شهید علی اصغر فتحی: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱۰: | سطر ۱۰: | ||
نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده | نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده | ||
گلزار : بهشتفضل | گلزار : بهشتفضل | ||
− | خاطرات | + | ==خاطرات== |
+ | |||
+ | عشق شهادت | ||
− | |||
موضوع عشق شهادت | موضوع عشق شهادت | ||
+ | |||
راوی کلثوم حسن آبادی | راوی کلثوم حسن آبادی | ||
+ | |||
متن کامل خاطره | متن کامل خاطره | ||
وقتی ایشان می خواست به جبهه برود برادرش در کردستان بود من به ایشان گفتم برادرت در کردستا ن است تو نباید بروی .بعد ایشان گفت : ببین مادر اگر من بروم و شهید بشوم برای شما باعث افتخار است و به شما عنوان مادر شهید راضی می دهند که این خود مقام والایی است . | وقتی ایشان می خواست به جبهه برود برادرش در کردستان بود من به ایشان گفتم برادرت در کردستا ن است تو نباید بروی .بعد ایشان گفت : ببین مادر اگر من بروم و شهید بشوم برای شما باعث افتخار است و به شما عنوان مادر شهید راضی می دهند که این خود مقام والایی است . | ||
− | + | ||
+ | تقید به نماز | ||
+ | |||
موضوع تقيد به نماز | موضوع تقيد به نماز | ||
+ | |||
راوی محمد فتحی | راوی محمد فتحی | ||
+ | |||
متن کامل خاطره | متن کامل خاطره | ||
یک روز گوسفندهای ما گمشده بودند مادرم با علی اصغر رفتند تا آنها را پیدا کنند .بعد از مدتی مادرم میبیند که علی اصغر پشت سرش نیست .بعد از چند دقیقه ای می بیند که اصغر برگشته و به او می گوید کجا بودی؟ علی اصغر می گوید :داشتم نماز می خواندم مادرم به او می گوید گله با این همه گوسفند گم شده بود بعد تو نماز می خوانی . علی اصغر گفته بود اگر همه گوسفندان هم گم شوند اهمیتی ندارد . زیرا از نماز مهمتر نیست. | یک روز گوسفندهای ما گمشده بودند مادرم با علی اصغر رفتند تا آنها را پیدا کنند .بعد از مدتی مادرم میبیند که علی اصغر پشت سرش نیست .بعد از چند دقیقه ای می بیند که اصغر برگشته و به او می گوید کجا بودی؟ علی اصغر می گوید :داشتم نماز می خواندم مادرم به او می گوید گله با این همه گوسفند گم شده بود بعد تو نماز می خوانی . علی اصغر گفته بود اگر همه گوسفندان هم گم شوند اهمیتی ندارد . زیرا از نماز مهمتر نیست. | ||
− | + | ||
+ | خواب و رویای دیگران درمورد شهید | ||
+ | |||
موضوع خواب و روياي ديگران درمورد شهيد | موضوع خواب و روياي ديگران درمورد شهيد | ||
+ | |||
راوی محمد فتحی | راوی محمد فتحی | ||
+ | |||
متن کامل خاطره | متن کامل خاطره | ||
نسخهٔ ۳ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۲۱
کد شهید: 6310200 تاریخ تولد : نام : علیاصغر محل تولد : نیشابور نام خانوادگی : فتحی تاریخ شهادت : 1363/12/22 نام پدر : محمدیوسف مکان شهادت :
تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت : شغل : یگان خدمتی : گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است. نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده گلزار : بهشتفضل
خاطرات
عشق شهادت
موضوع عشق شهادت
راوی کلثوم حسن آبادی
متن کامل خاطره
وقتی ایشان می خواست به جبهه برود برادرش در کردستان بود من به ایشان گفتم برادرت در کردستا ن است تو نباید بروی .بعد ایشان گفت : ببین مادر اگر من بروم و شهید بشوم برای شما باعث افتخار است و به شما عنوان مادر شهید راضی می دهند که این خود مقام والایی است .
تقید به نماز
موضوع تقيد به نماز
راوی محمد فتحی
متن کامل خاطره
یک روز گوسفندهای ما گمشده بودند مادرم با علی اصغر رفتند تا آنها را پیدا کنند .بعد از مدتی مادرم میبیند که علی اصغر پشت سرش نیست .بعد از چند دقیقه ای می بیند که اصغر برگشته و به او می گوید کجا بودی؟ علی اصغر می گوید :داشتم نماز می خواندم مادرم به او می گوید گله با این همه گوسفند گم شده بود بعد تو نماز می خوانی . علی اصغر گفته بود اگر همه گوسفندان هم گم شوند اهمیتی ندارد . زیرا از نماز مهمتر نیست.
خواب و رویای دیگران درمورد شهید
موضوع خواب و روياي ديگران درمورد شهيد
راوی محمد فتحی
متن کامل خاطره
یک بار خواب دیدم که علی اصغر آمده است سلام و احوال پرسی کردم گفتم : چه کار می کنی گفت : خوبم آمده ام برویم یک باغی دارم به شمانشان بدهم بعد داخل یک باغ رفتیم که هر چه راه می رفتیم تمام نمی شد من به ایشان گفتم : مادر تشنه ام علی اصغر گفت : بیا از این جویها آب بخور گفتم : مادر جان اینها که گل آلودند گفت: نه مادر اشتباه نکنی اینها شیر کاکائوست که برای شهدا تهیه شده است ما وقتی تشنه می شویم از اینهامی خوریم وبعد یک مشت خوردم گفتم: عجب شیرین است چرا زودتر نگفتی همه ی این راهی را که آمدیم من تشنه بودم اینجا بودکه ازخواب بیدار شدم. [۱]