شهید رضا مهرانی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
 
(۳ نسخه‌های متوسط توسط ۳ کاربران نشان داده نشده)
سطر ۳۱: سطر ۳۱:
  
 
بسمه تعالی
 
بسمه تعالی
[[شهید رضا مهرانی]] :
+
 
 +
[[شهید رضا مهرانی]]  
 +
 
 
تاریخ تولد : [[26/10/1340]]
 
تاریخ تولد : [[26/10/1340]]
 +
 
تاریخ شهادت : [[08/07/1375]]
 
تاریخ شهادت : [[08/07/1375]]
 +
 
محل شهادت : نامشخص
 
محل شهادت : نامشخص
 +
 
محل آرامگاه: [[تهران]] – [[بهشت زهرا]]
 
محل آرامگاه: [[تهران]] – [[بهشت زهرا]]
زندگینامه :
+
 
 +
 
 +
==زندگینامه==
 
[[شهید رضا مهرانی]] ، در تاريخ، 26/10/1340 در تهران در خانواده ای مذهبی، در خیابان پیروزی به دنیا آمد و چهارمین فرزند خانواده بود، در سن شش سالگی به دبستان رفت و دوران ابتدائی و راهنمائی را گذراندند و ترک تحصیل کرد. با شروع انقلاب همراه با سایر مردم به فعالیت های بر علیه رژیم پرداخت تا این که انقلاب پیروز شد.
 
[[شهید رضا مهرانی]] ، در تاريخ، 26/10/1340 در تهران در خانواده ای مذهبی، در خیابان پیروزی به دنیا آمد و چهارمین فرزند خانواده بود، در سن شش سالگی به دبستان رفت و دوران ابتدائی و راهنمائی را گذراندند و ترک تحصیل کرد. با شروع انقلاب همراه با سایر مردم به فعالیت های بر علیه رژیم پرداخت تا این که انقلاب پیروز شد.
 
با شروع جنگ تحمیلی هنوز وقت سربازيش نبود ولی داوطلب خود را به [[ارتش]] معرفی کرده و در تاريخ، 18/11/1359 به جبهه اعزام شد، در جبهه [[بی‌سیم‌چی]] بود، در [[عملیات حصر آبادان]] در جبهه زخمی ‌شد که بر اثر اصابت [[ترکش]] به سر و صورت و چشم راست، چشم راست کاملاً از بین رفته است و محتویات تخلیه شده و چشم چپ نیز به علت آسیب شدید در مردمک این چشم هم نور نداشته و در اثر بمبای شیمیائی هم جراحات شیمیائی برمی‌دارند، ترکش در صورت و در کمر باقی می‌ماند بعد از این که حالشان خوب می‌شود دوباره شروع به فعالیت های اجتماعی خود كرده و ازدواج می‌کند، درسش را نيز ادامه می‌دهد تا این که مدرک دیپلم را می‌گیرد و دارای 2 فرزند پسر می‌شوند به نام هاي محمد و مصطفي، 3 بار دیگر به جبهه می‌رود و در فعالیت های ورزشی شرکت می‌کند و در مسابقات قهرمان می‌شود.
 
با شروع جنگ تحمیلی هنوز وقت سربازيش نبود ولی داوطلب خود را به [[ارتش]] معرفی کرده و در تاريخ، 18/11/1359 به جبهه اعزام شد، در جبهه [[بی‌سیم‌چی]] بود، در [[عملیات حصر آبادان]] در جبهه زخمی ‌شد که بر اثر اصابت [[ترکش]] به سر و صورت و چشم راست، چشم راست کاملاً از بین رفته است و محتویات تخلیه شده و چشم چپ نیز به علت آسیب شدید در مردمک این چشم هم نور نداشته و در اثر بمبای شیمیائی هم جراحات شیمیائی برمی‌دارند، ترکش در صورت و در کمر باقی می‌ماند بعد از این که حالشان خوب می‌شود دوباره شروع به فعالیت های اجتماعی خود كرده و ازدواج می‌کند، درسش را نيز ادامه می‌دهد تا این که مدرک دیپلم را می‌گیرد و دارای 2 فرزند پسر می‌شوند به نام هاي محمد و مصطفي، 3 بار دیگر به جبهه می‌رود و در فعالیت های ورزشی شرکت می‌کند و در مسابقات قهرمان می‌شود.
سطر ۴۶: سطر ۵۳:
 
و بر اثر عارضه شیمیائی و برخورد ترکش با ستون فقرات و عارضه‌های جنگی ایشان در تاريخ، 07/02/1375 شهید شد.
 
و بر اثر عارضه شیمیائی و برخورد ترکش با ستون فقرات و عارضه‌های جنگی ایشان در تاريخ، 07/02/1375 شهید شد.
 
او در ایمان و اعتقاد نمونه بود، حضور در تظاهرات انقلاب، امر به معروفش طوری بود که همه شیفته ایشان می‌شدند و می‌گفتند: ای کاش زودتر با او آشنا شده بوديم، در زندگي مردی نمونه بود به طوري که او را با هیچ مرد دیگری نمی‌توان مقایسه کرد.
 
او در ایمان و اعتقاد نمونه بود، حضور در تظاهرات انقلاب، امر به معروفش طوری بود که همه شیفته ایشان می‌شدند و می‌گفتند: ای کاش زودتر با او آشنا شده بوديم، در زندگي مردی نمونه بود به طوري که او را با هیچ مرد دیگری نمی‌توان مقایسه کرد.
زمانی که همسر شهید در منزل برادرشان که تازه خداوند به آنها فرزندی داده بودند حضور داشتند، مادر آقا رضا به منزل آنها براي ديدني می‌آید و مطلع مي شوند كه ايشان همیشه می‌گفتند من دوست دارم که با جانباز ازدواج کنم، مادر و خواهر آقا رضا هم مطلع می‌شوند و با آقا رضا در میان می‌گذارند و مراسم خواستگاری صورت می‌گیرد و این ها با هم ازدواج می‌کنند.
+
زمانی که همسر شهید در منزل برادرشان که تازه خداوند به آنها فرزندی داده بودند حضور داشتند، مادر آقا رضا به منزل آنها براي ديدني می‌آید و مطلع مي شوند كه ايشان همیشه می‌گفتند من دوست دارم که با جانباز ازدواج کنم، مادر و خواهر آقا رضا هم مطلع می‌شوند و با آقا رضا در میان می‌گذارند و مراسم خواستگاری صورت می‌گیرد و این ها با هم ازدواج می‌کنند.<ref>[http://ajashohada.ir/home/martyrdetails/44088 سایت شهدای ارتش]</ref>
سایت شهدای ارتش
+
==پانویس==
http://ajashohada.ir/home/martyrdetails/44088
+
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۸ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۳۹

رضا مهرانی
Reza-mehrani.jpg
ملیت پرچم ایران.png ایرانی
دین و مذهب مسلمان، شیعه
تولد 1340/10/26
شهادت 1375/07/08


بسمه تعالی

شهید رضا مهرانی

تاریخ تولد : 26/10/1340

تاریخ شهادت : 08/07/1375

محل شهادت : نامشخص

محل آرامگاه: تهرانبهشت زهرا


زندگینامه

شهید رضا مهرانی ، در تاريخ، 26/10/1340 در تهران در خانواده ای مذهبی، در خیابان پیروزی به دنیا آمد و چهارمین فرزند خانواده بود، در سن شش سالگی به دبستان رفت و دوران ابتدائی و راهنمائی را گذراندند و ترک تحصیل کرد. با شروع انقلاب همراه با سایر مردم به فعالیت های بر علیه رژیم پرداخت تا این که انقلاب پیروز شد. با شروع جنگ تحمیلی هنوز وقت سربازيش نبود ولی داوطلب خود را به ارتش معرفی کرده و در تاريخ، 18/11/1359 به جبهه اعزام شد، در جبهه بی‌سیم‌چی بود، در عملیات حصر آبادان در جبهه زخمی ‌شد که بر اثر اصابت ترکش به سر و صورت و چشم راست، چشم راست کاملاً از بین رفته است و محتویات تخلیه شده و چشم چپ نیز به علت آسیب شدید در مردمک این چشم هم نور نداشته و در اثر بمبای شیمیائی هم جراحات شیمیائی برمی‌دارند، ترکش در صورت و در کمر باقی می‌ماند بعد از این که حالشان خوب می‌شود دوباره شروع به فعالیت های اجتماعی خود كرده و ازدواج می‌کند، درسش را نيز ادامه می‌دهد تا این که مدرک دیپلم را می‌گیرد و دارای 2 فرزند پسر می‌شوند به نام هاي محمد و مصطفي، 3 بار دیگر به جبهه می‌رود و در فعالیت های ورزشی شرکت می‌کند و در مسابقات قهرمان می‌شود. در مسابقات قهرمانی وزنه برداری کشور در سال 1364 شرکت کرده و با وزن 157/5 کیلوگرم در حرکت کش مقام اول را کسب کرده در مسابقات سومین وزنه برداری قهرمانی کشور رشته 110 کیلوگرمی در سال 1367 رتبه اول در مسابقات قهرمانی کشور رشته کشتی 130 کیلوگرم استان تهران در سال 1370 رتبه اول در مسابقات اولین دوره رشته دسته اول گلبال در سال 71 رتبه اول در مسابقات جشنواره رشته پرتاب وزنه کلاس پزشکی B از استان تهران در سال 71 رتبه اول. و بر اثر عارضه شیمیائی و برخورد ترکش با ستون فقرات و عارضه‌های جنگی ایشان در تاريخ، 07/02/1375 شهید شد. او در ایمان و اعتقاد نمونه بود، حضور در تظاهرات انقلاب، امر به معروفش طوری بود که همه شیفته ایشان می‌شدند و می‌گفتند: ای کاش زودتر با او آشنا شده بوديم، در زندگي مردی نمونه بود به طوري که او را با هیچ مرد دیگری نمی‌توان مقایسه کرد. زمانی که همسر شهید در منزل برادرشان که تازه خداوند به آنها فرزندی داده بودند حضور داشتند، مادر آقا رضا به منزل آنها براي ديدني می‌آید و مطلع مي شوند كه ايشان همیشه می‌گفتند من دوست دارم که با جانباز ازدواج کنم، مادر و خواهر آقا رضا هم مطلع می‌شوند و با آقا رضا در میان می‌گذارند و مراسم خواستگاری صورت می‌گیرد و این ها با هم ازدواج می‌کنند.[۱]

پانویس

  1. سایت شهدای ارتش