شهید محمدرضا دشتی زاده: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
 
(یک نسخهٔ متوسط توسط کاربر دیگری نشان داده نشده)
سطر ۹: سطر ۹:
 
محمدرضا نیز همراه آنان فریاد عدالت‌خواهی سر داد و در واقعه 17 شهریور مجروحین را به خانه‌های مردم رساند تا توسط مأموران دستگیر نشوند. او بعد از واقعه کشتار دانشگاه برای کمک به مردم از تهران به زادگاهش بازگشت. دشتی زاده بارها مورد تعقیب مأموران ساواک قرار گرفت و یک‌بار به علت داشتن مواد اولیه ساخت کوکتل مولوتف دستگیر گشت و به تهران انتقال یافت و تا پیروزی انقلاب در زندان ماند. با آغاز جنگ تحمیلی محمدرضا که عضو سپاه خرمشهر بود، لباس جهاد را بر تن نمود و گفت: «خدایا حسین زمان اکنون حاضر است این همه در سوگ جدش گریه و زاری کردیم و ناله سر دادیم که در زمانش بودیم و رکابش را مقدم سرهایمان می‌کردیم، حال وقت تحمل [مصائب] فرا رسیده و باید حسین را یاری کرد. او سپس با مسئولیت فرماندهی گروهی از رزمندگان اسلام به مدت 45 روز در مقابل دشمن بعثی ایستاد و سرانجام در یکی از شب‌های سرد زمستان در تاریخ چهارم آذرماه 1359 در یک درگیری با نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله در سن 22 سالگی عاشقانه به دیار حق شتافت و ردای زیبای شهادت را بر تن کرد.
 
محمدرضا نیز همراه آنان فریاد عدالت‌خواهی سر داد و در واقعه 17 شهریور مجروحین را به خانه‌های مردم رساند تا توسط مأموران دستگیر نشوند. او بعد از واقعه کشتار دانشگاه برای کمک به مردم از تهران به زادگاهش بازگشت. دشتی زاده بارها مورد تعقیب مأموران ساواک قرار گرفت و یک‌بار به علت داشتن مواد اولیه ساخت کوکتل مولوتف دستگیر گشت و به تهران انتقال یافت و تا پیروزی انقلاب در زندان ماند. با آغاز جنگ تحمیلی محمدرضا که عضو سپاه خرمشهر بود، لباس جهاد را بر تن نمود و گفت: «خدایا حسین زمان اکنون حاضر است این همه در سوگ جدش گریه و زاری کردیم و ناله سر دادیم که در زمانش بودیم و رکابش را مقدم سرهایمان می‌کردیم، حال وقت تحمل [مصائب] فرا رسیده و باید حسین را یاری کرد. او سپس با مسئولیت فرماندهی گروهی از رزمندگان اسلام به مدت 45 روز در مقابل دشمن بعثی ایستاد و سرانجام در یکی از شب‌های سرد زمستان در تاریخ چهارم آذرماه 1359 در یک درگیری با نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله در سن 22 سالگی عاشقانه به دیار حق شتافت و ردای زیبای شهادت را بر تن کرد.
  
http://www.sobh.org/web/Pages/Shohada/Shahid.aspx?Id=1025
+
==وصیت‌نامه==
  
 
+
خداوندا نور ایمان را همیشه در دل و افکارم بتابان تا به روشنایی آن همیشه حق و باطل را بتوانم تمیز دهم. خداوندا! همان طوری که همیشه مانند مستمندان از تو خواسته‌ام مرا به صراط مستقیم هدایت کن، و از انحرافی که در مسیر تکامل من پیش می‌آید، ممانعت فرما.<ref>[http://www.sobh.org/web/Pages/Shohada/Shahid.aspx?Id=1025 سایت صبح]</ref>
 
+
==پانویس==
 
+
<references />
==آثار==
+
 
+
 
+
===وصیت‌نامه===
+
 
+
خداوندا نور ایمان را همیشه در دل و افکارم بتابان تا به روشنایی آن همیشه حق و باطل را بتوانم تمیز دهم. خداوندا! همان طوری که همیشه مانند مستمندان از تو خواسته‌ام مرا به صراط مستقیم هدایت کن، و از انحرافی که در مسیر تکامل من پیش می‌آید، ممانعت فرما.
+
 
+
http://www.sobh.org/web/Pages/Shohada/Shahid.aspx?Id=1025
+

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۰ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۵۸


زندگی‌نامه

یکی از روزهای گرم سال 1337 محمدرضا چشم به جهان گشود، و قدم‌های کوچکش در شهر خرمشهر زمین را لمس نمود. تحصیلاتش را تا اخذ مدرک دیپلم ادامه داد و در امتحانات سازمان انرژی اتمی شرکت کرد و موفق شد به عنوان دانشجوی کارآموز درس بخواند. سال دوم دانشگاه امام امت قیام خود را بر علیه رژیم شاه گسترش داد و مردم با شوری وصف ناشدنی به حمایت از خمینی کبیر برخاستند.


محمدرضا نیز همراه آنان فریاد عدالت‌خواهی سر داد و در واقعه 17 شهریور مجروحین را به خانه‌های مردم رساند تا توسط مأموران دستگیر نشوند. او بعد از واقعه کشتار دانشگاه برای کمک به مردم از تهران به زادگاهش بازگشت. دشتی زاده بارها مورد تعقیب مأموران ساواک قرار گرفت و یک‌بار به علت داشتن مواد اولیه ساخت کوکتل مولوتف دستگیر گشت و به تهران انتقال یافت و تا پیروزی انقلاب در زندان ماند. با آغاز جنگ تحمیلی محمدرضا که عضو سپاه خرمشهر بود، لباس جهاد را بر تن نمود و گفت: «خدایا حسین زمان اکنون حاضر است این همه در سوگ جدش گریه و زاری کردیم و ناله سر دادیم که در زمانش بودیم و رکابش را مقدم سرهایمان می‌کردیم، حال وقت تحمل [مصائب] فرا رسیده و باید حسین را یاری کرد. او سپس با مسئولیت فرماندهی گروهی از رزمندگان اسلام به مدت 45 روز در مقابل دشمن بعثی ایستاد و سرانجام در یکی از شب‌های سرد زمستان در تاریخ چهارم آذرماه 1359 در یک درگیری با نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله در سن 22 سالگی عاشقانه به دیار حق شتافت و ردای زیبای شهادت را بر تن کرد.

وصیت‌نامه

خداوندا نور ایمان را همیشه در دل و افکارم بتابان تا به روشنایی آن همیشه حق و باطل را بتوانم تمیز دهم. خداوندا! همان طوری که همیشه مانند مستمندان از تو خواسته‌ام مرا به صراط مستقیم هدایت کن، و از انحرافی که در مسیر تکامل من پیش می‌آید، ممانعت فرما.[۱]

پانویس

  1. سایت صبح