شهید حسن خانی: تفاوت بین نسخهها
(۴ نسخههای متوسط توسط ۳ کاربران نشان داده نشده) | |||
سطر ۴: | سطر ۴: | ||
محل شهادت : نامشخص | محل شهادت : نامشخص | ||
محل آرامگاه :خراسان رضوی - قوچان - عمارت علیا | محل آرامگاه :خراسان رضوی - قوچان - عمارت علیا | ||
− | زندگینامه | + | |
+ | ==زندگینامه== | ||
+ | |||
بسمه تعالی | بسمه تعالی | ||
زندگینامه شهید | زندگینامه شهید | ||
شهید سرافراز اسلام حسن خانی در تاریخ [[05/04/1341]] در خانوادهای مذهبی و مومن در شهرستان [[قوچان]] به دنیا آمد. پدر بزرگوارش علی نام داشت. تحصیلات خود را تا مقطع پایان راهنمایی در همان شهر ادامه داد و پس از آن به دلیل پارهای از مشکلات از ادامه تحصیل باز ماند. از لحاظ اعتقادی بسیار قوی بود. در مراسم مذهبی و قرائت [[قرآن]] شرکت مینمود. همیشه دوست داشت که پیاده به زیارت [[امام رضا]] برود. فعالیتهای فرهنگی او در [[بسیج]] بود و در اکثر مجالس مذهبی شرکت میکرد. وی وظیفهی هر فرد مسلمان میدانست که برای حفظ وطن و ارزشهای دین و ناموس خود در جنگ حق علیه باطل شرکت کند. شهادت را امری خدایی میدانست و علاقهی زیادی به جبهه و دفاع از میهن اسلامی داشت. در زمینهی فعالیتهای سیاسی هم در تظاهرات بر علیه [[رژیم طاغوت]] شرکت کرد تا از این طریق نیز به میهن و مملکتش . لذا با تهاجم دردمنشانهی ارتش تا بن دندان مسلح بعث عراق به کشور در پی پیامهای انقلابی امام و مسئولین، فرصت ادای دین به شهدای انقلاب اسلامی را غنیمت دانسته، داوطلبانه جهت انجام وظیفهی خدمت مقدس [[سربازی]] به یکی از پادگانهای آموزشی [[ارتش]] اعزام و در رستهی پیاده بمدت 3ماه در همان جا آموزش دید و با توجه به قابلیتهایی که داشت به منطقهی عملیاتی اعزام و مشغول دفاع از کیان اسلامی گردید. او در این دفاع مقدس در تاریخ [[29/12/1360]] در همان منطقه شربت شیرین شهادت را گوارا نوشید و به خیل کاروان شهدا پیوست . مدفن پاکش در [[گلستان شهدای قوچان]] قرار دارد. روحش غرق آرامش و خلد برین جایگاهش باد | شهید سرافراز اسلام حسن خانی در تاریخ [[05/04/1341]] در خانوادهای مذهبی و مومن در شهرستان [[قوچان]] به دنیا آمد. پدر بزرگوارش علی نام داشت. تحصیلات خود را تا مقطع پایان راهنمایی در همان شهر ادامه داد و پس از آن به دلیل پارهای از مشکلات از ادامه تحصیل باز ماند. از لحاظ اعتقادی بسیار قوی بود. در مراسم مذهبی و قرائت [[قرآن]] شرکت مینمود. همیشه دوست داشت که پیاده به زیارت [[امام رضا]] برود. فعالیتهای فرهنگی او در [[بسیج]] بود و در اکثر مجالس مذهبی شرکت میکرد. وی وظیفهی هر فرد مسلمان میدانست که برای حفظ وطن و ارزشهای دین و ناموس خود در جنگ حق علیه باطل شرکت کند. شهادت را امری خدایی میدانست و علاقهی زیادی به جبهه و دفاع از میهن اسلامی داشت. در زمینهی فعالیتهای سیاسی هم در تظاهرات بر علیه [[رژیم طاغوت]] شرکت کرد تا از این طریق نیز به میهن و مملکتش . لذا با تهاجم دردمنشانهی ارتش تا بن دندان مسلح بعث عراق به کشور در پی پیامهای انقلابی امام و مسئولین، فرصت ادای دین به شهدای انقلاب اسلامی را غنیمت دانسته، داوطلبانه جهت انجام وظیفهی خدمت مقدس [[سربازی]] به یکی از پادگانهای آموزشی [[ارتش]] اعزام و در رستهی پیاده بمدت 3ماه در همان جا آموزش دید و با توجه به قابلیتهایی که داشت به منطقهی عملیاتی اعزام و مشغول دفاع از کیان اسلامی گردید. او در این دفاع مقدس در تاریخ [[29/12/1360]] در همان منطقه شربت شیرین شهادت را گوارا نوشید و به خیل کاروان شهدا پیوست . مدفن پاکش در [[گلستان شهدای قوچان]] قرار دارد. روحش غرق آرامش و خلد برین جایگاهش باد | ||
− | وصیتنامه | + | ==وصیتنامه== |
+ | |||
+ | *وصیتنامه اول | ||
+ | |||
نام : حسن | نام : حسن | ||
سطر ۲۲: | سطر ۲۷: | ||
محلصدورشناسنامه : [[قوچان]] | محلصدورشناسنامه : [[قوچان]] | ||
− | + | تاريخ شهادت : 1360/12/29 | |
نوع حادثه : حوادث مربوط به جنگ تحميلى | نوع حادثه : حوادث مربوط به جنگ تحميلى | ||
سطر ۳۲: | سطر ۳۷: | ||
شهر: اداره بنياد شهيد مشهد | شهر: اداره بنياد شهيد مشهد | ||
− | + | بسماللهالرحمنالرحيم | |
خدمت پدر گرامى و عزيزم | خدمت پدر گرامى و عزيزم | ||
− | + | پس از عرض سلام اميدوارم كه حال شما خوب بوده باشد و سلامتى شما را از ايزد يكتا خواستارم و اگر از احوالات اينجانب فرزند سربازت آقاى حسن خانى جويا باشيد به الحمدالله سلامتى حاصل است. بارى پدر عزيز انشاءالله هرچه زودتر به ديدار شما بيايم و اگر من در اين نبرد به درجه رفيع شهادت نائل آمدم گفتههاى چند به اين صورت بعنوان وصيت نامه برايتان نقل مى كنم. | |
− | + | *وصيت نامه اينجانب حسن خانى | |
+ | |||
+ | *وصیتنامه دوم | ||
[[سرباز]] وظيفه مستقر در جبهه شوش بدين وسيله اينجانب از كليه دوستان و آشنايان نزديك حلالى مىطلبم و مخصوصا از پدر و مادر عزيزم و دائىهايم و برادرانم و خواهرانم انتظار آمرزش و حلالى دارم و اميدوارم كه هركسى از من بدى ديده باشد در زيرخاك كرده و مرا مورد عفو و بخشش قرار دهد. من از پدر و مخصوصا مادرم كه سالها زحمت زيادى براى من كشيده و شبها را تا صبح به خاطر ناراحتى اينجانب بيدارى كشيده حلالى مى طلبم، مرا حلال كنيد و به ياد من (؟؟؟) كه من تا ابديت به ياد شما هستم و خانواده گرامى ام تقاضا مندم كه در صورت شهادت هيچ وقت در شب جمعه ها را فراموش نكرده و و بر سر قبر و مزار اينجانب خرما و هر چيز ديگر نذر كنيد و هيچگاه قرائت قرآن را فراموش نكنيد كه اجر و پادارش دارد. پدر جان با دوستان حسابى ندارم ديگر عرضى نداشته و بار ديگر از كليه دوستان و عزيزانم حلالى طلبيده و اميدوارم مورد عفو و پوزش خود قرار دهند و به ياد من باشند كه من نيز به ياد شما خواهم بود. پسر دائى آقايان محمود اسدزاده و احمد اسدزاده (؟؟؟) اسدزاده اگر من در اين جبهه نبرد چنانچه به درجه شهادت نائل آمدم، اميدوارم كه شهادت مرا قبول فرمائيد و از من هر چه بدى ديديد ببخشيد و شما هم هميشه بياد من باشيد و من هم هميشه بياد شما هستم. عموهايم حسين خانى، حاجى رمضانعلى، عمويم عباسعى، حيدر على، يحيى حسين زاده. شما كه مى خواستيد از ياد من فراموش شويد و هوش و حواسم نداشتم و خيلى ببخشيد كه شما در آخر نامه نوشتم. (؟؟؟) عرض مى شود عزيزان من از شما خيلى خيلى متشكرم و شما هم بجاى برادرهاى خودم هستيد، اميدوارم كه اين وصيت نامه را قبول فرمائيد و چنانچه اگر من در اين جبهه نبرد به درجه شهادت نائل آمدم اميدوارم كه مرا ببخشيد و شبهاى جمعه بياد من باشيد و مرا فراموش نكنيد و من هم به ياد شما هستم و در اينجا با شما همه دوستان و برادران و پدر و مادر با شما خداحافظى مى كنم. خدا نگهدار شما باشد. شما هم گريه براى من نكنيد و جاى من را تنگ نكنيد. متشكرم ازشما: حسن خانى. | [[سرباز]] وظيفه مستقر در جبهه شوش بدين وسيله اينجانب از كليه دوستان و آشنايان نزديك حلالى مىطلبم و مخصوصا از پدر و مادر عزيزم و دائىهايم و برادرانم و خواهرانم انتظار آمرزش و حلالى دارم و اميدوارم كه هركسى از من بدى ديده باشد در زيرخاك كرده و مرا مورد عفو و بخشش قرار دهد. من از پدر و مخصوصا مادرم كه سالها زحمت زيادى براى من كشيده و شبها را تا صبح به خاطر ناراحتى اينجانب بيدارى كشيده حلالى مى طلبم، مرا حلال كنيد و به ياد من (؟؟؟) كه من تا ابديت به ياد شما هستم و خانواده گرامى ام تقاضا مندم كه در صورت شهادت هيچ وقت در شب جمعه ها را فراموش نكرده و و بر سر قبر و مزار اينجانب خرما و هر چيز ديگر نذر كنيد و هيچگاه قرائت قرآن را فراموش نكنيد كه اجر و پادارش دارد. پدر جان با دوستان حسابى ندارم ديگر عرضى نداشته و بار ديگر از كليه دوستان و عزيزانم حلالى طلبيده و اميدوارم مورد عفو و پوزش خود قرار دهند و به ياد من باشند كه من نيز به ياد شما خواهم بود. پسر دائى آقايان محمود اسدزاده و احمد اسدزاده (؟؟؟) اسدزاده اگر من در اين جبهه نبرد چنانچه به درجه شهادت نائل آمدم، اميدوارم كه شهادت مرا قبول فرمائيد و از من هر چه بدى ديديد ببخشيد و شما هم هميشه بياد من باشيد و من هم هميشه بياد شما هستم. عموهايم حسين خانى، حاجى رمضانعلى، عمويم عباسعى، حيدر على، يحيى حسين زاده. شما كه مى خواستيد از ياد من فراموش شويد و هوش و حواسم نداشتم و خيلى ببخشيد كه شما در آخر نامه نوشتم. (؟؟؟) عرض مى شود عزيزان من از شما خيلى خيلى متشكرم و شما هم بجاى برادرهاى خودم هستيد، اميدوارم كه اين وصيت نامه را قبول فرمائيد و چنانچه اگر من در اين جبهه نبرد به درجه شهادت نائل آمدم اميدوارم كه مرا ببخشيد و شبهاى جمعه بياد من باشيد و مرا فراموش نكنيد و من هم به ياد شما هستم و در اينجا با شما همه دوستان و برادران و پدر و مادر با شما خداحافظى مى كنم. خدا نگهدار شما باشد. شما هم گريه براى من نكنيد و جاى من را تنگ نكنيد. متشكرم ازشما: حسن خانى. | ||
− | + | در پايان (؟؟؟) خواهشمندم كه مرا در زادگاهم دفن كنيد و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته | |
− | + | پسرخاله عزيزم شما را بخدا قسم مىدهم كه اين وصيت نامه بدست شما رسيد، و من بدانم تو و روى سر ما خدا از شما خواهشمندم كه اين وصيت نامه به كسى نشان ندهيد هر وقتى كه شما شنيديد كه من به درجه شهادت نائل آمدهام آنوقت وصيت نامه به پدرم بدهيد باز هم خواهش مىكنم كه اين وصيت نامه را محرمانه بدست شما دادم. پدر و مادرم و هيچ كس به غير از من و تو وخدا نداند به اميد ديدار. | |
− | + | *وصیتنامه سوم | |
− | + | ||
− | بسمه تعالی وصیتنامه شهید پدر گرامى و عزیزم: پس از عرض سلام اميدوارم كه حال شما خوب بوده باشد و سلامتى شما را از ايزد يكتا خواستارم و اگر از احوالات اينجانب فرزند سربازت حسن خانى جويا باشيد به الحمدالله سلامتى حاصل است . بارى پدر عزيز انشاءالله هرچه زودتر به ديدار شما بيايم و اگر من در اين نبرد به درجهی رفيع شهادت نائل آمدم، گفتههاى چند به اين صورت بعنوان وصيت نامه برايتان به عرض می رسانم. بنده سرباز وظيفه مستقر در جبههی شوش بدينوسيله از كليهی دوستان و آشنايان دور و نزديك حلالیت مىطلبم. مخصوصاً از پدر و مادر عزيزم و دائىهايم و برادرانم و خواهرانم انتظار آمرزش و حلالیت دارم. اميدوارم كه هركسى از من بدى ديده باشد در زير خاك كرده و مرا مورد عفو و بخشش قرار دهد. از والدینم، مخصوصاً مادرم كه سالها زحمت زيادى براى من كشيده و شبها را تا صبح به خاطر ناراحتى اينجانب بيدارى كشيده حلالیت مى طلبم. از خانوادهی گرامىام تقاضا دارم كه در صورت شهادت هيچ وقت شب جمعهها را فراموش نكرده و بر مزار اينجانب خرما و هر چيز ديگر نذر كنيد. و هيچگاه قرائت قرآن را فراموش نكنيد كه اجر و پادارش دارد . پدر جان با دوستان حسابى ندارم ديگر عرضى نداشته و بار ديگر از كليه دوستان و عزيزانم حلالیت طلبيده و اميدوارم مرا مورد عفو و بخشایش خود قرار دهند. پسردائى آقايان محمود اسدزاده و احمد اسدزاده، اگر من در اين جبهه نبرد چنانچه به درجهی شهادت نائل آمدم، اميدوارم كه شهادت مرا قبول فرمائيد و از من هر چه بدى ديديد ببخشيد و بياد من باشيد و من هم هميشه بياد شما هستم . عموهايم حسين خانى ، حاجى رمضانعلى ، عمويم عباسعى، حيدرعلى ، يحيى حسين زاده خيلى ببخشيد كه شما در آخر نامه نوشتم. عزيزان من از شما خيلى خيلى متشكرم و شما هم بجاى برادرهاى خودم هستيد، اميدوارم كه اين وصيتنامه را قبول فرمائيد و چنانچه اگر من در اين جبهه نبرد به درجه شهادت نائل آمدم اميدوارم كه مرا ببخشيد و شبهاى جمعه بياد من باشيد و مرا فراموش نكنيد و من هم به ياد شما هستم و در اينجا با شما همهی دوستان و برادران و پدر و مادر با شما خداحافظى مىكنم . خدا نگهدار شما باشد . شما هم گريه براى من نكنيد و جاى من را تنگ نكنيد. در پايان خواهشمندم كه مرا در زادگاهم دفن كنيد. متشکرم حسن خانی و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته | + | وصیتنامه [[شهید حسن خانی]] |
− | + | بسمه تعالی وصیتنامه شهید پدر گرامى و عزیزم: پس از عرض سلام اميدوارم كه حال شما خوب بوده باشد و سلامتى شما را از ايزد يكتا خواستارم و اگر از احوالات اينجانب فرزند سربازت حسن خانى جويا باشيد به الحمدالله سلامتى حاصل است . بارى پدر عزيز انشاءالله هرچه زودتر به ديدار شما بيايم و اگر من در اين نبرد به درجهی رفيع شهادت نائل آمدم، گفتههاى چند به اين صورت بعنوان وصيت نامه برايتان به عرض می رسانم. بنده سرباز وظيفه مستقر در جبههی شوش بدينوسيله از كليهی دوستان و آشنايان دور و نزديك حلالیت مىطلبم. مخصوصاً از پدر و مادر عزيزم و دائىهايم و برادرانم و خواهرانم انتظار آمرزش و حلالیت دارم. اميدوارم كه هركسى از من بدى ديده باشد در زير خاك كرده و مرا مورد عفو و بخشش قرار دهد. از والدینم، مخصوصاً مادرم كه سالها زحمت زيادى براى من كشيده و شبها را تا صبح به خاطر ناراحتى اينجانب بيدارى كشيده حلالیت مى طلبم. از خانوادهی گرامىام تقاضا دارم كه در صورت شهادت هيچ وقت شب جمعهها را فراموش نكرده و بر مزار اينجانب خرما و هر چيز ديگر نذر كنيد. و هيچگاه قرائت [[قرآن]] را فراموش نكنيد كه اجر و پادارش دارد . پدر جان با دوستان حسابى ندارم ديگر عرضى نداشته و بار ديگر از كليه دوستان و عزيزانم حلالیت طلبيده و اميدوارم مرا مورد عفو و بخشایش خود قرار دهند. پسردائى آقايان محمود اسدزاده و احمد اسدزاده، اگر من در اين جبهه نبرد چنانچه به درجهی شهادت نائل آمدم، اميدوارم كه شهادت مرا قبول فرمائيد و از من هر چه بدى ديديد ببخشيد و بياد من باشيد و من هم هميشه بياد شما هستم . عموهايم حسين خانى ، حاجى رمضانعلى ، عمويم عباسعى، حيدرعلى ، يحيى حسين زاده خيلى ببخشيد كه شما در آخر نامه نوشتم. عزيزان من از شما خيلى خيلى متشكرم و شما هم بجاى برادرهاى خودم هستيد، اميدوارم كه اين وصيتنامه را قبول فرمائيد و چنانچه اگر من در اين جبهه نبرد به درجه شهادت نائل آمدم اميدوارم كه مرا ببخشيد و شبهاى جمعه بياد من باشيد و مرا فراموش نكنيد و من هم به ياد شما هستم و در اينجا با شما همهی دوستان و برادران و پدر و مادر با شما خداحافظى مىكنم . خدا نگهدار شما باشد . شما هم گريه براى من نكنيد و جاى من را تنگ نكنيد. در پايان خواهشمندم كه مرا در زادگاهم دفن كنيد. متشکرم حسن خانی و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته<ref>[http://www.ajashohada.ir/Home/MartyrDetails/35389منبع سایت شهدای ارتش]</ref> | |
− | http://www.ajashohada.ir/Home/MartyrDetails/ | + | |
+ | |||
+ | ==پانویس== | ||
+ | <references/> | ||
+ | == ردهها == | ||
+ | {{ترتیبپیشفرض:شهید حسن خانی}} | ||
+ | [[رده: شهدا]] | ||
+ | [[رده: شهدای دفاع مقدس]] | ||
+ | [[رده:شهدای ارتش جمهوری اسلامی ایران ]] | ||
+ | [[رده: شهدای ایران]] | ||
+ | [[رده: شهدای استان خراسان رضوی ]] | ||
+ | [[رده: شهدای شهرستان قوچان]] |
نسخهٔ کنونی تا ۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۱۸
شهید حسن خانی تاریخ تولد :1341/04/05 تاریخ شهادت : 1360/12/29 محل شهادت : نامشخص محل آرامگاه :خراسان رضوی - قوچان - عمارت علیا
محتویات
زندگینامه
بسمه تعالی زندگینامه شهید شهید سرافراز اسلام حسن خانی در تاریخ 05/04/1341 در خانوادهای مذهبی و مومن در شهرستان قوچان به دنیا آمد. پدر بزرگوارش علی نام داشت. تحصیلات خود را تا مقطع پایان راهنمایی در همان شهر ادامه داد و پس از آن به دلیل پارهای از مشکلات از ادامه تحصیل باز ماند. از لحاظ اعتقادی بسیار قوی بود. در مراسم مذهبی و قرائت قرآن شرکت مینمود. همیشه دوست داشت که پیاده به زیارت امام رضا برود. فعالیتهای فرهنگی او در بسیج بود و در اکثر مجالس مذهبی شرکت میکرد. وی وظیفهی هر فرد مسلمان میدانست که برای حفظ وطن و ارزشهای دین و ناموس خود در جنگ حق علیه باطل شرکت کند. شهادت را امری خدایی میدانست و علاقهی زیادی به جبهه و دفاع از میهن اسلامی داشت. در زمینهی فعالیتهای سیاسی هم در تظاهرات بر علیه رژیم طاغوت شرکت کرد تا از این طریق نیز به میهن و مملکتش . لذا با تهاجم دردمنشانهی ارتش تا بن دندان مسلح بعث عراق به کشور در پی پیامهای انقلابی امام و مسئولین، فرصت ادای دین به شهدای انقلاب اسلامی را غنیمت دانسته، داوطلبانه جهت انجام وظیفهی خدمت مقدس سربازی به یکی از پادگانهای آموزشی ارتش اعزام و در رستهی پیاده بمدت 3ماه در همان جا آموزش دید و با توجه به قابلیتهایی که داشت به منطقهی عملیاتی اعزام و مشغول دفاع از کیان اسلامی گردید. او در این دفاع مقدس در تاریخ 29/12/1360 در همان منطقه شربت شیرین شهادت را گوارا نوشید و به خیل کاروان شهدا پیوست . مدفن پاکش در گلستان شهدای قوچان قرار دارد. روحش غرق آرامش و خلد برین جایگاهش باد
وصیتنامه
- وصیتنامه اول
نام : حسن
نام خانوادگى : خانى
نام پدر: على
تاريختولد : 1341/04/05
ش. ش : 729
محلصدورشناسنامه : قوچان
تاريخ شهادت : 1360/12/29
نوع حادثه : حوادث مربوط به جنگ تحميلى
شرح حادثه : حوادث ناشى ازدرگيرى مستقيم بادشمن-توسطدشمندرجبهه
استان : بنيادشهيداستانخراسان
شهر: اداره بنياد شهيد مشهد
بسماللهالرحمنالرحيم
خدمت پدر گرامى و عزيزم
پس از عرض سلام اميدوارم كه حال شما خوب بوده باشد و سلامتى شما را از ايزد يكتا خواستارم و اگر از احوالات اينجانب فرزند سربازت آقاى حسن خانى جويا باشيد به الحمدالله سلامتى حاصل است. بارى پدر عزيز انشاءالله هرچه زودتر به ديدار شما بيايم و اگر من در اين نبرد به درجه رفيع شهادت نائل آمدم گفتههاى چند به اين صورت بعنوان وصيت نامه برايتان نقل مى كنم.
- وصيت نامه اينجانب حسن خانى
- وصیتنامه دوم
سرباز وظيفه مستقر در جبهه شوش بدين وسيله اينجانب از كليه دوستان و آشنايان نزديك حلالى مىطلبم و مخصوصا از پدر و مادر عزيزم و دائىهايم و برادرانم و خواهرانم انتظار آمرزش و حلالى دارم و اميدوارم كه هركسى از من بدى ديده باشد در زيرخاك كرده و مرا مورد عفو و بخشش قرار دهد. من از پدر و مخصوصا مادرم كه سالها زحمت زيادى براى من كشيده و شبها را تا صبح به خاطر ناراحتى اينجانب بيدارى كشيده حلالى مى طلبم، مرا حلال كنيد و به ياد من (؟؟؟) كه من تا ابديت به ياد شما هستم و خانواده گرامى ام تقاضا مندم كه در صورت شهادت هيچ وقت در شب جمعه ها را فراموش نكرده و و بر سر قبر و مزار اينجانب خرما و هر چيز ديگر نذر كنيد و هيچگاه قرائت قرآن را فراموش نكنيد كه اجر و پادارش دارد. پدر جان با دوستان حسابى ندارم ديگر عرضى نداشته و بار ديگر از كليه دوستان و عزيزانم حلالى طلبيده و اميدوارم مورد عفو و پوزش خود قرار دهند و به ياد من باشند كه من نيز به ياد شما خواهم بود. پسر دائى آقايان محمود اسدزاده و احمد اسدزاده (؟؟؟) اسدزاده اگر من در اين جبهه نبرد چنانچه به درجه شهادت نائل آمدم، اميدوارم كه شهادت مرا قبول فرمائيد و از من هر چه بدى ديديد ببخشيد و شما هم هميشه بياد من باشيد و من هم هميشه بياد شما هستم. عموهايم حسين خانى، حاجى رمضانعلى، عمويم عباسعى، حيدر على، يحيى حسين زاده. شما كه مى خواستيد از ياد من فراموش شويد و هوش و حواسم نداشتم و خيلى ببخشيد كه شما در آخر نامه نوشتم. (؟؟؟) عرض مى شود عزيزان من از شما خيلى خيلى متشكرم و شما هم بجاى برادرهاى خودم هستيد، اميدوارم كه اين وصيت نامه را قبول فرمائيد و چنانچه اگر من در اين جبهه نبرد به درجه شهادت نائل آمدم اميدوارم كه مرا ببخشيد و شبهاى جمعه بياد من باشيد و مرا فراموش نكنيد و من هم به ياد شما هستم و در اينجا با شما همه دوستان و برادران و پدر و مادر با شما خداحافظى مى كنم. خدا نگهدار شما باشد. شما هم گريه براى من نكنيد و جاى من را تنگ نكنيد. متشكرم ازشما: حسن خانى.
در پايان (؟؟؟) خواهشمندم كه مرا در زادگاهم دفن كنيد و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
پسرخاله عزيزم شما را بخدا قسم مىدهم كه اين وصيت نامه بدست شما رسيد، و من بدانم تو و روى سر ما خدا از شما خواهشمندم كه اين وصيت نامه به كسى نشان ندهيد هر وقتى كه شما شنيديد كه من به درجه شهادت نائل آمدهام آنوقت وصيت نامه به پدرم بدهيد باز هم خواهش مىكنم كه اين وصيت نامه را محرمانه بدست شما دادم. پدر و مادرم و هيچ كس به غير از من و تو وخدا نداند به اميد ديدار.
- وصیتنامه سوم
وصیتنامه شهید حسن خانی بسمه تعالی وصیتنامه شهید پدر گرامى و عزیزم: پس از عرض سلام اميدوارم كه حال شما خوب بوده باشد و سلامتى شما را از ايزد يكتا خواستارم و اگر از احوالات اينجانب فرزند سربازت حسن خانى جويا باشيد به الحمدالله سلامتى حاصل است . بارى پدر عزيز انشاءالله هرچه زودتر به ديدار شما بيايم و اگر من در اين نبرد به درجهی رفيع شهادت نائل آمدم، گفتههاى چند به اين صورت بعنوان وصيت نامه برايتان به عرض می رسانم. بنده سرباز وظيفه مستقر در جبههی شوش بدينوسيله از كليهی دوستان و آشنايان دور و نزديك حلالیت مىطلبم. مخصوصاً از پدر و مادر عزيزم و دائىهايم و برادرانم و خواهرانم انتظار آمرزش و حلالیت دارم. اميدوارم كه هركسى از من بدى ديده باشد در زير خاك كرده و مرا مورد عفو و بخشش قرار دهد. از والدینم، مخصوصاً مادرم كه سالها زحمت زيادى براى من كشيده و شبها را تا صبح به خاطر ناراحتى اينجانب بيدارى كشيده حلالیت مى طلبم. از خانوادهی گرامىام تقاضا دارم كه در صورت شهادت هيچ وقت شب جمعهها را فراموش نكرده و بر مزار اينجانب خرما و هر چيز ديگر نذر كنيد. و هيچگاه قرائت قرآن را فراموش نكنيد كه اجر و پادارش دارد . پدر جان با دوستان حسابى ندارم ديگر عرضى نداشته و بار ديگر از كليه دوستان و عزيزانم حلالیت طلبيده و اميدوارم مرا مورد عفو و بخشایش خود قرار دهند. پسردائى آقايان محمود اسدزاده و احمد اسدزاده، اگر من در اين جبهه نبرد چنانچه به درجهی شهادت نائل آمدم، اميدوارم كه شهادت مرا قبول فرمائيد و از من هر چه بدى ديديد ببخشيد و بياد من باشيد و من هم هميشه بياد شما هستم . عموهايم حسين خانى ، حاجى رمضانعلى ، عمويم عباسعى، حيدرعلى ، يحيى حسين زاده خيلى ببخشيد كه شما در آخر نامه نوشتم. عزيزان من از شما خيلى خيلى متشكرم و شما هم بجاى برادرهاى خودم هستيد، اميدوارم كه اين وصيتنامه را قبول فرمائيد و چنانچه اگر من در اين جبهه نبرد به درجه شهادت نائل آمدم اميدوارم كه مرا ببخشيد و شبهاى جمعه بياد من باشيد و مرا فراموش نكنيد و من هم به ياد شما هستم و در اينجا با شما همهی دوستان و برادران و پدر و مادر با شما خداحافظى مىكنم . خدا نگهدار شما باشد . شما هم گريه براى من نكنيد و جاى من را تنگ نكنيد. در پايان خواهشمندم كه مرا در زادگاهم دفن كنيد. متشکرم حسن خانی و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته[۱]