شهید سیف علی میر محمدی: تفاوت بین نسخهها
(۷ نسخههای متوسط توسط ۳ کاربران نشان داده نشده) | |||
سطر ۱۴: | سطر ۱۴: | ||
==زندگي نامه== | ==زندگي نامه== | ||
میرمحمدی، سیفعلی: دوازدهم مهر [[۱۳۴۷]]، در شهر [[زنجان]] به دنیا آمد. پدرش خیبرعلی، کارگر کارخانه بود و مادرش معصومه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. از سوی [[بسیج]] در [[جبهه]] حضور یافت. سوم تیر [[۱۳۶۶]]، در [[سردشت]] توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت [[ترکش]] به پا و دستها، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای شهرالوند تابعه شهر [[قزوین]] واقع است. | میرمحمدی، سیفعلی: دوازدهم مهر [[۱۳۴۷]]، در شهر [[زنجان]] به دنیا آمد. پدرش خیبرعلی، کارگر کارخانه بود و مادرش معصومه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. از سوی [[بسیج]] در [[جبهه]] حضور یافت. سوم تیر [[۱۳۶۶]]، در [[سردشت]] توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت [[ترکش]] به پا و دستها، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای شهرالوند تابعه شهر [[قزوین]] واقع است. | ||
− | == | + | ==وصیت نامه== |
− | [[شهید سیف علی میر محمدی]] : نداى «هل من ناصرٍ ینصرنی؟» [[امام حسین]](ع) پس از گذشت هزار و سیصد سال، هم اکنون به گوش مى رسد؛ ولى این بار نه از حلقوم حسین(ع)، بلکه از حلقوم فرزندى پاک از سلاله ی مطهر حسین(ع) و بر ما شیعیان پیرو ائمه اطهار فرض و لازم است که به نداى این رهبر عالی قدر و این حسین زمان، لبیک گوییم و فرامین او را گردن نهیم؛ چرا؟ چون لبیک به امام گفتن، همان لبیک به حسین(ع) گفتن است. من هم بنابر وظیفه ی خویش -به عنوان فردى مسلمان، شیعه و پیرو رهبر- این راه را از روى آگاهى و بدون هیچ اجبارى انتخاب کردم. خداوندا! تو خود شاهدى و عالِمى که من با چه نیَّتى در این راه قدم گذاشتم؛ پروردگارا! این نیَّت خالص و پاک را مقبول درگاه خودت قرار بده. به فرموده ی امام امت، «جنگ، [[جنگ]] است و عزَّت و شرف ما در گرو همین جنگ است»؛ پس باید به میدان هاى نبرد شتافت و کارِ جنگ را به نفع اسلام و ایران اسلامى خاتمه داد و یکسره کرد. اى حسین جان! ما قصد زیارت و پابوسى تو را داریم که اگر به قصد خود رسیدیم، خوشا به حال ما و اگر در این راه جان باختیم، به وصل تو خواهیم رسید. ما را از مُردن در راه خدا و راه رضاى خدا باکى نیست. پدر و مادر عزیزم! براى پرورش من شما بسیار زحمت کشیدید و رنج بسیارى متحمِّل شدید؛ از شما سپاسگزارم. فرزند، امانتى از جانب خداوند به پدر و مادر است؛ پس اگر روزى خداوند امانت خود را پس گرفت، ناراحت نباشید و غم و اندوه به خود راه ندهید. راضى به رضاى خدا باشید و صبر و شکیبایى پیشه ی خود سازید. در پایان شما را به تقواى الهى سفارش مى کنم و این که پیرو دستورات و فرامین خدا، [[رسول خدا]](ص)، ائمه اطهار و ولایت فقیه باشید. (۱۷۵۵۱۳۰) سیفعلى میرمحمدى ۲۸/۹/۶۵ | + | [[شهید سیف علی میر محمدی]] : نداى «هل من ناصرٍ ینصرنی؟» [[امام حسین]](ع) پس از گذشت هزار و سیصد سال، هم اکنون به گوش مى رسد؛ ولى این بار نه از حلقوم حسین(ع)، بلکه از حلقوم فرزندى پاک از سلاله ی مطهر حسین(ع) و بر ما شیعیان پیرو ائمه اطهار فرض و لازم است که به نداى این رهبر عالی قدر و این حسین زمان، لبیک گوییم و فرامین او را گردن نهیم؛ چرا؟ چون لبیک به امام گفتن، همان لبیک به حسین(ع) گفتن است. من هم بنابر وظیفه ی خویش -به عنوان فردى مسلمان، شیعه و پیرو رهبر- این راه را از روى آگاهى و بدون هیچ اجبارى انتخاب کردم. خداوندا! تو خود شاهدى و عالِمى که من با چه نیَّتى در این راه قدم گذاشتم؛ پروردگارا! این نیَّت خالص و پاک را مقبول درگاه خودت قرار بده. به فرموده ی امام امت، «جنگ، [[جنگ]] است و عزَّت و شرف ما در گرو همین جنگ است»؛ پس باید به میدان هاى نبرد شتافت و کارِ جنگ را به نفع اسلام و ایران اسلامى خاتمه داد و یکسره کرد. اى حسین جان! ما قصد زیارت و پابوسى تو را داریم که اگر به قصد خود رسیدیم، خوشا به حال ما و اگر در این راه جان باختیم، به وصل تو خواهیم رسید. ما را از مُردن در راه خدا و راه رضاى خدا باکى نیست. پدر و مادر عزیزم! براى پرورش من شما بسیار زحمت کشیدید و رنج بسیارى متحمِّل شدید؛ از شما سپاسگزارم. فرزند، امانتى از جانب خداوند به پدر و مادر است؛ پس اگر روزى خداوند امانت خود را پس گرفت، ناراحت نباشید و غم و اندوه به خود راه ندهید. راضى به رضاى خدا باشید و صبر و شکیبایى پیشه ی خود سازید. در پایان شما را به تقواى الهى سفارش مى کنم و این که پیرو دستورات و فرامین خدا، [[رسول خدا]](ص)، ائمه اطهار و ولایت فقیه باشید. (۱۷۵۵۱۳۰) سیفعلى میرمحمدى ۲۸/۹/۶۵.<ref> [http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=2289 پایگاه اطلاع رسانی سرداران و 3000 شهید استان قزوین]</ref> |
+ | ==نگارخانه تصاویر== | ||
− | + | <gallery> | |
− | + | ||
+ | Image:شهیدسیفعلی میرمحمدی.jpg | ||
+ | Image:شهیدسیفعلی میرمحمدی1.jpg | ||
+ | Image:شهیدسیفعلی میرمحمدی2.jpg | ||
+ | Image:شهیدسیفعلی میرمحمدی3.jpg | ||
+ | Image:شهیدسیفعلی میرمحمدی4.jpg | ||
+ | Image:شهیدسیفعلی میرمحمدی5.jpg | ||
+ | Image:شهیدسیفعلی میرمحمدی6.jpg | ||
+ | Image:شهیدسیفعلی میرمحمدی7.jpg | ||
+ | Image:شهیدسیفعلی میرمحمدی8.jpg | ||
+ | |||
+ | </gallery> | ||
+ | ==پانویس== | ||
+ | <references /> | ||
+ | ==رده ها== | ||
+ | {{ترتیبپیشفرض:سیف_علی_میر_محمدی}} | ||
+ | [[رده: شهدا]] | ||
+ | [[رده: شهدای دوران دفاع مقدس]] | ||
+ | [[رده: شهدای ایران]] | ||
+ | [[رده: شهدای استان قزوین]] | ||
+ | [[رده: شهدای شهرستان البرز]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۶ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۰۶
نام سیفعلی میرمحمدی نام پدر خیبر علی نام مادر معصومه محل شهادت سردشت محل تولد زنجان تاریخ تولد ۱۳۴۷/۰۷/۱۲ محل شهادت سردشت تاریخ شهادت ۱۳۶۶/۰۴/۰۳ استان محل شهادت آذربایجان غربی شهر محل شهادت سردشت وضعیت تاهل مجرد درجه نظامی تحصیلات پنجم ابتدائی رشته - عملیات سال تفحص محل کار بنیاد تحت پوشش مزار شهید قزوین - قزوین-شهر الوند
زندگي نامه
میرمحمدی، سیفعلی: دوازدهم مهر ۱۳۴۷، در شهر زنجان به دنیا آمد. پدرش خیبرعلی، کارگر کارخانه بود و مادرش معصومه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. سوم تیر ۱۳۶۶، در سردشت توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به پا و دستها، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای شهرالوند تابعه شهر قزوین واقع است.
وصیت نامه
شهید سیف علی میر محمدی : نداى «هل من ناصرٍ ینصرنی؟» امام حسین(ع) پس از گذشت هزار و سیصد سال، هم اکنون به گوش مى رسد؛ ولى این بار نه از حلقوم حسین(ع)، بلکه از حلقوم فرزندى پاک از سلاله ی مطهر حسین(ع) و بر ما شیعیان پیرو ائمه اطهار فرض و لازم است که به نداى این رهبر عالی قدر و این حسین زمان، لبیک گوییم و فرامین او را گردن نهیم؛ چرا؟ چون لبیک به امام گفتن، همان لبیک به حسین(ع) گفتن است. من هم بنابر وظیفه ی خویش -به عنوان فردى مسلمان، شیعه و پیرو رهبر- این راه را از روى آگاهى و بدون هیچ اجبارى انتخاب کردم. خداوندا! تو خود شاهدى و عالِمى که من با چه نیَّتى در این راه قدم گذاشتم؛ پروردگارا! این نیَّت خالص و پاک را مقبول درگاه خودت قرار بده. به فرموده ی امام امت، «جنگ، جنگ است و عزَّت و شرف ما در گرو همین جنگ است»؛ پس باید به میدان هاى نبرد شتافت و کارِ جنگ را به نفع اسلام و ایران اسلامى خاتمه داد و یکسره کرد. اى حسین جان! ما قصد زیارت و پابوسى تو را داریم که اگر به قصد خود رسیدیم، خوشا به حال ما و اگر در این راه جان باختیم، به وصل تو خواهیم رسید. ما را از مُردن در راه خدا و راه رضاى خدا باکى نیست. پدر و مادر عزیزم! براى پرورش من شما بسیار زحمت کشیدید و رنج بسیارى متحمِّل شدید؛ از شما سپاسگزارم. فرزند، امانتى از جانب خداوند به پدر و مادر است؛ پس اگر روزى خداوند امانت خود را پس گرفت، ناراحت نباشید و غم و اندوه به خود راه ندهید. راضى به رضاى خدا باشید و صبر و شکیبایى پیشه ی خود سازید. در پایان شما را به تقواى الهى سفارش مى کنم و این که پیرو دستورات و فرامین خدا، رسول خدا(ص)، ائمه اطهار و ولایت فقیه باشید. (۱۷۵۵۱۳۰) سیفعلى میرمحمدى ۲۸/۹/۶۵.[۱]