شهید حسین گواهیان: تفاوت بین نسخه‌ها
Bozorgmehr98 (بحث | مشارکتها) |
|||
| (یک نسخهٔ متوسط توسط کاربر دیگری نشان داده نشده) | |||
| سطر ۳۱: | سطر ۳۱: | ||
| − | حسین بار دوّم که از جبهه آمد مجروح شده بود. یک روز برای زیارت به حرم مطهر رفته بودیم. وقتی برگشتیم زمانی که از در حرم می آمدیم یک آقایی را دید که از او پرسید: پسر جان پای شما چه کار شده است؟ گفت: پایم ترکش خورده است. گفت: که باز کن تا ببینم. باز کرد و او به برادرم گفت: دیگر لازم نیست شما به دکتر مراجعه کنید در خانه دو یا سه شب پایت را با داروی گیاهی چرب کن بعد از آن روز هرچه مادرم می گفت: که دکتر برو او می گفت: پایم خوب شده است و خوب هم شده بود. | + | حسین بار دوّم که از جبهه آمد مجروح شده بود. یک روز برای زیارت به حرم مطهر رفته بودیم. وقتی برگشتیم زمانی که از در حرم می آمدیم یک آقایی را دید که از او پرسید: پسر جان پای شما چه کار شده است؟ گفت: پایم ترکش خورده است. گفت: که باز کن تا ببینم. باز کرد و او به برادرم گفت: دیگر لازم نیست شما به دکتر مراجعه کنید در خانه دو یا سه شب پایت را با داروی گیاهی چرب کن بعد از آن روز هرچه مادرم می گفت: که دکتر برو او می گفت: پایم خوب شده است و خوب هم شده بود. <ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=18043 سایت یاران رضا]</ref> |
| − | + | ==پانویس== | |
| − | + | <references/> | |
| − | + | ||
| − | http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=18043 | + | |
==رده== | ==رده== | ||
{{ترتیب‌پیش‌فرض:حسین گواهیان}} | {{ترتیب‌پیش‌فرض:حسین گواهیان}} | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱۳ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۰۰
کد شهید: 6531812
نام :حسین
نام خانوادگی :گواهیان
نام پدر :غفور
محل تولد :مشهد
تاریخ شهادت :1365/10/25
مکان شهادت :شلمچه
تحصیلات :نامشخص
گروه مربوط :گروهی برای این شهید ثبت نشده است.
نوع عضویت :سایر شهدا
مسئولیت :رزمنده
گلزار :بحراباد
خاطرات
خاطرات نحوه مجروحيت
راوی آمنه گواهیان
حسین بار دوّم که از جبهه آمد مجروح شده بود. یک روز برای زیارت به حرم مطهر رفته بودیم. وقتی برگشتیم زمانی که از در حرم می آمدیم یک آقایی را دید که از او پرسید: پسر جان پای شما چه کار شده است؟ گفت: پایم ترکش خورده است. گفت: که باز کن تا ببینم. باز کرد و او به برادرم گفت: دیگر لازم نیست شما به دکتر مراجعه کنید در خانه دو یا سه شب پایت را با داروی گیاهی چرب کن بعد از آن روز هرچه مادرم می گفت: که دکتر برو او می گفت: پایم خوب شده است و خوب هم شده بود. [۱]
