َشهید سید علی یرسته زاد: تفاوت بین نسخهها
از دانشنامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
Raesipoor98 (بحث | مشارکتها) |
|||
(یک نسخهٔ متوسط توسط کاربر دیگری نشان داده نشده) | |||
سطر ۲۲: | سطر ۲۲: | ||
− | یک روز جواد [[قرآن]] را آورد و گفت: این قرآن هم خوب دارد و هم بد و به من گفت: بسیار استخاره بگیر، من هم استخاره گرفتم و نیت کردم که ایشان برود و به سلامتى بر گردد. و وقتى قرآن را باز کردم ایشان معنى عربى را خواندند و گفتند، مادر معنى آن این استکه زمینى که هدیه کردى به خدا بده و وقتى خودش استخاره کرد باز هم همین آمد. معلوم شد که استخارهها مثل هم بودهاند و جواد خندید و بعد به [[جبهه]] رفت. | + | یک روز جواد [[قرآن]] را آورد و گفت: این قرآن هم خوب دارد و هم بد و به من گفت: بسیار استخاره بگیر، من هم استخاره گرفتم و نیت کردم که ایشان برود و به سلامتى بر گردد. و وقتى قرآن را باز کردم ایشان معنى عربى را خواندند و گفتند، مادر معنى آن این استکه زمینى که هدیه کردى به خدا بده و وقتى خودش استخاره کرد باز هم همین آمد. معلوم شد که استخارهها مثل هم بودهاند و جواد خندید و بعد به [[جبهه]] رفت.<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=22053 سایت یاران رضا]</ref> |
− | http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=22053 | + | ==پانویس== |
+ | <references /> | ||
+ | ==رده== | ||
+ | {{ترتیبپیشفرض:علی یرسته زاد}} | ||
+ | [[رده: شهدا]] | ||
+ | [[رده: شهدای دفاع مقدس]] | ||
+ | [[رده: شهدای ایران]] | ||
+ | [[رده: شهدای استان خراسان رضوی]] | ||
+ | [[رده: شهدای شهرستان مشهد]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۲ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۴۹
کد شهید:1179
نام :سید علی
نام خانوادگی :یرسته زاد
محل تولد :مشهد
تاریخ شهادت :1362/01/۲۴
نام پدر :
مکان شهادت :شرهانی
تحصیلات :نامشخص
منطقه شهادت :
شغل :
یگان خدمتی :گروه مربوط :گروهی برای این شهید ثبت نشده است.
نوع عضویت :سایر شهدا
مسئولیت :سایر
گلزار :
خاطرات
عنوان عشق به جهاد موضوع عشق به جهاد راوی متن کامل خاطره
یک روز جواد قرآن را آورد و گفت: این قرآن هم خوب دارد و هم بد و به من گفت: بسیار استخاره بگیر، من هم استخاره گرفتم و نیت کردم که ایشان برود و به سلامتى بر گردد. و وقتى قرآن را باز کردم ایشان معنى عربى را خواندند و گفتند، مادر معنى آن این استکه زمینى که هدیه کردى به خدا بده و وقتى خودش استخاره کرد باز هم همین آمد. معلوم شد که استخارهها مثل هم بودهاند و جواد خندید و بعد به جبهه رفت.[۱]