شهید علی غفار خانی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
 
(۲ نسخه‌های متوسط توسط ۲ کاربران نشان داده نشده)
سطر ۷: سطر ۷:
 
محل آرامگاه : تهران - بهشت زهرا
 
محل آرامگاه : تهران - بهشت زهرا
  
زندگینامه
+
==زندگینامه==
  
 
شهید علی غفارخانی، در تهران در محله ی استاد معین در تاريخ 1346/12/20 به دنیا آمد. تحصیلات ابتدايی را در زادگاهش گذارند و به دلیل نداشتن علاقه به درس، ترک تحصیل کرد و چون به کار آزاد علاقمند بود در مغازه ی پدرش به کار بلور فروشی مشغول شد. با رسیدن موعد سربازی در سال 1366 به خدمت اعزام شد. او عاشق شهادت بود و خدمت سربازی را در قصر شیرین گذارند و به مدت یک سال و یک ماه در جبهه ها بود و خیلی کم به مرخصی می آمد.  
 
شهید علی غفارخانی، در تهران در محله ی استاد معین در تاريخ 1346/12/20 به دنیا آمد. تحصیلات ابتدايی را در زادگاهش گذارند و به دلیل نداشتن علاقه به درس، ترک تحصیل کرد و چون به کار آزاد علاقمند بود در مغازه ی پدرش به کار بلور فروشی مشغول شد. با رسیدن موعد سربازی در سال 1366 به خدمت اعزام شد. او عاشق شهادت بود و خدمت سربازی را در قصر شیرین گذارند و به مدت یک سال و یک ماه در جبهه ها بود و خیلی کم به مرخصی می آمد.  
سطر ۱۳: سطر ۱۳:
 
روحش شاد و يادش گرامي باد.
 
روحش شاد و يادش گرامي باد.
  
وصیت نامه
+
==وصیت نامه==
  
 
بسمه رب الشهدا
 
بسمه رب الشهدا
سطر ۳۰: سطر ۳۰:
 
والسلام عليكم
 
والسلام عليكم
 
على غفارخانى
 
على غفارخانى
اميدوارم كه اين وصيت‌نامه را يكى از نزديكان ـ منظورم يكى از دوستان خوبم مى‌باشد ـ به شما رسانده باشد
+
اميدوارم كه اين وصيت‌نامه را يكى از نزديكان ـ منظورم يكى از دوستان خوبم مى‌باشد ـ به شما رسانده باشد<ref>[http://ajashohada.ir سایت شهدای ارتش]</ref>
 +
==پانویس==
 +
<references/>
  
منبع: سایت شهدای ارتش
 
 
== رده‌ها ==
 
== رده‌ها ==
 
{{ترتیب‌پیش‌فرض:علی_غفارخانی}}
 
{{ترتیب‌پیش‌فرض:علی_غفارخانی}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۰۳

شهید علی غفارخانی

تاریخ تولد : 1346/12/20 تاریخ شهادت : 1367/02/04

محل شهادت : نامشخص محل آرامگاه : تهران - بهشت زهرا

زندگینامه

شهید علی غفارخانی، در تهران در محله ی استاد معین در تاريخ 1346/12/20 به دنیا آمد. تحصیلات ابتدايی را در زادگاهش گذارند و به دلیل نداشتن علاقه به درس، ترک تحصیل کرد و چون به کار آزاد علاقمند بود در مغازه ی پدرش به کار بلور فروشی مشغول شد. با رسیدن موعد سربازی در سال 1366 به خدمت اعزام شد. او عاشق شهادت بود و خدمت سربازی را در قصر شیرین گذارند و به مدت یک سال و یک ماه در جبهه ها بود و خیلی کم به مرخصی می آمد. اين شهيد سرافراز و متدين، بسيار خوش اخلاق و خوش رفتار بود، در نماز جمعه و نماز جماعت مسجد محل شركت مي كرد و در آن مسجد فعاليت هاي سياسي داشت، به موسيقي حرام گوش نمي داد. سرانجام در تاريخ 1367/02/04 مصادف با 21 رمضان به فیض رفیع شهادت نائل شد. روحش شاد و يادش گرامي باد.

وصیت نامه

بسمه رب الشهدا با سلام بر منجى عالم، حجت خدا، حضرت مهدى(عجل الله فرجه) و با درود بى كران به بنيان‌گذار انقلاب اسلامى، امام خمينى و با سلام بر شهدا و با سلام به مادرم و برادرهايم يعقوب، داود، كمال و خواهرهايم مريم، زهرا كوچولو شروع مى‌كنم. بر نگارش اين وصيت‌نامه اميدوارم اين چند خط يادگاری باشد براى شما خانواده عزيزم. مادرجان! شايد بگویيد كه اين وصيت‌نامه را با خط خودم ننوشته‌ام. مادرجان! ترسيدم شايد شما خط مرا ببینید غمتان تازه شود اين وصيت‌نامه را يكى از دوستانم، از بچه‌هاى تهرانى است که مى‌نويسد. مادرجان! من زبانم قاصر مى‌باشد از براى گفتن ولى به خودم فشار می آورم و چند خط مى‌نويسم. اول از همسر، همه دوستان، آشنايان، فاميل، همسايه‌ها طلب حلاليت بكنيد و اميدوارم كه تمامى اين كسانى كه نام هاى كلى‌شان را بالا ذكر كردم هر بدى يا خوبى از اينجانب على غفارخانى ديده‌اند به بزرگى خودشان مرا ببخشند. از خواهرهاى خودم معذرت مى‌خواهم چون نتواسته‌ام حق برادرى را در حقشان انجام دهم؛ اميدوارم كه مرا مورد عفو خود قرار دهند. از برادرم يعقوب و زن داداشم و دو جگر گوشه‌اش التماس دعا دارم و از ايشان مى‌خواهم كه مرا حلال كنند. داودجان! از برادر ؟؟؟ اميد دارم كه خدمت شما هر چه زودتر به پايان برسد. برادرجان! از حضور شما نيز طلب بخشش مى‌كنم و من را حلال كن. كمال جان! اى برادر كوچكم خيلى دوست دارم تو ؟؟؟ داداش چون من تو را خيلى اذيت كردم اميدوارم كه مرا حلال كنى. مادرجان! اى هستى من! هر وقت جنازه مرا در خانه آوردند فكر نكن كه پسر تو بوده، من زنده‌ام و در نزد خداوند روزى مى‌خورم. من در كنار باباجون شما را دعا مى‌كنم. اگر روزى خدا ؟؟؟ بخواهد ببرد، پيش بابا سلام تمامى شما را به او خواهم رساند. مادرجان! دوست دارم موقعى‌اى كه نعش مرا نزد شما آوردند گريه نكنى، بخند، شاد باش، مادرجون! من خيلى شما را آزار دادم خواهشى كه از شما دارم اين است تو را به خدا مرا حلال كنید. مامان جان! مى‌دانم وقتى من از اين دنياى فانى بروم شما خيلى ناراحت خواهيد شد، ولى مادرجان! من جاى بدى نخواهم رفت من به ديار عاشقان مى‌پيوندم. در پايان مامان! اگر يادت باشد هى در خانه به من مى‌گفتى على چاخان، مادرجون! ديگر اين حرف ها چاخان نيست اين نوشته‌ها را از اعماق قلبم برداشتم و نگاشتم. التماس دعا والسلام عليكم على غفارخانى اميدوارم كه اين وصيت‌نامه را يكى از نزديكان ـ منظورم يكى از دوستان خوبم مى‌باشد ـ به شما رسانده باشد[۱]

پانویس

  1. سایت شهدای ارتش

رده‌ها