شهید رحمت اله درویشی: تفاوت بین نسخهها
از دانشنامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
سطر ۹: | سطر ۹: | ||
نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : تیربارچیـ ادوات | نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : تیربارچیـ ادوات | ||
گلزار : | گلزار : | ||
− | خاطرت | + | ==خاطرت== |
− | یکبار که فرزندم رحمت الله به مرخصی آمده بود،یک حالت دیگری داشت و خیلی کسل و بی رمق بود و با کسی صحبت نمی کرد؛ به ایشان گفتم: چه شده است رحمت؟این بار که آمدی مثل دفعه ی قبل شاد و سرحال نیستی؟ مشکلی پیش آمده است؟گفت: نه پدر جان از این ناراحتم که چرا من اینجا هستم . گفتم: پس می خواستی کجا باشی؟ گفت:من و دوستم علی اکبر احمدی با هم بودیم و با هم قرار گذاشتیم که با همدیگر به شهادت برسیم.ولی ایشان به درجه ی رفیع شهادت نائل آمد ولی من لیاقتش را نداشتم.برای همین خیلی ناراحت هستم.گفتم: وانشاء الله شما هم به آرزویت می رسی. | + | *یکبار که فرزندم رحمت الله به مرخصی آمده بود،یک حالت دیگری داشت و خیلی کسل و بی رمق بود و با کسی صحبت نمی کرد؛ به ایشان گفتم: چه شده است رحمت؟این بار که آمدی مثل دفعه ی قبل شاد و سرحال نیستی؟ مشکلی پیش آمده است؟گفت: نه پدر جان از این ناراحتم که چرا من اینجا هستم . گفتم: پس می خواستی کجا باشی؟ گفت:من و دوستم علی اکبر احمدی با هم بودیم و با هم قرار گذاشتیم که با همدیگر به شهادت برسیم.ولی ایشان به درجه ی رفیع شهادت نائل آمد ولی من لیاقتش را نداشتم.برای همین خیلی ناراحت هستم.گفتم: وانشاء الله شما هم به آرزویت می رسی. |
− | به خاطر دارم در آخرین مرخصی که فرزندم رحمت الله به دیدن ما آمده بود ما در قاسم آباد نبودیم و به خاطر کوچ دادن گوسفندان به جای دیگر رفته بودیم.ما را هر طوری که بود پیدا کرد و به من گفت : پدر جان ؛تمام بجستان را زیر پا گذاشتم تا اینکه شما را پیدا کردم. به ایشان گفتم: لازم نبود دنبال ما بیایی و خودت را اذیت کنی،چون می توانستی دفعه ی بعدی که می آمدی من را ببینی.ولی ایشان در جواب گفت: اگر دفعه ی بعد می آمدم از من شکایت می کردید که چرا به دیدن شما نیامدم . چون دفعه ی بعد من زنده بر نمی گردم و این مرخصی هم آخرین مرخصی است که به دیدن شما آمدم ؛ و با ما خداحافظی کرد و رفت.<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=8797 سایت یاران رضا]</ref> | + | *به خاطر دارم در آخرین مرخصی که فرزندم رحمت الله به دیدن ما آمده بود ما در قاسم آباد نبودیم و به خاطر کوچ دادن گوسفندان به جای دیگر رفته بودیم.ما را هر طوری که بود پیدا کرد و به من گفت : پدر جان ؛تمام بجستان را زیر پا گذاشتم تا اینکه شما را پیدا کردم. به ایشان گفتم: لازم نبود دنبال ما بیایی و خودت را اذیت کنی،چون می توانستی دفعه ی بعدی که می آمدی من را ببینی.ولی ایشان در جواب گفت: اگر دفعه ی بعد می آمدم از من شکایت می کردید که چرا به دیدن شما نیامدم . چون دفعه ی بعد من زنده بر نمی گردم و این مرخصی هم آخرین مرخصی است که به دیدن شما آمدم ؛ و با ما خداحافظی کرد و رفت.<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=8797 سایت یاران رضا]</ref> |
==پانویس== | ==پانویس== | ||
نسخهٔ ۱۹ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۴۳
کد شهید: 6721790 تاریخ تولد : نام : رحمتاله محل تولد : گناباد نام خانوادگی : درویشی تاریخ شهادت : 1367/04/11 نام پدر : محمد مکان شهادت :
تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت : شغل : یگان خدمتی : گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است. نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : تیربارچیـ ادوات گلزار :
خاطرت
- یکبار که فرزندم رحمت الله به مرخصی آمده بود،یک حالت دیگری داشت و خیلی کسل و بی رمق بود و با کسی صحبت نمی کرد؛ به ایشان گفتم: چه شده است رحمت؟این بار که آمدی مثل دفعه ی قبل شاد و سرحال نیستی؟ مشکلی پیش آمده است؟گفت: نه پدر جان از این ناراحتم که چرا من اینجا هستم . گفتم: پس می خواستی کجا باشی؟ گفت:من و دوستم علی اکبر احمدی با هم بودیم و با هم قرار گذاشتیم که با همدیگر به شهادت برسیم.ولی ایشان به درجه ی رفیع شهادت نائل آمد ولی من لیاقتش را نداشتم.برای همین خیلی ناراحت هستم.گفتم: وانشاء الله شما هم به آرزویت می رسی.
- به خاطر دارم در آخرین مرخصی که فرزندم رحمت الله به دیدن ما آمده بود ما در قاسم آباد نبودیم و به خاطر کوچ دادن گوسفندان به جای دیگر رفته بودیم.ما را هر طوری که بود پیدا کرد و به من گفت : پدر جان ؛تمام بجستان را زیر پا گذاشتم تا اینکه شما را پیدا کردم. به ایشان گفتم: لازم نبود دنبال ما بیایی و خودت را اذیت کنی،چون می توانستی دفعه ی بعدی که می آمدی من را ببینی.ولی ایشان در جواب گفت: اگر دفعه ی بعد می آمدم از من شکایت می کردید که چرا به دیدن شما نیامدم . چون دفعه ی بعد من زنده بر نمی گردم و این مرخصی هم آخرین مرخصی است که به دیدن شما آمدم ؛ و با ما خداحافظی کرد و رفت.[۱]