شهید رضا باقریان: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
 
(۲ نسخه‌های متوسط توسط ۲ کاربران نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
شه ی د رضا باقر ی ان
+
شهید رضا باقریان
  
تار ی خ تولد :1343/10/04
+
تاریخ تولد :1343/10/04
  
تار ی خ شهادت : 1366/12/30
+
تاریخ شهادت : 1366/12/30
  
 
محل شهادت : نامشخص
 
محل شهادت : نامشخص
سطر ۱۱: سطر ۱۱:
  
 
==زندگی نامه==
 
==زندگی نامه==
شهيد رضا باقرياني در خانواده مذهبي و ساده به دنيا آمد. دوران ابتدايي و ارهنمايي را سپري نمود و به دبيرستان در دبيرستان شبانه مشغول تحصيل شد و روزها سركار مي رفت و توانست ديپلم بگيرد بعد از ديپلم سريعا به خدمت رفت. قبل از خدمت مقدس سربازي چندين بار اتفاقات عجيبي رخ داد و از آنجايي كه خداوند خودش بندگان خويش را انتخاب ميكند از اين حوادث جان سالم به در برد. شهيد رضا باقريان در هنگام تحصيل يك مرتبه در منزل بود كه مادرش صدايي را مي شنود وقتي به حياط مي آيد مي بيند كه شهيد از بالكن طبق دوم پرت شده به حياط و از آنجا سقوط مي كند. و از آنجا خدا هميشه او را پناه خود قرار داده و هيچ صدمه اي به او نرسيده بود و باز با اين حال او را به بيمارستان رساندم و چند جاي بدنش خراشيده شده بود ولي همچنان گريه ميكرد و بار ديگر در پشت بام بوده و مشغول بازي يكدفعه به خانه همسايه مجاور سقوط ميكند و از سر و صدايي كه همسايگان به پا كردند ما فهميديم كه اين اتفاق رخ داده است كه باز هم لطف خداوند شامل حال ايشان بود و هيچ گونه صدمه اي نديدند. در هنگام سربازي در تيپ هوابرد شيراز بودند و به منطقه سر پل ذهاب تنگه حاجيان در زمان جنگ تحميلي فرستاده شدند ايشان فرمانده گروهان بودند يك دفعه قبل از شهادت تهران بودند و هر چه خانواده اصرا كردند ايام عيد از چند روز ديگر نرويد و قبول نكردند و مرخصي داشتند و عمليات شركت نمودند و در حين عمليات روي مين رفته و پايش صدمه ديده قطع شده بود و چند سالي مفقو الاثر بود و بعد مفقود الجسد شد و پس از چند سال پلاك و مقداري از استخوانهايش را براي ما به يادگار آوردند.
+
شهيد رضا باقريان در خانواده مذهبي و ساده به دنيا آمد. دوران ابتدايي و ارهنمايي را سپري نمود و به دبيرستان در دبيرستان شبانه مشغول تحصيل شد و روزها سركار مي رفت و توانست ديپلم بگيرد بعد از ديپلم سريعا به خدمت رفت. قبل از خدمت مقدس سربازي چندين بار اتفاقات عجيبي رخ داد و از آنجايي كه خداوند خودش بندگان خويش را انتخاب ميكند از اين حوادث جان سالم به در برد. شهيد رضا باقريان در هنگام تحصيل يك مرتبه در منزل بود كه مادرش صدايي را مي شنود وقتي به حياط مي آيد مي بيند كه شهيد از بالكن طبق دوم پرت شده به حياط و از آنجا سقوط مي كند. و از آنجا خدا هميشه او را پناه خود قرار داده و هيچ صدمه اي به او نرسيده بود و باز با اين حال او را به بيمارستان رساندم و چند جاي بدنش خراشيده شده بود ولي همچنان گريه ميكرد و بار ديگر در پشت بام بوده و مشغول بازي يكدفعه به خانه همسايه مجاور سقوط ميكند و از سر و صدايي كه همسايگان به پا كردند ما فهميديم كه اين اتفاق رخ داده است كه باز هم لطف خداوند شامل حال ايشان بود و هيچ گونه صدمه اي نديدند. در هنگام سربازي در تيپ هوابرد شيراز بودند و به منطقه سر پل ذهاب تنگه حاجيان در زمان جنگ تحميلي فرستاده شدند ايشان فرمانده گروهان بودند يك دفعه قبل از شهادت تهران بودند و هر چه خانواده اصرا كردند ايام عيد از چند روز ديگر نرويد و قبول نكردند و مرخصي داشتند و عمليات شركت نمودند و در حين عمليات روي مين رفته و پايش صدمه ديده قطع شده بود و چند سالي مفقو الاثر بود و بعد مفقود الجسد شد و پس از چند سال پلاك و مقداري از استخوانهايش را براي ما به يادگار آوردند.<ref>[http://ajashohada.ir/Home/MartyrDetails/38840 سایت شهدای ارتش]</ref>
  
 +
==نگارخانه تصاویر==
 +
<gallery>
  
منبع:سایت شهدای ارتش
+
Image:1101753KAKA006-001.jpg
 +
Image:1101753KAKA005-001.jpg
 +
Image:1101753KAKA002-001.jpg
 +
Image:باقریان.jpg
  
http://ajashohada.ir/Home/MartyrDetails/38840
+
</gallery>
 +
 
 +
==پانویس==
 +
<references  />
  
  

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۰۷

شهید رضا باقریان

تاریخ تولد :1343/10/04

تاریخ شهادت : 1366/12/30

محل شهادت : نامشخص

محل آرامگاه :تهران - بهشت زهرا


زندگی نامه

شهيد رضا باقريان در خانواده مذهبي و ساده به دنيا آمد. دوران ابتدايي و ارهنمايي را سپري نمود و به دبيرستان در دبيرستان شبانه مشغول تحصيل شد و روزها سركار مي رفت و توانست ديپلم بگيرد بعد از ديپلم سريعا به خدمت رفت. قبل از خدمت مقدس سربازي چندين بار اتفاقات عجيبي رخ داد و از آنجايي كه خداوند خودش بندگان خويش را انتخاب ميكند از اين حوادث جان سالم به در برد. شهيد رضا باقريان در هنگام تحصيل يك مرتبه در منزل بود كه مادرش صدايي را مي شنود وقتي به حياط مي آيد مي بيند كه شهيد از بالكن طبق دوم پرت شده به حياط و از آنجا سقوط مي كند. و از آنجا خدا هميشه او را پناه خود قرار داده و هيچ صدمه اي به او نرسيده بود و باز با اين حال او را به بيمارستان رساندم و چند جاي بدنش خراشيده شده بود ولي همچنان گريه ميكرد و بار ديگر در پشت بام بوده و مشغول بازي يكدفعه به خانه همسايه مجاور سقوط ميكند و از سر و صدايي كه همسايگان به پا كردند ما فهميديم كه اين اتفاق رخ داده است كه باز هم لطف خداوند شامل حال ايشان بود و هيچ گونه صدمه اي نديدند. در هنگام سربازي در تيپ هوابرد شيراز بودند و به منطقه سر پل ذهاب تنگه حاجيان در زمان جنگ تحميلي فرستاده شدند ايشان فرمانده گروهان بودند يك دفعه قبل از شهادت تهران بودند و هر چه خانواده اصرا كردند ايام عيد از چند روز ديگر نرويد و قبول نكردند و مرخصي داشتند و عمليات شركت نمودند و در حين عمليات روي مين رفته و پايش صدمه ديده قطع شده بود و چند سالي مفقو الاثر بود و بعد مفقود الجسد شد و پس از چند سال پلاك و مقداري از استخوانهايش را براي ما به يادگار آوردند.[۱]

نگارخانه تصاویر

پانویس

  1. سایت شهدای ارتش


رده‌ها