شهید حمزه شبانی: تفاوت بین نسخهها
Kheyri9803 (بحث | مشارکتها) (←وصیت نامه) |
|||
(یک نسخهٔ متوسط توسط کاربر دیگری نشان داده نشده) | |||
سطر ۱۹: | سطر ۱۹: | ||
انا فتحنا لک فتحا مبینا | انا فتحنا لک فتحا مبینا | ||
− | + | باری هرگاه تاریخ را ورق می زنیم به جانبازی و ایثار مردان بزرگی بر می خوریم انگشت تعجب به زبان و دندان می فشاریم و از خودگذشتگی بزرگ مردان صدر اسلام امثال بلال ها عمارها و یاسرها و زنانی چون شهید اولین شهدای اسلام اطلاع پیدا می کنیم می گوئیم اینان انسانهای خارق العاده و نمونه بودند و زمان علی (ع) که چگونه مردان حق جانبازی کردند و اسلام را زنده کردند و همین طور زمان حسین (ع) که مردان حق می دانستند که فردا به دیدار حق می شتابند و برگشت وجود ندارد و با وجودی که یاران مادی پرست گروه گروه از حضور حسین (ع) پنهان می شدند و آنان در یک جنگ نابرابر مردانه جنگیدند و عاشق وار با رهبرشان به دیدارشان شتافتند. و حال به زمان روح خدا می رسیم و مشاهده می کنیم که کشورهائی چون عراق مزدور و کویت به خاطر سرسپردگی نسبت به شیطان بزرگ آمریکای جهانخوار داشتند که حتی پذیرفتن امام را نداشتن و به کشوری که حال بر ضد انقلاب اسلامی درآمده و حال محل تمام مزدوران و ضدانقلابیان شده کشوری به نام فرانسه موقت رهسپار آنجا شد و خاطره آن روزهای ورود امام و 22 بهمن هرگز از یادم نخواهد رفت و برمی گردیم به دوران اول جنگ تحمیلی عراق بر ضد انقلاب اسلامی و حمله ناجوان مردانه لشکر فریب خورده عراق به مردان بی دفاع و به خیال خام صدام تکوینی که 24 ساعته خوزستان و 4 روزه ایران قهرمان پرور را به تصرف خود درآورد ولی غافل از وحدت امت قهرمان با مزدوران و ضداسلامیهای بیگانه پرست می باشند و در این زمان سربازان روح اله حضور خود را در صحنه ای دیدند که مزدوران ناجوانمردانه به خاک قهرمان پرور حمله کردند و مال من هم به عنوان یک سرباز حقیر این مرز و بوم بخاطر آزادبودن و یکی از مدافعان آزادی راهی مسیر مقدس شدم که در دین ما اسلام همیشه پیروز، جهاد نام دارد شدم و و با نوشتن این متن به عنوان وصیت نامه بخاطر اینکه اگر شهادت نصیبم شد در صف شهیدان قرار گرفتم یادبودی بماند. اولا سفارشم به مردم همیشه در صحنه که دنباله رو شهیدان باشند و جبهه ها را هرگز فراموش نکنید و تا آخرین لحظه با مزدوران بیگانه مبارزه کنند و اسلام را فراموش نکنند و در پایان متذکر می شوم که سفارشاتم به شرح زیر است اولا سختم به پدر و مادرم شروع کنم پدرجان از اینکه در دامان چنین خانواده ای پرورش یافتم برایم حتمی شد که شما پاکترین پدران و مادران این زمان و نمونه هستید و از آرمان اسلام استفاده کرده و در تربیت این فرزند حقیر خود بکار برده اید و از خدای بزرگ می خواهم اجر جزیل نصیبشان گردد و ثواب پدران شهید در پرونده اعمال شما نوشته شود. پدر و مادر عزیزم فداکاری شماها مرا به یاد هاجر و ابراهیم بخاطر فداکردن فرزندشان اسماعیل می اندازد و در پایان از شماها کمال معذرت و بخشش می کنم و از اینکه گاهی شماها را بی خودی می رنجاندم مرا ببخشید. پدر و مادرم تنها خواهشم از شماها این است که در مراسم سوگواری من کمال آرامش و ایثار بکار ببرید و هیچگونه ناراحتی به خود راه ندهید چون مادر مقام عالی خدائی داریم و به کمال تکامل رسیده ایم و در مراسم سوگواریم به جای ریختن اشک به تمام دوستان و تشییع کنندگان شیرینی بدهید و هرگز گریه نکنید و به خواهرانم سفارش می کنم که مرا ببخشید و هرگز برای من گریه نکنند و گریه و زاری روزی باید کرد که اسلام را از دست بدهیم و بیگانگان بر ما حکومت بکنند و از اینکه هر موقع از مرخصی به خانه مراجعت می کردم به من محبت و مهربانی زیادی داشتید شرمنده شماها هستم و محبت هایشان را هرگز فراموش نخواهم کرد و از اینکه گاهی شماها را می رنجاندم مرا ببخشید. و باری سخنی دارم با یکتا برادر عزیز و مهرابنم برادرم اگر امروز برادرت را از دست دادی هیچ ناراحت مباش و گریه نکن و اگر در زندگی تنها و بی برادر شدی غمگین مباش چون برادرانی امثال تو و من زیاد هستند چون معلم شهیدمان مجاهد شهید دکتر شریعتی می فرماید آنان که رفتند کار حسینی کردند و آنان که ماندند باید زینبی باشند وگرنه یزیدیند و برادرجان اگر گاهی از دست من ناراحت شدی مرا ببخشید و برادرجان می دانید که من خیلی زیاد تو را دوست داشتم و شما هم من را دوست داشتید و به من خیلی صحبت می کردید و الان یک خواهشی از شما دارم که هر محبت و مهربانی به من داشتید با پدر و مادر و خواهران داشته باشید و هرگز از راه مقدس اسلام فاصله نگیرید و گول گروهکهای ضد اسلامی را مخور چون راه ما مشخص و همیشه پیروز است. در پایان از تمام اقوام و دوستان که به یادم نیست و قلم عاجز از آن می باشد از یکایک آنان طلب بخشش می کنم. و خرج مراسم عزاداری و چهلمین من از پولی که در بانک دارم مصرف کنید و اگر کسی از من پول طلبکار است به آن بدهید و یک مقدار پولی هم از عبدالحسین می خواهم که دقیقا نمی دانم چقدر است بگیرید و یک مقدار هم عبدالحسین از من می خواهد. از همگی شماها برای همیشه خداحافظی می کنم. 03/07/1360 سرباز حمزه شبانی. پیروز باد جبهه های حق و نابود باد تمام جبهه های ضد اسلامی برقرار باد پرچم خونین اسلام به رهبری امام خمینی رهبر مستضعفان. من را در کنار برادرم اصغر رنجبر خاک کنید. | |
− | + | شهید حمزه شبانی.<ref>[http://ajashohada.ir/home/martyrdetails/15363 سایت شهدای ارتش]</ref> | |
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | شهید حمزه شبانی | + | |
− | + | ||
− | + | ||
==نگارخانه تصاویر== | ==نگارخانه تصاویر== | ||
سطر ۳۶: | سطر ۳۰: | ||
</gallery> | </gallery> | ||
− | + | ==پانویس== | |
− | + | <references /> | |
− | + | == ردهها == | |
− | + | {{ترتیبپیشفرض:حمزه_شبانی}} | |
− | + | [[رده: شهدا]] | |
− | + | [[رده: شهدای دفاع مقدس]] | |
+ | [[رده: شهدای ارتش جمهوری اسلامی ]] | ||
+ | [[رده: شهدای ایران]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۵۴
شهید حمزه شبانی
1340/01/01 تاریخ تولد : 1360/11/29 تاریخ شهادت :
محل شهادت : نامشخص محل ارامگاه : فارس - خرم بید - شهدای قادراباد
rId4
محتویات
وصیت نامه
انا فتحنا لک فتحا مبینا
باری هرگاه تاریخ را ورق می زنیم به جانبازی و ایثار مردان بزرگی بر می خوریم انگشت تعجب به زبان و دندان می فشاریم و از خودگذشتگی بزرگ مردان صدر اسلام امثال بلال ها عمارها و یاسرها و زنانی چون شهید اولین شهدای اسلام اطلاع پیدا می کنیم می گوئیم اینان انسانهای خارق العاده و نمونه بودند و زمان علی (ع) که چگونه مردان حق جانبازی کردند و اسلام را زنده کردند و همین طور زمان حسین (ع) که مردان حق می دانستند که فردا به دیدار حق می شتابند و برگشت وجود ندارد و با وجودی که یاران مادی پرست گروه گروه از حضور حسین (ع) پنهان می شدند و آنان در یک جنگ نابرابر مردانه جنگیدند و عاشق وار با رهبرشان به دیدارشان شتافتند. و حال به زمان روح خدا می رسیم و مشاهده می کنیم که کشورهائی چون عراق مزدور و کویت به خاطر سرسپردگی نسبت به شیطان بزرگ آمریکای جهانخوار داشتند که حتی پذیرفتن امام را نداشتن و به کشوری که حال بر ضد انقلاب اسلامی درآمده و حال محل تمام مزدوران و ضدانقلابیان شده کشوری به نام فرانسه موقت رهسپار آنجا شد و خاطره آن روزهای ورود امام و 22 بهمن هرگز از یادم نخواهد رفت و برمی گردیم به دوران اول جنگ تحمیلی عراق بر ضد انقلاب اسلامی و حمله ناجوان مردانه لشکر فریب خورده عراق به مردان بی دفاع و به خیال خام صدام تکوینی که 24 ساعته خوزستان و 4 روزه ایران قهرمان پرور را به تصرف خود درآورد ولی غافل از وحدت امت قهرمان با مزدوران و ضداسلامیهای بیگانه پرست می باشند و در این زمان سربازان روح اله حضور خود را در صحنه ای دیدند که مزدوران ناجوانمردانه به خاک قهرمان پرور حمله کردند و مال من هم به عنوان یک سرباز حقیر این مرز و بوم بخاطر آزادبودن و یکی از مدافعان آزادی راهی مسیر مقدس شدم که در دین ما اسلام همیشه پیروز، جهاد نام دارد شدم و و با نوشتن این متن به عنوان وصیت نامه بخاطر اینکه اگر شهادت نصیبم شد در صف شهیدان قرار گرفتم یادبودی بماند. اولا سفارشم به مردم همیشه در صحنه که دنباله رو شهیدان باشند و جبهه ها را هرگز فراموش نکنید و تا آخرین لحظه با مزدوران بیگانه مبارزه کنند و اسلام را فراموش نکنند و در پایان متذکر می شوم که سفارشاتم به شرح زیر است اولا سختم به پدر و مادرم شروع کنم پدرجان از اینکه در دامان چنین خانواده ای پرورش یافتم برایم حتمی شد که شما پاکترین پدران و مادران این زمان و نمونه هستید و از آرمان اسلام استفاده کرده و در تربیت این فرزند حقیر خود بکار برده اید و از خدای بزرگ می خواهم اجر جزیل نصیبشان گردد و ثواب پدران شهید در پرونده اعمال شما نوشته شود. پدر و مادر عزیزم فداکاری شماها مرا به یاد هاجر و ابراهیم بخاطر فداکردن فرزندشان اسماعیل می اندازد و در پایان از شماها کمال معذرت و بخشش می کنم و از اینکه گاهی شماها را بی خودی می رنجاندم مرا ببخشید. پدر و مادرم تنها خواهشم از شماها این است که در مراسم سوگواری من کمال آرامش و ایثار بکار ببرید و هیچگونه ناراحتی به خود راه ندهید چون مادر مقام عالی خدائی داریم و به کمال تکامل رسیده ایم و در مراسم سوگواریم به جای ریختن اشک به تمام دوستان و تشییع کنندگان شیرینی بدهید و هرگز گریه نکنید و به خواهرانم سفارش می کنم که مرا ببخشید و هرگز برای من گریه نکنند و گریه و زاری روزی باید کرد که اسلام را از دست بدهیم و بیگانگان بر ما حکومت بکنند و از اینکه هر موقع از مرخصی به خانه مراجعت می کردم به من محبت و مهربانی زیادی داشتید شرمنده شماها هستم و محبت هایشان را هرگز فراموش نخواهم کرد و از اینکه گاهی شماها را می رنجاندم مرا ببخشید. و باری سخنی دارم با یکتا برادر عزیز و مهرابنم برادرم اگر امروز برادرت را از دست دادی هیچ ناراحت مباش و گریه نکن و اگر در زندگی تنها و بی برادر شدی غمگین مباش چون برادرانی امثال تو و من زیاد هستند چون معلم شهیدمان مجاهد شهید دکتر شریعتی می فرماید آنان که رفتند کار حسینی کردند و آنان که ماندند باید زینبی باشند وگرنه یزیدیند و برادرجان اگر گاهی از دست من ناراحت شدی مرا ببخشید و برادرجان می دانید که من خیلی زیاد تو را دوست داشتم و شما هم من را دوست داشتید و به من خیلی صحبت می کردید و الان یک خواهشی از شما دارم که هر محبت و مهربانی به من داشتید با پدر و مادر و خواهران داشته باشید و هرگز از راه مقدس اسلام فاصله نگیرید و گول گروهکهای ضد اسلامی را مخور چون راه ما مشخص و همیشه پیروز است. در پایان از تمام اقوام و دوستان که به یادم نیست و قلم عاجز از آن می باشد از یکایک آنان طلب بخشش می کنم. و خرج مراسم عزاداری و چهلمین من از پولی که در بانک دارم مصرف کنید و اگر کسی از من پول طلبکار است به آن بدهید و یک مقدار پولی هم از عبدالحسین می خواهم که دقیقا نمی دانم چقدر است بگیرید و یک مقدار هم عبدالحسین از من می خواهد. از همگی شماها برای همیشه خداحافظی می کنم. 03/07/1360 سرباز حمزه شبانی. پیروز باد جبهه های حق و نابود باد تمام جبهه های ضد اسلامی برقرار باد پرچم خونین اسلام به رهبری امام خمینی رهبر مستضعفان. من را در کنار برادرم اصغر رنجبر خاک کنید. شهید حمزه شبانی.[۱]