شهید علی قزی: تفاوت بین نسخهها
(۴ نسخههای متوسط توسط ۳ کاربران نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات افراد نظامی | {{جعبه اطلاعات افراد نظامی | ||
− | |نام فرد = | + | |نام فرد = علی قزی |
− | + | |تصویر = | |
− | |تصویر = | + | |
|توضیح تصویر = | |توضیح تصویر = | ||
|ملیت = [[پرونده:پرچم ایران.png|22px]] ایرانی | |ملیت = [[پرونده:پرچم ایران.png|22px]] ایرانی | ||
|شهرت = | |شهرت = | ||
− | |دین و مذهب = [[مسلمان]]، [[شیعه]] | + | |دین و مذهب = [[مسلمان]]، [[شیعه]] |
− | | | + | |تولد =[[سبزوار]] |
− | |شهادت | + | |شهادت = [[بیمارستانامداد، 1367/09/20]] |
− | |محل دفن = [[ | + | |وفات = |
− | |سمتها = رزمنده | + | |مرگ = |
+ | |محل دفن =[[بهشت شهداء]] | ||
+ | |مفقود = | ||
+ | |جانباز = | ||
+ | |اسارت = | ||
+ | |نیرو = | ||
+ | |یگانهای خدمت = | ||
+ | |طول خدمت = | ||
+ | |درجه = | ||
+ | |سمتها = [[رزمنده]] | ||
|جنگها = [[جنگ ایران و عراق]] | |جنگها = [[جنگ ایران و عراق]] | ||
+ | |نشانهای لیاقت = | ||
+ | |عملیات = | ||
+ | |فعالیتها = | ||
+ | |تحصیلات = | ||
+ | |تخصصها = | ||
+ | |شغل = | ||
+ | |خانواده = نام پدر:صفرعلی | ||
}} | }} | ||
+ | |||
+ | |||
کد شهید: 6715494 تاریخ تولد : | کد شهید: 6715494 تاریخ تولد : | ||
سطر ۲۳: | سطر ۴۰: | ||
گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است. | گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است. | ||
نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده | نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده | ||
− | گلزار : | + | گلزار : بهشت شهداء |
− | خاطرات | + | ==خاطرات== |
− | * عشق به جهاد | + | |
+ | * موضوع عشق به جهاد | ||
علی در اوایل جنگ در مدرسه ی راهنمایی دهخدا مشغول تحصیل بود که بدون اجازه ی پدر و مادرم به منطقه رفت. وقتی که برگشت به او گفتم شما که سنتان کم است چطور شما را بدون اجازه بردند گفت: یک رضایت نامه از طرف پدر و مادر درست کردم و خودم امضا نمودم و سن خودم را شناسنامه بزرگ کردم و رفتم.راوی حسین قزی | علی در اوایل جنگ در مدرسه ی راهنمایی دهخدا مشغول تحصیل بود که بدون اجازه ی پدر و مادرم به منطقه رفت. وقتی که برگشت به او گفتم شما که سنتان کم است چطور شما را بدون اجازه بردند گفت: یک رضایت نامه از طرف پدر و مادر درست کردم و خودم امضا نمودم و سن خودم را شناسنامه بزرگ کردم و رفتم.راوی حسین قزی | ||
سطر ۴۴: | سطر ۶۲: | ||
قبل از شهادت علی او در خانه بستری شد و بخاطر قطع نخاع نمی توانست از جا بلند شود او را روی یک تخت خوابانده بودیم و هر شب یک نفر از ما از او مراقبت می کردیم یک شب که من بیدار مانده بودم در اواخر شب به خاطر خستگی زیاد خوابم برد بعد از چند دقیقه متوجه صدای گریه شدم وقتی بلند شدم دیدم که برادرم در حال راز و نیاز با خداست و گریه می کند به او گفتم برادر جان چی شده درد داری؟ گفت: نه فقط من شما را خیلی اذیت کرده ام از من راضی باشید به او گفتم من از شما راضی ام و سرم را روی تخت گذاشته و گریه کردم تا چند دقیقه بعدش او خوابید.راوی طیبه قزی | قبل از شهادت علی او در خانه بستری شد و بخاطر قطع نخاع نمی توانست از جا بلند شود او را روی یک تخت خوابانده بودیم و هر شب یک نفر از ما از او مراقبت می کردیم یک شب که من بیدار مانده بودم در اواخر شب به خاطر خستگی زیاد خوابم برد بعد از چند دقیقه متوجه صدای گریه شدم وقتی بلند شدم دیدم که برادرم در حال راز و نیاز با خداست و گریه می کند به او گفتم برادر جان چی شده درد داری؟ گفت: نه فقط من شما را خیلی اذیت کرده ام از من راضی باشید به او گفتم من از شما راضی ام و سرم را روی تخت گذاشته و گریه کردم تا چند دقیقه بعدش او خوابید.راوی طیبه قزی | ||
− | <ref>[http://www.yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=16808 یاران رضا]</ref> | + | <ref>[http://www.yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=16808 سایت یاران رضا]</ref> |
==پانویس== | ==پانویس== | ||
− | <references/> | + | <references /> |
+ | ==نگارخانه تصاویر== | ||
+ | <gallery> | ||
+ | Image:شهید علی قزی.jpg | ||
+ | </gallery> | ||
==رده== | ==رده== | ||
− | {{ترتیبپیشفرض: | + | {{ترتیبپیشفرض:علی_قزی}} |
[[رده: شهدا]] | [[رده: شهدا]] | ||
[[رده: شهدای دفاع مقدس]] | [[رده: شهدای دفاع مقدس]] | ||
[[رده: شهدای ایران]] | [[رده: شهدای ایران]] | ||
− | [[رده: شهدای استان خراسان رضوی]] | + | [[رده: شهدای استان خراسان رضوی]] |
[[رده: شهدای شهرستان سبزوار]] | [[رده: شهدای شهرستان سبزوار]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۶ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۰۳
علی قزی | |
---|---|
ملیت | ایرانی |
دین و مذهب | مسلمان، شیعه |
تولد | سبزوار |
شهادت | بیمارستانامداد، 1367/09/20 |
محل دفن | بهشت شهداء |
سمتها | رزمنده |
جنگها | جنگ ایران و عراق |
خانواده | نام پدر:صفرعلی |
کد شهید: 6715494 تاریخ تولد :
نام : علی محل تولد : سبزوار
نام خانوادگی : قزی تاریخ شهادت : 1367/09/20
نام پدر : صفرعلی مکان شهادت : بیمارستانامداد
تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت : شغل : یگان خدمتی : گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است. نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده گلزار : بهشت شهداء
محتویات
خاطرات
- موضوع عشق به جهاد
علی در اوایل جنگ در مدرسه ی راهنمایی دهخدا مشغول تحصیل بود که بدون اجازه ی پدر و مادرم به منطقه رفت. وقتی که برگشت به او گفتم شما که سنتان کم است چطور شما را بدون اجازه بردند گفت: یک رضایت نامه از طرف پدر و مادر درست کردم و خودم امضا نمودم و سن خودم را شناسنامه بزرگ کردم و رفتم.راوی حسین قزی
- موضوع توجه به خانواده
یک بار که علی از منطقه برگشت ما تعجب کردیم که چرا بی خبر و این قدر زود آمده است وقتی درب خانه آمد و لباسهایش را عوض می کرد متوجه شدیم که بازویش بسته است به او گفتم چرا دستت را بسته ای گفت کمی زخمی شده ام . روز بعد با او به کلینیک سپاه رفتیم وقتی پانسمان او را عوض می کردند متوجه شدیم که ترکش بزرگی به دستش خورده و جراحت او خیلی عمیق است ولی او در رابطه با مجروح شدنش چیزی به ما نمی گفت که ما ناراحت نشویم.راوی حسین قزی
- موضوع لحظه و نحوه شهادت
علی در اواخر جنگ در منطقه مجروح شد و از ناحیه ی کمر قطع نخاع شد و او را به بیمارستانی در یزد انتقال داده بودند بعد از حدود یک ماه که از مجروحیت ایشان می گذشت به ما خبر دادند تا به دیدن او برویم وقتی به آنجا رفتیم بعلت هوای گرم آنجا کسی نبود که او را جابجا کند از ناحیه ی پشت و باسن زخمی شده بود و پوست او به استخوان رسیده بود و عفونت شدیدی کرده بود او را به مشهد و سپس به سبزوار انتقال دادیم و از آنجا به بعد از کمی مداوا به خانه بردیمش تا بتوانیم بیشتر به او رسیدگی کنیم ولی متاسفانه در اثر عفونت زخمها مدتی طول نکشید که به مقام والای شهادت نائل شدند.راوی حسین قزی
- موضوع خواب و روياي ديگران درمورد شهيد
شبی خواب دیدم علی روی کوه بلندی ایستاده و به ما سلام کرد به او گفتم علی جان شما این جا چکار می کنید؟ گفت با شهدای دیگر این جا در حال پذیرایی هستیم بعد دست مرا گرفت و به یک مزار زیبا برد به او گفتم این جا کجاست؟ او قرآنی به دست من داد و گفت این جا مرقد حضرت رقیه(س) است مشغول خواندن قرآن شدم که از خواب بیدار شدم.راوی طیبه قزی
- موضوع حالات معنوي خاص
قبل از شهادت علی او در خانه بستری شد و بخاطر قطع نخاع نمی توانست از جا بلند شود او را روی یک تخت خوابانده بودیم و هر شب یک نفر از ما از او مراقبت می کردیم یک شب که من بیدار مانده بودم در اواخر شب به خاطر خستگی زیاد خوابم برد بعد از چند دقیقه متوجه صدای گریه شدم وقتی بلند شدم دیدم که برادرم در حال راز و نیاز با خداست و گریه می کند به او گفتم برادر جان چی شده درد داری؟ گفت: نه فقط من شما را خیلی اذیت کرده ام از من راضی باشید به او گفتم من از شما راضی ام و سرم را روی تخت گذاشته و گریه کردم تا چند دقیقه بعدش او خوابید.راوی طیبه قزی [۱]