شهید عبد الخالق عبدی: تفاوت بین نسخهها
Mirzaee9706 (بحث | مشارکتها) |
Ghanbari9706 (بحث | مشارکتها) |
||
(یک نسخهٔ متوسط توسط کاربر دیگری نشان داده نشده) | |||
سطر ۳: | سطر ۳: | ||
محل شهادت : نامشخص�محل آرامگاه :مرکزی - خمین - رباط مراد2 | محل شهادت : نامشخص�محل آرامگاه :مرکزی - خمین - رباط مراد2 | ||
− | زندگینامه | + | ==زندگینامه== |
+ | |||
شهید عبدالخالق عبدی در سال 1342 به دنیا آمد و در سن 6 سالگی وارد دبستان شد. تا کلاس پنجم تحصیل کرد و برای یاری پدر در جهت تأمین معاش خانواده مشغول به کار در کوره های آجرپزی شد. او در سن هفده سالگی در دوران انقلاب در تظاهرات نیز شرکت می کرد. به مسائل اخلاقی و دینی اهمیت زیادی می داد و در مقابل پدر و مادر احساس مسئولیت می کرد از امتیازات اخلاقی او خوشرو بودن با مردم به خصوص پدر و مادر و افراد خانواده بود. | شهید عبدالخالق عبدی در سال 1342 به دنیا آمد و در سن 6 سالگی وارد دبستان شد. تا کلاس پنجم تحصیل کرد و برای یاری پدر در جهت تأمین معاش خانواده مشغول به کار در کوره های آجرپزی شد. او در سن هفده سالگی در دوران انقلاب در تظاهرات نیز شرکت می کرد. به مسائل اخلاقی و دینی اهمیت زیادی می داد و در مقابل پدر و مادر احساس مسئولیت می کرد از امتیازات اخلاقی او خوشرو بودن با مردم به خصوص پدر و مادر و افراد خانواده بود. | ||
به نماز و روزه اهمیت بسیار می داد و در سن 19 سالگی با موافقت پدر و مادر به خدمت سربازی رفت و در منطقه کردستان در شهر مریوان به خدمت سربازی مشغول شد. در یکی از شب ها که در منطقه بود خواب شهادت خود را دیده و برای یکی از دوستانش تعریف کرده بود و به او گفته بود من شش ماه زودتر از تو شهید می شوم و وقتی که شهید شوم تا من را به روستا رباط مراد نبرده اید به مادرم نگویید. | به نماز و روزه اهمیت بسیار می داد و در سن 19 سالگی با موافقت پدر و مادر به خدمت سربازی رفت و در منطقه کردستان در شهر مریوان به خدمت سربازی مشغول شد. در یکی از شب ها که در منطقه بود خواب شهادت خود را دیده و برای یکی از دوستانش تعریف کرده بود و به او گفته بود من شش ماه زودتر از تو شهید می شوم و وقتی که شهید شوم تا من را به روستا رباط مراد نبرده اید به مادرم نگویید. | ||
از خصوصیات اخلاقی شهید عبدی باید گفت که انسان شوخ طبع، همیشه خندان و بشاش بود. نسبت به انقلاب و امام پایبند بود. زمانی که به مرخصی می آمد دائم از شهادت صحبت می کرد و شهادت در راه خدا و وطن را افتخاری برای خود می دانست. | از خصوصیات اخلاقی شهید عبدی باید گفت که انسان شوخ طبع، همیشه خندان و بشاش بود. نسبت به انقلاب و امام پایبند بود. زمانی که به مرخصی می آمد دائم از شهادت صحبت می کرد و شهادت در راه خدا و وطن را افتخاری برای خود می دانست. | ||
− | وصیت نامه | + | ==وصیت نامه== |
+ | |||
قسمتى از وصيتنامه شهيد عبد الخالق عبدى | قسمتى از وصيتنامه شهيد عبد الخالق عبدى | ||
پدرم! كسى مرا به اين وصيت نامه اى كه نوشتم دعوت نكرد بلكه از روى ايمان و حراست از دين و شرف ميهن بود كه شروع كردم به اين نامه. نامه اى كه مى نويسم از روى ترس و يا اين كه شهيد بشوم نيست. پدر و مادر مهربانم! از اين كه توانستى پسرى را بزرگ كنى و به سن 20 سالگى برسانى تا اين كه در راه دين و قرآن قدم بردارد، افتخار كنيد. | پدرم! كسى مرا به اين وصيت نامه اى كه نوشتم دعوت نكرد بلكه از روى ايمان و حراست از دين و شرف ميهن بود كه شروع كردم به اين نامه. نامه اى كه مى نويسم از روى ترس و يا اين كه شهيد بشوم نيست. پدر و مادر مهربانم! از اين كه توانستى پسرى را بزرگ كنى و به سن 20 سالگى برسانى تا اين كه در راه دين و قرآن قدم بردارد، افتخار كنيد. | ||
سطر ۱۵: | سطر ۱۷: | ||
بار پروردگارا! از تو عاجزانه مى خواهم كه توفيق شهادت را نصيبم گردانى و مرا بيامرزى. خدايا! من كه نتوانستم در جهان مادى شكر نعمت هاى تو را بگويم. مادر! نزد پيامبران و امام خجليم. اى خدا طلب آمرزش مى كنم و يا از تو مى خواهم كه توفيق شهادت را نصيبم گردانى. در آخر اين وصيت نامه ادامه مى دهم كه اى ملت! خود را از امام و ولايت فقيه جدا نكنيد كه در آخرت مورد لعنت خدا و پيامبران خواهيد بود. | بار پروردگارا! از تو عاجزانه مى خواهم كه توفيق شهادت را نصيبم گردانى و مرا بيامرزى. خدايا! من كه نتوانستم در جهان مادى شكر نعمت هاى تو را بگويم. مادر! نزد پيامبران و امام خجليم. اى خدا طلب آمرزش مى كنم و يا از تو مى خواهم كه توفيق شهادت را نصيبم گردانى. در آخر اين وصيت نامه ادامه مى دهم كه اى ملت! خود را از امام و ولايت فقيه جدا نكنيد كه در آخرت مورد لعنت خدا و پيامبران خواهيد بود. | ||
مورخ 1362/02/13 | مورخ 1362/02/13 | ||
− | عبد الخالق عبدى | + | عبد الخالق عبدى<ref>[http://ajashohada.ir سایت شهدای ارتش]</ref> |
+ | ==پانویس== | ||
+ | <references/> | ||
− | |||
== ردهها == | == ردهها == | ||
{{ترتیبپیشفرض:عبدالخالق_عبدی}} | {{ترتیبپیشفرض:عبدالخالق_عبدی}} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۹ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۶:۱۹
هید عبدالخالق عبدی تاریخ تولد :1342/07/12�تاریخ شهادت : 1362/02/15 محل شهادت : نامشخص�محل آرامگاه :مرکزی - خمین - رباط مراد2
محتویات
زندگینامه
شهید عبدالخالق عبدی در سال 1342 به دنیا آمد و در سن 6 سالگی وارد دبستان شد. تا کلاس پنجم تحصیل کرد و برای یاری پدر در جهت تأمین معاش خانواده مشغول به کار در کوره های آجرپزی شد. او در سن هفده سالگی در دوران انقلاب در تظاهرات نیز شرکت می کرد. به مسائل اخلاقی و دینی اهمیت زیادی می داد و در مقابل پدر و مادر احساس مسئولیت می کرد از امتیازات اخلاقی او خوشرو بودن با مردم به خصوص پدر و مادر و افراد خانواده بود. به نماز و روزه اهمیت بسیار می داد و در سن 19 سالگی با موافقت پدر و مادر به خدمت سربازی رفت و در منطقه کردستان در شهر مریوان به خدمت سربازی مشغول شد. در یکی از شب ها که در منطقه بود خواب شهادت خود را دیده و برای یکی از دوستانش تعریف کرده بود و به او گفته بود من شش ماه زودتر از تو شهید می شوم و وقتی که شهید شوم تا من را به روستا رباط مراد نبرده اید به مادرم نگویید. از خصوصیات اخلاقی شهید عبدی باید گفت که انسان شوخ طبع، همیشه خندان و بشاش بود. نسبت به انقلاب و امام پایبند بود. زمانی که به مرخصی می آمد دائم از شهادت صحبت می کرد و شهادت در راه خدا و وطن را افتخاری برای خود می دانست.
وصیت نامه
قسمتى از وصيتنامه شهيد عبد الخالق عبدى پدرم! كسى مرا به اين وصيت نامه اى كه نوشتم دعوت نكرد بلكه از روى ايمان و حراست از دين و شرف ميهن بود كه شروع كردم به اين نامه. نامه اى كه مى نويسم از روى ترس و يا اين كه شهيد بشوم نيست. پدر و مادر مهربانم! از اين كه توانستى پسرى را بزرگ كنى و به سن 20 سالگى برسانى تا اين كه در راه دين و قرآن قدم بردارد، افتخار كنيد. اى پدر و مادر بزرگوارم! آرزومندم كه برايم گريه نكنيد و شاد و خندان باشيد تا بگويند كه فرزند و پاره تنتان را در راه حق براى حفظ اسلام و قرآن و نابودى كفر تقديم آفريدگار جهان نموديد، نماز شكرانه به جاى آوريد و از خدا برايم طلب آمرزش نمایيد و بدانيد كه شهيدان زنده اند. اى ملت غيور ايران! از شما مى خواهم كه حافظ و پشتيبان ولايت فقيه و اين جمهورى اسلامى باشید و روحانيت را جدا از خود ندانيد كه اين آرزوى امپرياليسم شرق و غرب است. واى بر آن روزى كه روحانيت را از ملت جدا سازند. بدانيد كه آن روز امام امت، خمينى بت شكن را از شما جدا كرده اند. بار پروردگارا! از تو عاجزانه مى خواهم كه توفيق شهادت را نصيبم گردانى و مرا بيامرزى. خدايا! من كه نتوانستم در جهان مادى شكر نعمت هاى تو را بگويم. مادر! نزد پيامبران و امام خجليم. اى خدا طلب آمرزش مى كنم و يا از تو مى خواهم كه توفيق شهادت را نصيبم گردانى. در آخر اين وصيت نامه ادامه مى دهم كه اى ملت! خود را از امام و ولايت فقيه جدا نكنيد كه در آخرت مورد لعنت خدا و پيامبران خواهيد بود. مورخ 1362/02/13 عبد الخالق عبدى[۱]