:
+
*خصوصیات شهید:
  
 
اخلاق محمد رحیم زبانزد همه مردم بود ، همیشه در سخن گفتن متین بود و هیچگاه در هنگام صحبت کردن صدای بلند و ناشایستی از ایشان سر نمی زد. در کوچه و خیابان به افراد کوچکتر از خود سلام می کرد. با خانواده بسیار مهربان و صمیمی بود و اخلاق اسلامی را در همه کارها رعایت می کرد. از همان دوران کودکی علاقه به دین و مذهب در وجودش موج می زد. دوم یا سوم ابتدایی بود که در کنار مادرش نماز می خواند و در هنگام سوگواری و عزاداری ابا عبداله الحسین (ع) وقتی نام امام حسین(ع) برده می شد چنان گریه می کرد که باورکردنی نبود. نماز را هیچگاه فراموش نمی کرد ، مخصوصا نماز اول وقت را. همیشه به دوستان سفارش می کرد که اخلاق اسلامی را رعایت کنید و خدا را ناظر بر اعمالتان بدانید. در قبل از انقلاب در تظاهرات ها و سخنرانیهای علیه رژیم شرکت می کرد و مدتی نیز تحت تعقیب نیروهای ساواک بود.
 
اخلاق محمد رحیم زبانزد همه مردم بود ، همیشه در سخن گفتن متین بود و هیچگاه در هنگام صحبت کردن صدای بلند و ناشایستی از ایشان سر نمی زد. در کوچه و خیابان به افراد کوچکتر از خود سلام می کرد. با خانواده بسیار مهربان و صمیمی بود و اخلاق اسلامی را در همه کارها رعایت می کرد. از همان دوران کودکی علاقه به دین و مذهب در وجودش موج می زد. دوم یا سوم ابتدایی بود که در کنار مادرش نماز می خواند و در هنگام سوگواری و عزاداری ابا عبداله الحسین (ع) وقتی نام امام حسین(ع) برده می شد چنان گریه می کرد که باورکردنی نبود. نماز را هیچگاه فراموش نمی کرد ، مخصوصا نماز اول وقت را. همیشه به دوستان سفارش می کرد که اخلاق اسلامی را رعایت کنید و خدا را ناظر بر اعمالتان بدانید. در قبل از انقلاب در تظاهرات ها و سخنرانیهای علیه رژیم شرکت می کرد و مدتی نیز تحت تعقیب نیروهای ساواک بود.
  
وصیت نامه
+
==وصیت نامه==
  
 
اکنون که اینجانب قابلیت جبهه رفتن نصیبم شده است اگر برگشتم البته با پیروزی که به زندگی و جهاد اکبر می پردازم و اما اگر شهادت نصیب من شد سرپرستی خانواده ام را به مادرم تا وقتی که زنده است واگذار می کنم … مادر و برادرم از فرزند ندیده ام بخوبی پرستاری کنید. از فرزند من اگر پسر بود (میثم) و اگر دختر بود (سمیه) مانند فرزند خود مهربانی بکن و در سن کودکی او را به درس قرآن و احکام دین آشنا کن تا او نیز مانند دیگران به راه امام حسین (ع) راه پیدا کند …
 
اکنون که اینجانب قابلیت جبهه رفتن نصیبم شده است اگر برگشتم البته با پیروزی که به زندگی و جهاد اکبر می پردازم و اما اگر شهادت نصیب من شد سرپرستی خانواده ام را به مادرم تا وقتی که زنده است واگذار می کنم … مادر و برادرم از فرزند ندیده ام بخوبی پرستاری کنید. از فرزند من اگر پسر بود (میثم) و اگر دختر بود (سمیه) مانند فرزند خود مهربانی بکن و در سن کودکی او را به درس قرآن و احکام دین آشنا کن تا او نیز مانند دیگران به راه امام حسین (ع) راه پیدا کند …
… ای مردم آزاده ایران بکوشید تا ریشه ابر قدرتهای جنایت پیشه را از کشور اسلامی ایران برکنیم تا راه را برای حکومت (عدل) امام زمان (عج) هموار کنیم. ای خمینی بت شکن ، ای کاش هزاران جان داشتم و یکی یکی در راه تو فدا می کردم و هیچ ناراحت نباش تا ما جوانان مسلمان هستیم نمی گذاریم که اسلام را این جنایتکاران له کنند. تا آخرین قطره خون خود در این راه مبارزه می کنیم ، ای امام آرزو داشتم شما را دیدار کنم اما افسوس که قابلیت دیدار شما را نداشتم و شما برای ما دعا کنید که این جهادی که می رویم به درگاه خدا قبول باشد ، شما را از دور می بوسم و زیارت می کنم.
+
… ای مردم آزاده ایران بکوشید تا ریشه ابر قدرتهای جنایت پیشه را از کشور اسلامی ایران برکنیم تا راه را برای حکومت (عدل) امام زمان (عج) هموار کنیم. ای خمینی بت شکن ، ای کاش هزاران جان داشتم و یکی یکی در راه تو فدا می کردم و هیچ ناراحت نباش تا ما جوانان مسلمان هستیم نمی گذاریم که اسلام را این جنایتکاران له کنند. تا آخرین قطره خون خود در این راه مبارزه می کنیم ، ای امام آرزو داشتم شما را دیدار کنم اما افسوس که قابلیت دیدار شما را نداشتم و شما برای ما دعا کنید که این جهادی که می رویم به درگاه خدا قبول باشد ، شما را از دور می بوسم و زیارت می کنم.<ref>[http://www.iranshahid.ir/?cat=27&paged=9 سایت شهدای استان فارس]</ref>
  
منبع سایت شهدای استان فارس
+
==پانویس==
  
 
+
<references />
http://www.iranshahid.ir/?cat=27&paged=9
+

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۲۵

بسم رب الشهداء و الصدقین

نام و نام خانوادگی : محمد رحیم زارعی

تاریخ تولد : ۱۳۴۲

نام پدر : محمد علی

محل تولد : روستای شهید آباد

عضویت : پاسدار

تاریخ شهادت : ۸/۱ ٫/ ۵۹

عملیات :

محل شهادت : آبادان – بهمن شیر

محل دفن : گلزار شهدای امامزاده عقیل (ع)

rId5

زندگی نامه

شهید محمد رحیم زارعی در خانواده ای فقیر و مذهبی چشم به دنیا گشود. بیش از دو سال از عمرش نگذشته بود که پدر خود را از دست داد ، سرپرستی او و چهار فرزند دیگر خانواده که بزرگترینش هشت ساله بود بعهده مادر فداکارش رسید. بعد از رسیدن به سن درس و علم آموزی وارد دبستان روستا می شود و تا کلاس چهارم ابتدایی درس می خواند و با وجود استعداد سرشار به علت فقر خانواده مجبور به ترک تحصیل می شود و جهت انجام کار راهی شیراز می شود و در حالی که بیشتر از ده سال از سنش نگذشته بود در یکی از کارگاههای خیاطی به شاگردی می پردازد و شبها بعد از فراغت از کار شبانه به تحصیل می پردازد که موفق می شود تا کلاس اول راهنمایی ادامه دهد و دوباره به علت مشکلات ترک تحصیل می کند. و به کار سیم کشی که مورد علاقه اش بود روی می آورد که بعد از مدتی در حرفه خود استاد ماهری می شود. تا اوایل انقلاب در حرفه خود باقی می ماند و به دلیل علاقه به انقلاب در سال ۱۳۵۸ به عضویت سپاه پاسدارن در می آید و در این نهاد انقلابی به خدمت مشغول می شود. تا اینکه جنگ تحمیلی علیه ایران آغاز می شود و شهید با اینکه هشت ماه از ازدواج مشترکش می گذشت در آذرماه ۱۳۵۹ با اصرار زیاد راهی جبهه های جنوب (آبادان – بهمن شیر) می شود. بیش از یک ماه از اعزامش نگذشته بود که در تاریخ ۸/۱ ٫/ ۵۹ بر اثر ترکش خمپاره در بهمن شیر آبادان به وصال یار حقیقی خود می رسد و به درجه رفیع شهادت نائل میگردد.

  • خصوصیات شهید:

اخلاق محمد رحیم زبانزد همه مردم بود ، همیشه در سخن گفتن متین بود و هیچگاه در هنگام صحبت کردن صدای بلند و ناشایستی از ایشان سر نمی زد. در کوچه و خیابان به افراد کوچکتر از خود سلام می کرد. با خانواده بسیار مهربان و صمیمی بود و اخلاق اسلامی را در همه کارها رعایت می کرد. از همان دوران کودکی علاقه به دین و مذهب در وجودش موج می زد. دوم یا سوم ابتدایی بود که در کنار مادرش نماز می خواند و در هنگام سوگواری و عزاداری ابا عبداله الحسین (ع) وقتی نام امام حسین(ع) برده می شد چنان گریه می کرد که باورکردنی نبود. نماز را هیچگاه فراموش نمی کرد ، مخصوصا نماز اول وقت را. همیشه به دوستان سفارش می کرد که اخلاق اسلامی را رعایت کنید و خدا را ناظر بر اعمالتان بدانید. در قبل از انقلاب در تظاهرات ها و سخنرانیهای علیه رژیم شرکت می کرد و مدتی نیز تحت تعقیب نیروهای ساواک بود.

وصیت نامه

اکنون که اینجانب قابلیت جبهه رفتن نصیبم شده است اگر برگشتم البته با پیروزی که به زندگی و جهاد اکبر می پردازم و اما اگر شهادت نصیب من شد سرپرستی خانواده ام را به مادرم تا وقتی که زنده است واگذار می کنم … مادر و برادرم از فرزند ندیده ام بخوبی پرستاری کنید. از فرزند من اگر پسر بود (میثم) و اگر دختر بود (سمیه) مانند فرزند خود مهربانی بکن و در سن کودکی او را به درس قرآن و احکام دین آشنا کن تا او نیز مانند دیگران به راه امام حسین (ع) راه پیدا کند … … ای مردم آزاده ایران بکوشید تا ریشه ابر قدرتهای جنایت پیشه را از کشور اسلامی ایران برکنیم تا راه را برای حکومت (عدل) امام زمان (عج) هموار کنیم. ای خمینی بت شکن ، ای کاش هزاران جان داشتم و یکی یکی در راه تو فدا می کردم و هیچ ناراحت نباش تا ما جوانان مسلمان هستیم نمی گذاریم که اسلام را این جنایتکاران له کنند. تا آخرین قطره خون خود در این راه مبارزه می کنیم ، ای امام آرزو داشتم شما را دیدار کنم اما افسوس که قابلیت دیدار شما را نداشتم و شما برای ما دعا کنید که این جهادی که می رویم به درگاه خدا قبول باشد ، شما را از دور می بوسم و زیارت می کنم.[۱]

پانویس

  1. سایت شهدای استان فارس