شهید سیروس ابراهیمی: تفاوت بین نسخهها
Bagheri9711 (بحث | مشارکتها) (صفحهای جدید حاوی « سیروس بهرامی سال ۱۳۶۰ به دبیرستان رفت . او در کنار درس خواندن،کار هم می کرد...» ایجاد کرد) |
|||
(۲ نسخههای متوسط توسط ۲ کاربران نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | سیروس بهرامی | + | *سیروس بهرامی |
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
سال ۱۳۶۰ به دبیرستان رفت . او در کنار درس خواندن،کار هم می کردتا کمکی برای خانواده اش باشد . | سال ۱۳۶۰ به دبیرستان رفت . او در کنار درس خواندن،کار هم می کردتا کمکی برای خانواده اش باشد . | ||
− | + | *تولد | |
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | تولد | + | |
[ ویرایش ] | [ ویرایش ] | ||
− | |||
− | |||
سیروس سال ۱۳۴۵ در خانواده ای متوسط درطاقانک به دنیا آمد . پدرش از کارگران کارخانه ذوب آهن اصفهان بود . | سیروس سال ۱۳۴۵ در خانواده ای متوسط درطاقانک به دنیا آمد . پدرش از کارگران کارخانه ذوب آهن اصفهان بود . | ||
− | + | *تحصیلات | |
− | + | ||
− | + | ||
− | تحصیلات | + | |
[ ویرایش ] | [ ویرایش ] | ||
− | |||
− | |||
در سن هفت سالگی پا به محیط دبستان گذاشت . پس از اتمام دوره ابتدایی در سال ۱۳۵۷ وارد دوره راهنمایی شد . تحصیلات دوران راهنمایی سیروس همزمان با سال پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی بود . | در سن هفت سالگی پا به محیط دبستان گذاشت . پس از اتمام دوره ابتدایی در سال ۱۳۵۷ وارد دوره راهنمایی شد . تحصیلات دوران راهنمایی سیروس همزمان با سال پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی بود . | ||
سال ۱۳۶۰ به دبیرستان رفت . او در کنار درس خواندن،کار هم می کردتا کمکی برای خانواده اش باشد . | سال ۱۳۶۰ به دبیرستان رفت . او در کنار درس خواندن،کار هم می کردتا کمکی برای خانواده اش باشد . | ||
− | + | *حضوردرجبهه | |
− | + | ||
− | حضوردرجبهه | + | |
[ ویرایش ] | [ ویرایش ] | ||
سطر ۴۳: | سطر ۲۳: | ||
سیروس در ۱۱/۱/۱۳۶۶ در جزیره مجنون به علت اصابت گلوله توپ دشمن به خودروبی نظامی که او درآن بود، به شهادت رسید . سیروس هنگام شهادت ۲۱ ساله بود . | سیروس در ۱۱/۱/۱۳۶۶ در جزیره مجنون به علت اصابت گلوله توپ دشمن به خودروبی نظامی که او درآن بود، به شهادت رسید . سیروس هنگام شهادت ۲۱ ساله بود . | ||
− | + | ==خاطرات== | |
− | + | ||
− | خاطرات | + | |
[ ویرایش ] | [ ویرایش ] | ||
سطر ۵۱: | سطر ۲۹: | ||
سیروس از کودکی با درد مردم آشنا بود . با وجود وضعیت مالی بدی که مثل همه مردم در آن زمان داشتیم،او شاکر خداوند بود . | سیروس از کودکی با درد مردم آشنا بود . با وجود وضعیت مالی بدی که مثل همه مردم در آن زمان داشتیم،او شاکر خداوند بود . | ||
− | |||
− | |||
← پدرشهید | ← پدرشهید | ||
− | |||
− | |||
سیروس از کودکی با درد مردم آشنا بود . با وجود وضعیت مالی بدی که مثل همه مردم در آن زمان داشتیم،او شاکر خداوند بود . هرگز خدای خود را فراموش نمی کرد . | سیروس از کودکی با درد مردم آشنا بود . با وجود وضعیت مالی بدی که مثل همه مردم در آن زمان داشتیم،او شاکر خداوند بود . هرگز خدای خود را فراموش نمی کرد . | ||
نوجوانی امین و با لیاقت بود،خوش اخلاق و مهربان ... | نوجوانی امین و با لیاقت بود،خوش اخلاق و مهربان ... | ||
− | + | ==وصیتنامه== | |
− | + | ||
− | وصیتنامه | + | |
[ ویرایش ] | [ ویرایش ] | ||
سطر ۷۵: | سطر ۴۷: | ||
پس از عرض آخرین سلام که از اعماق قلبم نشأت گرفته،سلامتی شما خانواده عزیزم را از درگاه ایزد منان مسئلت دارم و امیدوارم که در زندگانی خودتان موفق و دلشاد باشید و خدای بزرگ را از یاد نبرید انشاءالله تعالی . | پس از عرض آخرین سلام که از اعماق قلبم نشأت گرفته،سلامتی شما خانواده عزیزم را از درگاه ایزد منان مسئلت دارم و امیدوارم که در زندگانی خودتان موفق و دلشاد باشید و خدای بزرگ را از یاد نبرید انشاءالله تعالی . | ||
− | |||
مطالبی که می خواستم خدمت شریفتان برسانم مسئله جدایی و دیدار به قیامت افتادن است که با چشم گریان چند نکته ای در درجه اول به عنوان وصیت و در درجه دوم که درصد آن خیلی پایین است به عنوان نصیحت، هر چند که من خیلی خیلی حقیرتر از آنم که بخواهم کسی را نصیحت بکنم . چرا که حضرت علی ( ع ) می فرماید : تا بدانجا رسید دانش من که بدانم که همی نادانم . وقتی پیشوای متقیان،مولای ما علی ( ع ) چنین بفرماید . پس منم در برابر عظمت او به مانند ذره ای پوچ هستم، در برابر نور عظیم و تابناک خورشید که از خود حرکتی ندارم . | مطالبی که می خواستم خدمت شریفتان برسانم مسئله جدایی و دیدار به قیامت افتادن است که با چشم گریان چند نکته ای در درجه اول به عنوان وصیت و در درجه دوم که درصد آن خیلی پایین است به عنوان نصیحت، هر چند که من خیلی خیلی حقیرتر از آنم که بخواهم کسی را نصیحت بکنم . چرا که حضرت علی ( ع ) می فرماید : تا بدانجا رسید دانش من که بدانم که همی نادانم . وقتی پیشوای متقیان،مولای ما علی ( ع ) چنین بفرماید . پس منم در برابر عظمت او به مانند ذره ای پوچ هستم، در برابر نور عظیم و تابناک خورشید که از خود حرکتی ندارم . | ||
− | + | *وصیت به پدرومادر | |
− | + | ||
− | وصیت به پدرومادر | + | |
[ ویرایش ] | [ ویرایش ] | ||
− | |||
− | |||
به هر حال پدر و مادر گرامی سلام پس از تقدیم آخرین سلام،به عرضتان می رسانم که فرزندتان اگرچه فرزند تنی شما بود ولی امانتی بود از طرف خداوند که هر موقع اراده بکند می تواند بگیرد و شما با پس دادن امانتش ناراحت نشوید چرا که من سرباز امام مهدی ( عج ) هستم و باید از دوری، شهادت، اسارت، مفقودالاثر شدن من نگران نباشید . | به هر حال پدر و مادر گرامی سلام پس از تقدیم آخرین سلام،به عرضتان می رسانم که فرزندتان اگرچه فرزند تنی شما بود ولی امانتی بود از طرف خداوند که هر موقع اراده بکند می تواند بگیرد و شما با پس دادن امانتش ناراحت نشوید چرا که من سرباز امام مهدی ( عج ) هستم و باید از دوری، شهادت، اسارت، مفقودالاثر شدن من نگران نباشید . | ||
سطر ۹۱: | سطر ۵۸: | ||
− | وصیت به برادران وخواهران | + | *وصیت به برادران وخواهران |
[ ویرایش ] | [ ویرایش ] | ||
− | |||
− | |||
اما خواهران و برادرانم، اینکه در مرگ من گریه و زاری نکنید و اگر از من کوچک ترین ناراحتی دیدید حلالم کنید . برادران من مصطفی و مسعود مرد هستید و قدرت بدنی شما نسبت به خواهرانتان زیاد است با آنها به خاطر احترام به خونم خیلی با نرمی رفتار کنید . چرا که طرف آنها ضعیف است به خصوص مسعود قَسمت می دهم که کوچک ترین زوری به مصطفی، اعظم، فاطمه و سمیه نگویی چرا که تو مردی و آنها بچه و خدای بزرگ را خوش نمی آید . قَسمت به خدا که این کار را بکنی و این سخن را به عنوان آخرین کلام از من گوش کنی والا از حقم نخواهم گذشت و آن موقعی است که حسابت پیش خداوند یکتا پاک نخواهد بود و تو نیز از حق من بگذری و پدر و مادر عزیزم را که سال های عمر خود را برای پرورش فکری - جسمی - من و تو سوزانده اند آزرده خاطر نکنی . اما آقا مصطفی با تو هستم دوسال دیگر که بزرگ شدی و جای سیروس را گرفتی به خواهرانت زور نگویی و پدر و مادر را اذیت نکنی، چرا که اگر انسان پدر و مادر را آزرده کند خداوند از او نمی گذرد و اگر خداوند نگذرد باید پیش کی رفت . اگربا کسی دعوا کردی پیش بزرگ تر می روی ولی وقتی خدا ازتان نگذرد، بزرگ تر از خدای کریم کی را سراغ داری که شکایت بکنی؟ پس آن موقع است که باید شرمنده بسوزی و بسازی . | اما خواهران و برادرانم، اینکه در مرگ من گریه و زاری نکنید و اگر از من کوچک ترین ناراحتی دیدید حلالم کنید . برادران من مصطفی و مسعود مرد هستید و قدرت بدنی شما نسبت به خواهرانتان زیاد است با آنها به خاطر احترام به خونم خیلی با نرمی رفتار کنید . چرا که طرف آنها ضعیف است به خصوص مسعود قَسمت می دهم که کوچک ترین زوری به مصطفی، اعظم، فاطمه و سمیه نگویی چرا که تو مردی و آنها بچه و خدای بزرگ را خوش نمی آید . قَسمت به خدا که این کار را بکنی و این سخن را به عنوان آخرین کلام از من گوش کنی والا از حقم نخواهم گذشت و آن موقعی است که حسابت پیش خداوند یکتا پاک نخواهد بود و تو نیز از حق من بگذری و پدر و مادر عزیزم را که سال های عمر خود را برای پرورش فکری - جسمی - من و تو سوزانده اند آزرده خاطر نکنی . اما آقا مصطفی با تو هستم دوسال دیگر که بزرگ شدی و جای سیروس را گرفتی به خواهرانت زور نگویی و پدر و مادر را اذیت نکنی، چرا که اگر انسان پدر و مادر را آزرده کند خداوند از او نمی گذرد و اگر خداوند نگذرد باید پیش کی رفت . اگربا کسی دعوا کردی پیش بزرگ تر می روی ولی وقتی خدا ازتان نگذرد، بزرگ تر از خدای کریم کی را سراغ داری که شکایت بکنی؟ پس آن موقع است که باید شرمنده بسوزی و بسازی . | ||
اما شما خواهران مهربانم در درجه اول مرا حلال کنید . پدر و مادرتان را آزرده نکنید . امیدوارم که حرف های من اثر مؤثر را گذاشته باشد به خصوص روی مسعود و شما نیز ببخشید . امید است که خدای کریم نیز مرا ببخشد . از طرف من از کلیه خویشان و آشنایان حلالی بطلبید . | اما شما خواهران مهربانم در درجه اول مرا حلال کنید . پدر و مادرتان را آزرده نکنید . امیدوارم که حرف های من اثر مؤثر را گذاشته باشد به خصوص روی مسعود و شما نیز ببخشید . امید است که خدای کریم نیز مرا ببخشد . از طرف من از کلیه خویشان و آشنایان حلالی بطلبید . | ||
− | + | *هدف حفظ وطن باشد | |
− | + | ||
− | هدف حفظ وطن باشد | + | |
[ ویرایش ] | [ ویرایش ] | ||
− | + | *چند تکه شعر پراکنده به عنوان یادگاری | |
− | چند تکه شعر پراکنده به عنوان یادگاری | + | |
روم بر یاری اسلام | روم بر یاری اسلام | ||
سطر ۱۵۵: | سطر ۱۱۷: | ||
سیروس بهرامی | سیروس بهرامی | ||
− | + | ==رده== | |
− | + | {{ترتیبپیشفرض:سیروس_ابراهیمی}} | |
− | + | [[رده: شهدا]] | |
− | + | [[رده: شهدای دفاع مقدس]] | |
+ | [[رده: شهدای ارتش جمهوری اسلامی]] | ||
+ | [[رده: شهدای ایران]] | ||
+ | [[رده: شهدای استان چهارمحال و بختیاری]] | ||
+ | [[رده: شهدای شهرستان طاقانک]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۵ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۵۳
- سیروس بهرامی
سال ۱۳۶۰ به دبیرستان رفت . او در کنار درس خواندن،کار هم می کردتا کمکی برای خانواده اش باشد .
- تولد
[ ویرایش ] سیروس سال ۱۳۴۵ در خانواده ای متوسط درطاقانک به دنیا آمد . پدرش از کارگران کارخانه ذوب آهن اصفهان بود .
- تحصیلات
[ ویرایش ] در سن هفت سالگی پا به محیط دبستان گذاشت . پس از اتمام دوره ابتدایی در سال ۱۳۵۷ وارد دوره راهنمایی شد . تحصیلات دوران راهنمایی سیروس همزمان با سال پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی بود .
سال ۱۳۶۰ به دبیرستان رفت . او در کنار درس خواندن،کار هم می کردتا کمکی برای خانواده اش باشد .
- حضوردرجبهه
[ ویرایش ]
با اخذ مدرک دیپلم در سال ۱۳۶۵ به خدمت سربازی رفت . اوپس از گذراندن دوره آموزش نظامی به جبهه رفت . محل خدمت سیروس،جبهه جزیره مجنون بود .
سیروس در ۱۱/۱/۱۳۶۶ در جزیره مجنون به علت اصابت گلوله توپ دشمن به خودروبی نظامی که او درآن بود، به شهادت رسید . سیروس هنگام شهادت ۲۱ ساله بود .
خاطرات
[ ویرایش ]
سیروس از کودکی با درد مردم آشنا بود . با وجود وضعیت مالی بدی که مثل همه مردم در آن زمان داشتیم،او شاکر خداوند بود .
← پدرشهید سیروس از کودکی با درد مردم آشنا بود . با وجود وضعیت مالی بدی که مثل همه مردم در آن زمان داشتیم،او شاکر خداوند بود . هرگز خدای خود را فراموش نمی کرد .
نوجوانی امین و با لیاقت بود،خوش اخلاق و مهربان ...
وصیتنامه
[ ویرایش ]
بسم رب الشهداء و الصدیقین و الصالحین
انا لله و انا الیه راجعون
همه از اوییم و بازگشتمان نیز به سوی اوست .
پس از عرض آخرین سلام که از اعماق قلبم نشأت گرفته،سلامتی شما خانواده عزیزم را از درگاه ایزد منان مسئلت دارم و امیدوارم که در زندگانی خودتان موفق و دلشاد باشید و خدای بزرگ را از یاد نبرید انشاءالله تعالی . مطالبی که می خواستم خدمت شریفتان برسانم مسئله جدایی و دیدار به قیامت افتادن است که با چشم گریان چند نکته ای در درجه اول به عنوان وصیت و در درجه دوم که درصد آن خیلی پایین است به عنوان نصیحت، هر چند که من خیلی خیلی حقیرتر از آنم که بخواهم کسی را نصیحت بکنم . چرا که حضرت علی ( ع ) می فرماید : تا بدانجا رسید دانش من که بدانم که همی نادانم . وقتی پیشوای متقیان،مولای ما علی ( ع ) چنین بفرماید . پس منم در برابر عظمت او به مانند ذره ای پوچ هستم، در برابر نور عظیم و تابناک خورشید که از خود حرکتی ندارم .
- وصیت به پدرومادر
[ ویرایش ] به هر حال پدر و مادر گرامی سلام پس از تقدیم آخرین سلام،به عرضتان می رسانم که فرزندتان اگرچه فرزند تنی شما بود ولی امانتی بود از طرف خداوند که هر موقع اراده بکند می تواند بگیرد و شما با پس دادن امانتش ناراحت نشوید چرا که من سرباز امام مهدی ( عج ) هستم و باید از دوری، شهادت، اسارت، مفقودالاثر شدن من نگران نباشید .
البته به خاطر داشته باشید که تا امر از خداوند نشود،برگ از درخت نمی افتد و من هم به امید خدا آمده ام که انجام وظیفه کنم . خلاصه اگر من شهید گشتم باید مرا ببخشید و زحمت هایی که در پای من کشیده ایدوتا به این حد رسانیده اید، حلال کنید تا روح من در آرامش باشد . درست است که داغ مشکل است ولی چاره جز تحمل نیست .
- وصیت به برادران وخواهران
[ ویرایش ] اما خواهران و برادرانم، اینکه در مرگ من گریه و زاری نکنید و اگر از من کوچک ترین ناراحتی دیدید حلالم کنید . برادران من مصطفی و مسعود مرد هستید و قدرت بدنی شما نسبت به خواهرانتان زیاد است با آنها به خاطر احترام به خونم خیلی با نرمی رفتار کنید . چرا که طرف آنها ضعیف است به خصوص مسعود قَسمت می دهم که کوچک ترین زوری به مصطفی، اعظم، فاطمه و سمیه نگویی چرا که تو مردی و آنها بچه و خدای بزرگ را خوش نمی آید . قَسمت به خدا که این کار را بکنی و این سخن را به عنوان آخرین کلام از من گوش کنی والا از حقم نخواهم گذشت و آن موقعی است که حسابت پیش خداوند یکتا پاک نخواهد بود و تو نیز از حق من بگذری و پدر و مادر عزیزم را که سال های عمر خود را برای پرورش فکری - جسمی - من و تو سوزانده اند آزرده خاطر نکنی . اما آقا مصطفی با تو هستم دوسال دیگر که بزرگ شدی و جای سیروس را گرفتی به خواهرانت زور نگویی و پدر و مادر را اذیت نکنی، چرا که اگر انسان پدر و مادر را آزرده کند خداوند از او نمی گذرد و اگر خداوند نگذرد باید پیش کی رفت . اگربا کسی دعوا کردی پیش بزرگ تر می روی ولی وقتی خدا ازتان نگذرد، بزرگ تر از خدای کریم کی را سراغ داری که شکایت بکنی؟ پس آن موقع است که باید شرمنده بسوزی و بسازی .
اما شما خواهران مهربانم در درجه اول مرا حلال کنید . پدر و مادرتان را آزرده نکنید . امیدوارم که حرف های من اثر مؤثر را گذاشته باشد به خصوص روی مسعود و شما نیز ببخشید . امید است که خدای کریم نیز مرا ببخشد . از طرف من از کلیه خویشان و آشنایان حلالی بطلبید .
- هدف حفظ وطن باشد
[ ویرایش ]
- چند تکه شعر پراکنده به عنوان یادگاری
روم بر یاری اسلام
حلالم کن تو ای مادر
به جبهه می شوم اعزام
حلالم کن تو ای مادر
به ایمانم مسلح من
نمایم جنگ با دشمن
برای حفظ این میهن
ندارم خوفی از صدام
هدف حفظ وطن باشد
شکست اهرمن باشد
لباس من کفن باشد
نمایم روز دشمن شام
خداوند یاورم باشد
حسین تاج سرم باشد
روم در جبهه ایران
نویسم از دل و جان نام
اگر گشتم به خون غلطان
برای یاری قرآن
مکن از بحرمن افغان
دهم از سنگرم پیغام
روم بر یاری اسلام
حلالم کن تو ای مادر
سیروس بهرامی