شهید سلطان علی اشکانی: تفاوت بین نسخهها
Fazayemajazi (بحث | مشارکتها) |
Parsasirat98 (بحث | مشارکتها) |
||
(۱۲ نسخههای متوسط توسط ۵ کاربران نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | شهید سلطان علی اشکانی | + | [[شهید]] [[سلطان علی اشکانی]] |
− | تاریخ تولد : 1328/03/01 | + | |
− | تاریخ شهادت : 1360/06/17 | + | تاریخ تولد : [[1328/03/01]] |
+ | |||
+ | تاریخ شهادت : [[1360/06/17]] | ||
+ | |||
نام پدر: ابوالحسن | نام پدر: ابوالحسن | ||
− | محلصدورشناسنامه: نیشابور | + | |
− | نوع حادثه: | + | محلصدورشناسنامه: [[نیشابور]] |
− | شرح حادثه: حوادث ناشى | + | |
− | استان: | + | نوع حادثه: حوادث مربوط به [[جنگ تحمیلى]] |
+ | |||
+ | شرح حادثه: حوادث ناشى از درگیرى مستقیم بادشمن-توسط دشمن در [[جبهه]] | ||
+ | |||
+ | استان: [[بنیاد شهید]] استان [[خراسان]] | ||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
− | شهید درسال 1328 در روستای از توابع شهرستان نیشابور به دنیا آمد. دوران کودکی فردی مظلوم و | + | شهید درسال 1328 در روستای از توابع شهرستان نیشابور به دنیا آمد. دوران کودکی فردی مظلوم و متکی بود [[شهید]] تحصیلات را از همان روستا آغاز کرد و در سن 14 سالگی از پدر و مادرش جدا شد و در شهرستان نیشابور خانه گرفت و مستقل زندگی را ادامه می داد. و با مشکلات و سختی های بسیاری در مورد زندگی و درس خواندن مواجه بود. |
− | بیشتر اوقات بیکاری شهید صرف قرآن خواندن و کسب مسائل دینی شد وبرای همسر خود یک معلم و مربی به تمام معنی بود بیشتر اطرافیان و همسایه ها درمورد مسائل دین مشکلات خود را با شهید درمیان می گذاشتند درزمان انقلاب شهید به صف شرکت کنندگان در راهپیمایی ها پیوست و به گفته خودش بهترین لحظه ای بود که امام عزیز به ایران برگشت و ارتش همبستگی خود را با مردم اعلام کرد. با شروع جنگ حق علیه باطل به جبهه اعزام شد و با اینکه تولد دومین بچه اش بود به جبهه رفت شهید در زمان حضور در جبهه دوبار مجروح شد و زمانی که بهبودی یافت به جبهه اعزام میشد. شهید هر وقت که به مرخصی می آمد آروم و قرار نداشت و همیشه می گفت برادران من | + | |
+ | [[شهید]] با همه این مشکلات از ایمان به الله و کوشش برای مفید بودن درجامعه دست بر نمی داشت. تا اینکه به [[خدمت مقدس سربازی]] خوانده شد و در همان جا وارد [[ارتش]] شدند. پس از چندی متوجه گشت که در ارتش آن زمان جز ظلم و زور و حق کشی چیزی وجود ندارد درسن 25 سالگی ازدواج نموده و روز بروز بیشتر نسبت به خدمتش دراتش ناراضی بود بارها و بارها تقاضا استعفا را نموده ولی موافقت نکردند. | ||
+ | |||
+ | بیشتر اوقات بیکاری شهید صرف [[قرآن]] خواندن و کسب مسائل دینی شد وبرای همسر خود یک معلم و مربی به تمام معنی بود بیشتر اطرافیان و همسایه ها درمورد مسائل دین مشکلات خود را با شهید درمیان می گذاشتند درزمان انقلاب شهید به صف شرکت کنندگان در [[راهپیمایی]] ها پیوست و به گفته خودش بهترین لحظه ای بود که امام عزیز به ایران برگشت و ارتش همبستگی خود را با مردم اعلام کرد. | ||
+ | |||
+ | با شروع جنگ حق علیه باطل به [[جبهه]] اعزام شد و با اینکه تولد دومین بچه اش بود به جبهه رفت شهید در زمان حضور در جبهه دوبار مجروح شد و زمانی که بهبودی یافت به جبهه اعزام میشد. شهید هر وقت که به مرخصی می آمد آروم و قرار نداشت و همیشه می گفت برادران من در جبهه درحال نبرد با [[دشمن بعثی]] هستند اما من اینجا باید راست راست راه بروم و کار مفید انجام ندهم و قبل از پایان مرخصی به جبهه بر می گشت. شهید در آخرین مرخصی که به [[مشهد]] آمد حل و روحیه اش طوری دیگری بود خیلی شاد و خوشحال بود و همیشه ما را آماده می کرد و برای شهادتش درتاریخ 21 مرداد آخرین خداحافظی را با اطرافیان نموده و راهی جبهه شدند. و در تاریخ 17 شهریور در [[جبهه دارخویین]] توسط [[ترکش]] [[خمپاره]] به قسمت نخاع گردن به آرزوی خود که همان [[شهادت]] بود رسید وبه لقاء الله پیوست. | ||
==وصیت نامه== | ==وصیت نامه== | ||
− | (خمس و سهم امام علیه السلام) نداده ام هر چه تعیین كردند بدهید | + | (خمس و سهم امام علیه السلام) نداده ام هر چه تعیین كردند بدهید. |
− | (زكات)تا بحال نداده ام علما هر چه تعیین كردند بدهید | + | |
− | (بدهى به ) بانك ملى پنج راه ابومسلم چهل و شش قسط هر قسطى 1769 تومان | + | (زكات)تا بحال نداده ام علما هر چه تعیین كردند بدهید. |
− | (محل غسل) مشهد | + | |
+ | (بدهى به ) بانك ملى پنج راه ابومسلم چهل و شش قسط هر قسطى 1769 تومان. | ||
+ | |||
+ | (محل غسل) [[مشهد]] | ||
+ | |||
(محل دفن)خواجه ربیع | (محل دفن)خواجه ربیع | ||
− | (تلاوت قرآن) خوانده شود | + | |
− | (اطعام روزهاى سوم و هفتم و چهلم و سال) بدهند | + | (تلاوت قرآن) خوانده شود. |
+ | |||
+ | (اطعام روزهاى سوم و هفتم و چهلم و سال) بدهند. | ||
+ | |||
(وارث شرعى و قانونى اینجانب در حال حاضر) | (وارث شرعى و قانونى اینجانب در حال حاضر) | ||
+ | |||
(نام و شهرت) (شماره شناسنامه) (محل صدور) (سمت نسبت بوصیت كننده) | (نام و شهرت) (شماره شناسنامه) (محل صدور) (سمت نسبت بوصیت كننده) | ||
− | اعظم سپهوش | + | |
− | جلیلى اشكانى | + | اعظم سپهوش 4 9 1 1 تهران همسر |
− | نجمه اشكانى | + | |
− | + | جلیلى اشكانى 6 6 6 1 مشهد فرزند | |
− | 1359/07/07 | + | |
+ | نجمه اشكانى 4 9 مشهد فرزند | ||
+ | |||
+ | سلطانعلى اشكانى - امضا | ||
+ | |||
+ | 1359/07/07. | ||
+ | <ref>سایت شهدای ارتش</ref> | ||
+ | |||
+ | ==پانویس== | ||
+ | <references /> | ||
− | + | == ردهها == | |
+ | {{ترتیبپیشفرض:سلطان_علی_اشکانی}} | ||
+ | [[رده: شهدا]] | ||
+ | [[رده: شهدای دوران دفاع مقدس]] | ||
+ | [[رده: شهدای ارتش جمهوری اسلامی ایران]] | ||
+ | [[رده: شهدای ایران]] | ||
+ | [[رده: شهدای استان خراسان رضوی]] | ||
+ | [[رده: شهدای شهرستان نیشابور]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۰ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۱۶
تاریخ تولد : 1328/03/01
تاریخ شهادت : 1360/06/17
نام پدر: ابوالحسن
محلصدورشناسنامه: نیشابور
نوع حادثه: حوادث مربوط به جنگ تحمیلى
شرح حادثه: حوادث ناشى از درگیرى مستقیم بادشمن-توسط دشمن در جبهه
استان: بنیاد شهید استان خراسان
محتویات
زندگینامه
شهید درسال 1328 در روستای از توابع شهرستان نیشابور به دنیا آمد. دوران کودکی فردی مظلوم و متکی بود شهید تحصیلات را از همان روستا آغاز کرد و در سن 14 سالگی از پدر و مادرش جدا شد و در شهرستان نیشابور خانه گرفت و مستقل زندگی را ادامه می داد. و با مشکلات و سختی های بسیاری در مورد زندگی و درس خواندن مواجه بود.
شهید با همه این مشکلات از ایمان به الله و کوشش برای مفید بودن درجامعه دست بر نمی داشت. تا اینکه به خدمت مقدس سربازی خوانده شد و در همان جا وارد ارتش شدند. پس از چندی متوجه گشت که در ارتش آن زمان جز ظلم و زور و حق کشی چیزی وجود ندارد درسن 25 سالگی ازدواج نموده و روز بروز بیشتر نسبت به خدمتش دراتش ناراضی بود بارها و بارها تقاضا استعفا را نموده ولی موافقت نکردند.
بیشتر اوقات بیکاری شهید صرف قرآن خواندن و کسب مسائل دینی شد وبرای همسر خود یک معلم و مربی به تمام معنی بود بیشتر اطرافیان و همسایه ها درمورد مسائل دین مشکلات خود را با شهید درمیان می گذاشتند درزمان انقلاب شهید به صف شرکت کنندگان در راهپیمایی ها پیوست و به گفته خودش بهترین لحظه ای بود که امام عزیز به ایران برگشت و ارتش همبستگی خود را با مردم اعلام کرد.
با شروع جنگ حق علیه باطل به جبهه اعزام شد و با اینکه تولد دومین بچه اش بود به جبهه رفت شهید در زمان حضور در جبهه دوبار مجروح شد و زمانی که بهبودی یافت به جبهه اعزام میشد. شهید هر وقت که به مرخصی می آمد آروم و قرار نداشت و همیشه می گفت برادران من در جبهه درحال نبرد با دشمن بعثی هستند اما من اینجا باید راست راست راه بروم و کار مفید انجام ندهم و قبل از پایان مرخصی به جبهه بر می گشت. شهید در آخرین مرخصی که به مشهد آمد حل و روحیه اش طوری دیگری بود خیلی شاد و خوشحال بود و همیشه ما را آماده می کرد و برای شهادتش درتاریخ 21 مرداد آخرین خداحافظی را با اطرافیان نموده و راهی جبهه شدند. و در تاریخ 17 شهریور در جبهه دارخویین توسط ترکش خمپاره به قسمت نخاع گردن به آرزوی خود که همان شهادت بود رسید وبه لقاء الله پیوست.
وصیت نامه
(خمس و سهم امام علیه السلام) نداده ام هر چه تعیین كردند بدهید.
(زكات)تا بحال نداده ام علما هر چه تعیین كردند بدهید.
(بدهى به ) بانك ملى پنج راه ابومسلم چهل و شش قسط هر قسطى 1769 تومان.
(محل غسل) مشهد
(محل دفن)خواجه ربیع
(تلاوت قرآن) خوانده شود.
(اطعام روزهاى سوم و هفتم و چهلم و سال) بدهند.
(وارث شرعى و قانونى اینجانب در حال حاضر)
(نام و شهرت) (شماره شناسنامه) (محل صدور) (سمت نسبت بوصیت كننده)
اعظم سپهوش 4 9 1 1 تهران همسر
جلیلى اشكانى 6 6 6 1 مشهد فرزند
نجمه اشكانى 4 9 مشهد فرزند
سلطانعلى اشكانى - امضا
1359/07/07. [۱]
پانویس
- ↑ سایت شهدای ارتش