شهید یوسف یوسف اوغلی: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای جدید حاوی «شهید یوسف یوسف اوغلی تاریخ تولد :1345/06/01 تاریخ شهادت : 1366/03/28 محل شهادت : نامشخص...» ایجاد کرد) |
|||
(۲ نسخههای متوسط توسط ۲ کاربران نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | شهید یوسف یوسف اوغلی | + | [[شهید]] [[یوسف یوسف اوغلی]] |
− | تاریخ تولد :1345/06/01 | + | تاریخ تولد :[[1345/06/01]] |
− | تاریخ شهادت : 1366/03/28 | + | تاریخ شهادت : [[1366/03/28]] |
محل شهادت : نامشخص | محل شهادت : نامشخص | ||
محل آرامگاه :اردبیل - مشگین شهر - عاشورا | محل آرامگاه :اردبیل - مشگین شهر - عاشورا | ||
سطر ۹: | سطر ۹: | ||
سرباز شهید یوسف یوسفاوغلی فرزند محرم در یك شهریور ماه سال یكهزار و سیصد و چهل و شش در شهر زیبا و همیشه سبز مشكین شهر از مادری بنام كلثوم شیخی دیده به جهان گشود. وی در محیطی كاملاً مذهبی و در خانواده 6 نفری رشد و پرورش نمود. كه شهید دارای 2 برادر و 1 خواهر است و ایشان اولین فرزند خانواده محسوب میشد. | سرباز شهید یوسف یوسفاوغلی فرزند محرم در یك شهریور ماه سال یكهزار و سیصد و چهل و شش در شهر زیبا و همیشه سبز مشكین شهر از مادری بنام كلثوم شیخی دیده به جهان گشود. وی در محیطی كاملاً مذهبی و در خانواده 6 نفری رشد و پرورش نمود. كه شهید دارای 2 برادر و 1 خواهر است و ایشان اولین فرزند خانواده محسوب میشد. | ||
مادر شهید از دوران پیش از تولد و تولد شهید چنین بیان میكند؛ | مادر شهید از دوران پیش از تولد و تولد شهید چنین بیان میكند؛ | ||
− | قبل از تولد شهید آرزو داشتم تا اولین فرزندم پسر باشد. تا در زمان پیری عصای دست من و پدرش باشد، بعد از تولد شهید پدر شهید به داشتن چهره زیبا و علاقهای كه نسبت به پیامبران خدا داشتند نام ایشان را یوسف نهاد. وضعیت اقتصادی و مالیمان قبل از تولد شهید ضعیف بود و پدر شهید به زحمت از طریق كارگری مایحتاج خانواده را تأمین میكردند، ولی بعد از تولد تولد شهید به خاطر خوش میهن بودن قدمهای شهید وضعیت مالیمان بهبود یافت. و از نظر وضعیت اجتماعی در موقعیت خوبی قرار داشتیم طوری كه تمامی اهالی محل به خانواده ما احترام خاصی قائل بودند. در دوران خردسالی شهید بدلیل نبود امكانات و ضعف مالی نتوانستیم شهید را در مهد كودك و مكتب خانه ثبت نام كنیم، ایشان در این از فریب هوشی بسیار بالای برخوردار بودند و سعی میكردند وسایل برقی خراب در خانه را تعمیر كنند كه بیشتر شهید با این جور كارها خود را سرگرم می كردند و از آنها (وسایل برقی خراب) همانند اسباب بازیهایش مواظبت و مراقبت میكردند | + | قبل از تولد شهید آرزو داشتم تا اولین فرزندم پسر باشد. تا در زمان پیری عصای دست من و پدرش باشد، بعد از تولد شهید پدر شهید به داشتن چهره زیبا و علاقهای كه نسبت به پیامبران خدا داشتند نام ایشان را یوسف نهاد. وضعیت اقتصادی و مالیمان قبل از تولد شهید ضعیف بود و پدر شهید به زحمت از طریق كارگری مایحتاج خانواده را تأمین میكردند، ولی بعد از تولد تولد شهید به خاطر خوش میهن بودن قدمهای شهید وضعیت مالیمان بهبود یافت. و از نظر وضعیت اجتماعی در موقعیت خوبی قرار داشتیم طوری كه تمامی اهالی محل به خانواده ما احترام خاصی قائل بودند. در دوران خردسالی شهید بدلیل نبود امكانات و ضعف مالی نتوانستیم شهید را در مهد كودك و مكتب خانه ثبت نام كنیم، ایشان در این از فریب هوشی بسیار بالای برخوردار بودند و سعی میكردند وسایل برقی خراب در خانه را تعمیر كنند كه بیشتر شهید با این جور كارها خود را سرگرم می كردند و از آنها (وسایل برقی خراب) همانند اسباب بازیهایش مواظبت و مراقبت میكردند. |
پدر شهید از دوران كودكی و نوجوانی شهید میگوید؛ | پدر شهید از دوران كودكی و نوجوانی شهید میگوید؛ | ||
وضعیت اقتصادی و مالیمان در دوران كودكی و نوجوانی شهید در حد متوسط بود. به خاطر اینكه بیشتر همسایگان طرفدار رژیم طاغوت بودند و خانواده ما طرفدار انقلاب حضرت امام خمینی(ره) رابطه خوبی با آنها نداشتیم و همیشه سعی میكردند با من و دیگر خانوادهام درگیر شوند. | وضعیت اقتصادی و مالیمان در دوران كودكی و نوجوانی شهید در حد متوسط بود. به خاطر اینكه بیشتر همسایگان طرفدار رژیم طاغوت بودند و خانواده ما طرفدار انقلاب حضرت امام خمینی(ره) رابطه خوبی با آنها نداشتیم و همیشه سعی میكردند با من و دیگر خانوادهام درگیر شوند. | ||
سطر ۲۱: | سطر ۲۱: | ||
دید شهید نسبت به جنگ تحمیلی این بود كه تمام كشورهای غرب و شرق دست به دست هم دادهاند تا انقلاب نوپای عزیزمان را از بین ببرند و این وظیفه ماست كه از كیان میهمانمان تا آخرین قطره خونمان دفاع كنیم. ایشان برای گذراندن دوره مقدس سربازی به جبهه حق علیه باطل اعزام شدند. توصیه شهید به خواهر و مادرش رعایت كردن حجاب اسلامی بود. زمانی كه خبر شهادت شهید را شنیدم خوشحال شدم، چون خصوصیات اخلاقی شهید طوری بود كه به شهادت علاقه خاصی داشتند. | دید شهید نسبت به جنگ تحمیلی این بود كه تمام كشورهای غرب و شرق دست به دست هم دادهاند تا انقلاب نوپای عزیزمان را از بین ببرند و این وظیفه ماست كه از كیان میهمانمان تا آخرین قطره خونمان دفاع كنیم. ایشان برای گذراندن دوره مقدس سربازی به جبهه حق علیه باطل اعزام شدند. توصیه شهید به خواهر و مادرش رعایت كردن حجاب اسلامی بود. زمانی كه خبر شهادت شهید را شنیدم خوشحال شدم، چون خصوصیات اخلاقی شهید طوری بود كه به شهادت علاقه خاصی داشتند. | ||
پدر شهید از همرزم شهید آقای پناهزاده چنین نقل میكند؛ | پدر شهید از همرزم شهید آقای پناهزاده چنین نقل میكند؛ | ||
− | آقای پناهزاده در مراسم تشییع جنازه شهید به من چنین نقل كردند كه ما(همرزم) قبل از شروع عملیات سه نفر در سنگرمان نشسته بودیم كه شهید خطاب به ما گفتند: من در این عملیات بر اثر اصابت تركش خمپاره به درجه رفیع شهادت خواهم رسید اگر كسی را اذیت كردهام یا دینی بر گردن دارم حلالم كنید. بعد از اینكه عملیات شروع شد همان اتفاق افتاد كه شهید پیش بینی كرده بود. | + | آقای پناهزاده در مراسم تشییع جنازه شهید به من چنین نقل كردند كه ما(همرزم) قبل از شروع عملیات سه نفر در سنگرمان نشسته بودیم كه شهید خطاب به ما گفتند: من در این عملیات بر اثر اصابت تركش [[خمپاره]] به درجه رفیع [[شهادت]] خواهم رسید اگر كسی را اذیت كردهام یا دینی بر گردن دارم حلالم كنید. بعد از اینكه عملیات شروع شد همان اتفاق افتاد كه شهید پیش بینی كرده بود. |
پدر شهید از آخرین دیدار با شهید چنین میگوید؛ | پدر شهید از آخرین دیدار با شهید چنین میگوید؛ | ||
زمانیكه شهید برای آخرین بار به مرخصی آمده بودند هنگام رفتن به من گفتند: پدر جان به دلیل بیماری قلبی مادرم نمیتوانم نزد ایشان این حرفها را بگویم به این دلیل حرفهایم را به شما میگویم. دیشب خواب شهید شدنم را دیدم و شاید این آخرین دیدار من با شما باشد اگر از من خطای دیدهاید یا اذیتی از من به شما رسیده به بزرگی خودتان حلالم كنید. | زمانیكه شهید برای آخرین بار به مرخصی آمده بودند هنگام رفتن به من گفتند: پدر جان به دلیل بیماری قلبی مادرم نمیتوانم نزد ایشان این حرفها را بگویم به این دلیل حرفهایم را به شما میگویم. دیشب خواب شهید شدنم را دیدم و شاید این آخرین دیدار من با شما باشد اگر از من خطای دیدهاید یا اذیتی از من به شما رسیده به بزرگی خودتان حلالم كنید. | ||
− | سرانجام شهید یوسف یوسفاوغلی در تاریخ 1364/09/18 از طریق ارتش جمهوری اسلامی جهت گذراندن دوره مقدس سربازیش به لشكر 31 حمزه تیپ 1 گردان 140 نیروی زمینی ارتش اعزام شدند و 18 ماه حضور فعال در منطقه داشتند و بعنوان رزمنده انجام وظیفه میكردند كه شهید در این مدت یك بار از ناحیه كتف بر اثر اصابت تیر مجروح شده بودند. در نهایت شهید در تاریخ 1364/03/28 در عملیات نصر 3 در منطقه زبیدات بر اثر اصابت تركش خمپاره به سرش به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و پیكر پاكش در گلزار شهدای مشكین شهر خاكسپاری شد | + | سرانجام شهید یوسف یوسفاوغلی در تاریخ 1364/09/18 از طریق ارتش جمهوری اسلامی جهت گذراندن دوره مقدس سربازیش به [[لشكر 31 حمزه تیپ 1 گردان 140 نیروی زمینی ارتش]] اعزام شدند و 18 ماه حضور فعال در منطقه داشتند و بعنوان رزمنده انجام وظیفه میكردند كه شهید در این مدت یك بار از ناحیه كتف بر اثر اصابت تیر مجروح شده بودند. در نهایت شهید در تاریخ 1364/03/28 در عملیات نصر 3 در منطقه زبیدات بر اثر اصابت تركش خمپاره به سرش به درجه رفیع [[شهادت]] نائل آمدند و پیكر پاكش در گلزار شهدای مشكین شهر خاكسپاری شد<ref>[http://ajashohada.ir/home/martyrdetails/29391 سایت شهدای ارتش]</ref> |
− | + | ==پانویس== | |
− | http://ajashohada.ir/home/martyrdetails/29391 | + | <references /> |
نسخهٔ کنونی تا ۲۵ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۵۹
شهید یوسف یوسف اوغلی تاریخ تولد :1345/06/01 تاریخ شهادت : 1366/03/28 محل شهادت : نامشخص محل آرامگاه :اردبیل - مشگین شهر - عاشورا
زندگی نامه
با سلام و صلوات به روح پاك و مقدس شهدا سرباز شهید یوسف یوسفاوغلی فرزند محرم در یك شهریور ماه سال یكهزار و سیصد و چهل و شش در شهر زیبا و همیشه سبز مشكین شهر از مادری بنام كلثوم شیخی دیده به جهان گشود. وی در محیطی كاملاً مذهبی و در خانواده 6 نفری رشد و پرورش نمود. كه شهید دارای 2 برادر و 1 خواهر است و ایشان اولین فرزند خانواده محسوب میشد. مادر شهید از دوران پیش از تولد و تولد شهید چنین بیان میكند؛ قبل از تولد شهید آرزو داشتم تا اولین فرزندم پسر باشد. تا در زمان پیری عصای دست من و پدرش باشد، بعد از تولد شهید پدر شهید به داشتن چهره زیبا و علاقهای كه نسبت به پیامبران خدا داشتند نام ایشان را یوسف نهاد. وضعیت اقتصادی و مالیمان قبل از تولد شهید ضعیف بود و پدر شهید به زحمت از طریق كارگری مایحتاج خانواده را تأمین میكردند، ولی بعد از تولد تولد شهید به خاطر خوش میهن بودن قدمهای شهید وضعیت مالیمان بهبود یافت. و از نظر وضعیت اجتماعی در موقعیت خوبی قرار داشتیم طوری كه تمامی اهالی محل به خانواده ما احترام خاصی قائل بودند. در دوران خردسالی شهید بدلیل نبود امكانات و ضعف مالی نتوانستیم شهید را در مهد كودك و مكتب خانه ثبت نام كنیم، ایشان در این از فریب هوشی بسیار بالای برخوردار بودند و سعی میكردند وسایل برقی خراب در خانه را تعمیر كنند كه بیشتر شهید با این جور كارها خود را سرگرم می كردند و از آنها (وسایل برقی خراب) همانند اسباب بازیهایش مواظبت و مراقبت میكردند. پدر شهید از دوران كودكی و نوجوانی شهید میگوید؛ وضعیت اقتصادی و مالیمان در دوران كودكی و نوجوانی شهید در حد متوسط بود. به خاطر اینكه بیشتر همسایگان طرفدار رژیم طاغوت بودند و خانواده ما طرفدار انقلاب حضرت امام خمینی(ره) رابطه خوبی با آنها نداشتیم و همیشه سعی میكردند با من و دیگر خانوادهام درگیر شوند. خاطره: یك روز كه شهید در سال 1357 عكس حضرت امام خمینی(ره) را بین بچههای محل پخش میكردند و شعارهای ضدشاه میدادند، یكی از همسایگان كه طرفدار سر سخت شاه بود با چاقو صورت شهید را زخمی كرد و به ایشان (شهید) گفت: از این بعد نبینم در محل شعار میدهی و عكس امام را پخش میكنی. بعد از این حادثه شهید پیش از گذشته عكس پخش میكرد و شعار میداد و زمانیكه كسی حرفی میزد به آنها میگفتند: اگر مرا در حد مرگ كتك بزنید باز هم راه امام را ادامه خواهم داد. شهید در سن 6 سالگی در مدرسه ابتدائی فردوسی مشكین شهر ثبت نام كردند و در سال تحصیلی 1357ـ 1356 در مدرسه راهنمایی منوچهری مشكین مشغول به تحصیل شدند و در سال تحصیلی 1360 ـ 1359 در دبیرستان شهید مدنی مشكین شهر در رشته علوم انسانی ادامه تحصیل دادند ولی متأسفانه بعد از پایان دوم دبیرستان به دلیل ضعف مالی پدرش كه قرض زیادی به بانك داشتند مجبور به ترك تحصیل شدند. ایشان بعد از ترك تحصیل به چون از قبل علاقه خاصی به تعمیرات وسایل برقی و ماشین آلات داشتند در ناسیونال مشكین شهر مشغول به كار شدند تا از این طریق در پرداخت قرضهای پدرش به بانكها كمك كنند. وضعیت شهید در تمامی مقاطع تحصیلی بسیار خوب بود و تكالیف درسیش را بصورت منظم و سر وقت انجام میدادند. شهید دوست داشت تكالیفش را همیشه در مكان ساكت و آرام انجام دهد. رابطه شهید با بچه های محل، هم بازیها و همكلاسیهایش بسیار عالی و صمیمی بود و اوقات فراغت خویش را با آنها در محل فوتبال و والیبال بازی میكردند و نیز در تمام مراسمات مذهبی مسجد محل شركت میكردند. یكی از خصوصیات بارز شهید این بود كه خویشاوندان و همسایگان را هم چون خانوادهمان دوست میداشتند و به آنها احترام قائل بودند، همسایگان به خاطر اخلاق و رفتار پسندیده شهید، ایشان را الگو و اسوه خود میدانستند. ایشان رابطه بسیار دوستانهای با من و مادرش داشتند و در كارهای سنگین خانه مثل شتین فرش و پهن كردن آن و خانه تكانی عید نوروز به مادرش كمك میكردند و با برادران و تنها خواهرش رئوف و مهربان بودند. شهید به تمام اهالی محل احترام میگذاشتند ولی بیش از همه به من و مادرش احترام قائل بودند. مادر شهید از دوران جوانی شهید میگوید؛ ایشان بعد از ترك تحصیل تا زمان فرا رسیدن خدمت سربازیش در ناسیونال بعنوان تعمیركار مشغول به كار بودند. و با كسانی رابطه صمیمی برقرار میكردند كه، اولاً اخلاق و رفتار پسندیدهای داشتند و ثانیاً نسبت به انقلاب اسلامی پای بند بودند. ایشان در این دوره اوقات فراغت خویش را در پایگاههای مقاومت شهر سپری میكردند و وسایل برقی كه خراب میشد فوراً آن را تعمیر میكردند. شهید در برابر مشكلات زندگی بسیار صبور و استوار بودند، بزرگترین آرزوی شهید پیروزی رزمندگان اسلام در طول جنگ تحمیلی بود و دوست داشتند بعنوان كادر رسمی در ناسیونال تهران مشغول به كار شوند. خاطره: یك روز وقت نهار به خانه آمده بودند كه تلفن زنگ زد و گفتند: در روستای آلنی ماشین یكی از مشتریان خراب شده است بعد از نهار آنجا برو و ماشین را تعمیر كن ولی شهید بدون آنكه نهار بخورد راهی شد. بعد از چند ساعتی به خانه جهت صرف نهار آمدند. به شهید گفتم، چقدر دستمزد گرفتهای، شهید در جواب گفتند: مادر جان من این كار را برای رضای خدا انجام دادم تا گرهی از مشكل بنده خدا باز كرده باشم. پدر شهید از دوران دفاع مقدس چنین میگوید؛ دید شهید نسبت به جنگ تحمیلی این بود كه تمام كشورهای غرب و شرق دست به دست هم دادهاند تا انقلاب نوپای عزیزمان را از بین ببرند و این وظیفه ماست كه از كیان میهمانمان تا آخرین قطره خونمان دفاع كنیم. ایشان برای گذراندن دوره مقدس سربازی به جبهه حق علیه باطل اعزام شدند. توصیه شهید به خواهر و مادرش رعایت كردن حجاب اسلامی بود. زمانی كه خبر شهادت شهید را شنیدم خوشحال شدم، چون خصوصیات اخلاقی شهید طوری بود كه به شهادت علاقه خاصی داشتند. پدر شهید از همرزم شهید آقای پناهزاده چنین نقل میكند؛ آقای پناهزاده در مراسم تشییع جنازه شهید به من چنین نقل كردند كه ما(همرزم) قبل از شروع عملیات سه نفر در سنگرمان نشسته بودیم كه شهید خطاب به ما گفتند: من در این عملیات بر اثر اصابت تركش خمپاره به درجه رفیع شهادت خواهم رسید اگر كسی را اذیت كردهام یا دینی بر گردن دارم حلالم كنید. بعد از اینكه عملیات شروع شد همان اتفاق افتاد كه شهید پیش بینی كرده بود. پدر شهید از آخرین دیدار با شهید چنین میگوید؛ زمانیكه شهید برای آخرین بار به مرخصی آمده بودند هنگام رفتن به من گفتند: پدر جان به دلیل بیماری قلبی مادرم نمیتوانم نزد ایشان این حرفها را بگویم به این دلیل حرفهایم را به شما میگویم. دیشب خواب شهید شدنم را دیدم و شاید این آخرین دیدار من با شما باشد اگر از من خطای دیدهاید یا اذیتی از من به شما رسیده به بزرگی خودتان حلالم كنید. سرانجام شهید یوسف یوسفاوغلی در تاریخ 1364/09/18 از طریق ارتش جمهوری اسلامی جهت گذراندن دوره مقدس سربازیش به لشكر 31 حمزه تیپ 1 گردان 140 نیروی زمینی ارتش اعزام شدند و 18 ماه حضور فعال در منطقه داشتند و بعنوان رزمنده انجام وظیفه میكردند كه شهید در این مدت یك بار از ناحیه كتف بر اثر اصابت تیر مجروح شده بودند. در نهایت شهید در تاریخ 1364/03/28 در عملیات نصر 3 در منطقه زبیدات بر اثر اصابت تركش خمپاره به سرش به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و پیكر پاكش در گلزار شهدای مشكین شهر خاكسپاری شد[۱]