شهید سید مرتضی قریشی نژاد: تفاوت بین نسخهها
(۲ نسخههای متوسط توسط ۲ کاربران نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | ||
− | + | کد شهید: 6529010 تاریخ تولد : | |
− | + | نام : سیدمرتضی محل تولد : سبزوار | |
− | + | نام خانوادگی : قریشینژاد تاریخ شهادت : 1365/11/10 | |
− | + | نام پدر : سیدعلی مکان شهادت : | |
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت : | |
− | + | شغل : دانش آموز یگان خدمتی : | |
+ | گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است. | ||
+ | نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده | ||
+ | گلزار : بهشتشهداء | ||
+ | خاطرات | ||
عشق به جهاد | عشق به جهاد | ||
سطر ۳۷: | سطر ۱۷: | ||
متن کامل خاطره | متن کامل خاطره | ||
− | + | در عملیات کربلای 5 ما حدود چهار روز در میان پاتک دشمن قرار گرفته بودیم و به حول قوه الهی بعد از رهایی از محاصره دشمن تصمیم برگشتن به عقب برای استراحت و جایگزین شدن نیروهای دیگر به جای ما شد. سیّد مرتضی همراه ما به عقب برگشت و دوباره به صورت داوطلبانه به خط بازگشت. | |
اعتقاد به معاد | اعتقاد به معاد | ||
موضوع اعتقاد به معاد | موضوع اعتقاد به معاد | ||
راوی سید علی قریشی نژاد | راوی سید علی قریشی نژاد | ||
متن کامل خاطره | متن کامل خاطره | ||
− | |||
− | + | یک شب زمستان که به خانه آمدم دیدم سیّد مرتضی کنار کرسی نشسته است و مشغول خواندن کتاب استاد مطهری است. به من گفت: آقا بفرمائید اینجا بنشینید .من کنار او نشستم به من گفت : پدرجان چرا انسانی که 1 سال یا 10 سال یا 100 سال هم که عمر می کند آخرش بایستی از این دنیا برود . من یادم نیست در جواب او چه گفتم : ولی یادم است که جوابی به او دادم. «در عین بی سوادی ».او در جواب من گفت : چه خوب است که انسان در آن حالت پاک و بدون ازکناه ازدنیا برود | |
احساس مسؤلیت | احساس مسؤلیت | ||
موضوع احساس مسؤليت | موضوع احساس مسؤليت | ||
سطر ۵۰: | سطر ۲۹: | ||
متن کامل خاطره | متن کامل خاطره | ||
− | + | یک شب من او را که در مصلّی مشغول نگهبانی بود دیدم، اسلحه ای که دوش او بود به قدری سنگین بود که قندان آن به زمین اصابت می کرد. گفتم: آخر بابا جان تو کوچک هستی. گفت: به کوچکی من کاری نداشته باش این ادای تکلیف است و این وظیفه من است. | |
− | + | <ref>[http://www.yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=16788 یاران رضا]</ref> | |
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | == | + | ==پانویس== |
− | < | + | <references/> |
− | + | ||
− | + |
نسخهٔ کنونی تا ۱۵ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۰۹
کد شهید: 6529010 تاریخ تولد : نام : سیدمرتضی محل تولد : سبزوار نام خانوادگی : قریشینژاد تاریخ شهادت : 1365/11/10 نام پدر : سیدعلی مکان شهادت :
تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت : شغل : دانش آموز یگان خدمتی : گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است. نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده گلزار : بهشتشهداء خاطرات
عشق به جهاد موضوع عشق به جهاد راوی سید حسین فیض آبادی متن کامل خاطره
در عملیات کربلای 5 ما حدود چهار روز در میان پاتک دشمن قرار گرفته بودیم و به حول قوه الهی بعد از رهایی از محاصره دشمن تصمیم برگشتن به عقب برای استراحت و جایگزین شدن نیروهای دیگر به جای ما شد. سیّد مرتضی همراه ما به عقب برگشت و دوباره به صورت داوطلبانه به خط بازگشت. اعتقاد به معاد موضوع اعتقاد به معاد راوی سید علی قریشی نژاد متن کامل خاطره
یک شب زمستان که به خانه آمدم دیدم سیّد مرتضی کنار کرسی نشسته است و مشغول خواندن کتاب استاد مطهری است. به من گفت: آقا بفرمائید اینجا بنشینید .من کنار او نشستم به من گفت : پدرجان چرا انسانی که 1 سال یا 10 سال یا 100 سال هم که عمر می کند آخرش بایستی از این دنیا برود . من یادم نیست در جواب او چه گفتم : ولی یادم است که جوابی به او دادم. «در عین بی سوادی ».او در جواب من گفت : چه خوب است که انسان در آن حالت پاک و بدون ازکناه ازدنیا برود احساس مسؤلیت موضوع احساس مسؤليت راوی سید علی قریشی نژاد متن کامل خاطره
یک شب من او را که در مصلّی مشغول نگهبانی بود دیدم، اسلحه ای که دوش او بود به قدری سنگین بود که قندان آن به زمین اصابت می کرد. گفتم: آخر بابا جان تو کوچک هستی. گفت: به کوچکی من کاری نداشته باش این ادای تکلیف است و این وظیفه من است. [۱]