شهید ثریا ثامنی: تفاوت بین نسخهها
Kolahkaj9706 (بحث | مشارکتها) |
Parsasirat98 (بحث | مشارکتها) جز |
||
(۴ نسخههای متوسط توسط ۴ کاربران نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
شهید ثریا ثامنی | شهید ثریا ثامنی | ||
− | نام پدر: درویش علی متولد: 1345- کرمانشاه | + | |
− | تاریخ شهادت: 1360 محل شهادت: کرمانشاه | + | نام پدر: درویش علی |
− | نحوه شهادت: بمباران هوایی شغل: خانه دار | + | |
− | زندگی نامه | + | متولد: 1345- کرمانشاه |
− | شهید ثریا ثامنی در طبیعت زیبای کرمانشاه رشد کرد. نه ساله بود که پدر از دنیا رفت | + | |
+ | تاریخ شهادت: 1360 | ||
+ | |||
+ | محل شهادت: کرمانشاه | ||
+ | |||
+ | نحوه شهادت: بمباران هوایی | ||
+ | |||
+ | شغل: خانه دار | ||
+ | |||
+ | ==زندگی نامه== | ||
+ | |||
+ | شهید ثریا ثامنی در طبیعت زیبای کرمانشاه رشد کرد. نه ساله بود که پدر از دنیا رفت. | ||
برادر شهید، شهاب می گوید: یک روز از روی کودکی به مادرم پرخاش کردم، خواهرم ثریا مرا به گوشه ای برد و از خوبیهای مادر برایم صحبت کرد که تا کنون آویزه گوش من است، او همیشه به بزرگترها احترام می گذاشت. | برادر شهید، شهاب می گوید: یک روز از روی کودکی به مادرم پرخاش کردم، خواهرم ثریا مرا به گوشه ای برد و از خوبیهای مادر برایم صحبت کرد که تا کنون آویزه گوش من است، او همیشه به بزرگترها احترام می گذاشت. | ||
دایی ثریا می گوید: او دختری مهربان و دلسوز بود و همیشه به فکر فامیل و اعضای خانواده خویش بود و به پذیرایی از مهمان بسیار علاقه داشت. | دایی ثریا می گوید: او دختری مهربان و دلسوز بود و همیشه به فکر فامیل و اعضای خانواده خویش بود و به پذیرایی از مهمان بسیار علاقه داشت. | ||
ثریا به علم و هنر بسیار علاقه داشت و تا کلاس سوم راهنمایی تحصیل کرد و بعد ازدواج نمود. گرچه به ظاهر سن کمی داشت اما به پختگی و رشد کامل رسیده بود. او همیشه برادر و اطرافیان را به نماز سفارش می کرد و در مورد ایمان به خداوند تذکر می داد. ثریا امام خمینی (ره) را بسیار دوست داشت و عکسی از امام را همیشه به همراه داشت و همیشه آرزو می کرد به زیارت امام خمینی (ره) برود. | ثریا به علم و هنر بسیار علاقه داشت و تا کلاس سوم راهنمایی تحصیل کرد و بعد ازدواج نمود. گرچه به ظاهر سن کمی داشت اما به پختگی و رشد کامل رسیده بود. او همیشه برادر و اطرافیان را به نماز سفارش می کرد و در مورد ایمان به خداوند تذکر می داد. ثریا امام خمینی (ره) را بسیار دوست داشت و عکسی از امام را همیشه به همراه داشت و همیشه آرزو می کرد به زیارت امام خمینی (ره) برود. | ||
ثریا چهار ماه بود که باردار بود، مادر می خواست که وسایل نوزاد را فراهم کند اما ثریا نمی گذاشت. آیا او به راستی می دانست که طفلش سرنوشتی مانند محسن فاطمه پیدا خواهد کرد. | ثریا چهار ماه بود که باردار بود، مادر می خواست که وسایل نوزاد را فراهم کند اما ثریا نمی گذاشت. آیا او به راستی می دانست که طفلش سرنوشتی مانند محسن فاطمه پیدا خواهد کرد. | ||
− | + | سال 1360 بود. دژخیمان عراقی کرمانشاه را به زیر بمباران خود گرفته بودند. بمبی به خانه ای خوردو ثریا به اوج آسمان عروج کرد.<ref>منبع جمعی از نویسندگان، آیینه و شقایق (یادنامه شهدای زن استان تهران (جلد دوم)، تهران، انتشارات منطقه مقاومت بسیج استان تهران، 1381</ref> | |
− | سال 1360 بود. دژخیمان عراقی کرمانشاه را به زیر بمباران خود گرفته بودند. بمبی به خانه ای | + | |
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references/> | <references/> | ||
+ | |||
+ | |||
+ | |||
+ | |||
+ | == ردهها == | ||
+ | {{ترتیبپیشفرض:ثریا_ثامنی}} | ||
+ | [[رده: شهدا]] | ||
+ | [[رده: شهدای دفاع مقدس]] | ||
+ | [[رده: شهدای ایران]] | ||
+ | [[رده: شهدای استان کرمانشاه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۴۶
شهید ثریا ثامنی
نام پدر: درویش علی
متولد: 1345- کرمانشاه
تاریخ شهادت: 1360
محل شهادت: کرمانشاه
نحوه شهادت: بمباران هوایی
شغل: خانه دار
زندگی نامه
شهید ثریا ثامنی در طبیعت زیبای کرمانشاه رشد کرد. نه ساله بود که پدر از دنیا رفت. برادر شهید، شهاب می گوید: یک روز از روی کودکی به مادرم پرخاش کردم، خواهرم ثریا مرا به گوشه ای برد و از خوبیهای مادر برایم صحبت کرد که تا کنون آویزه گوش من است، او همیشه به بزرگترها احترام می گذاشت. دایی ثریا می گوید: او دختری مهربان و دلسوز بود و همیشه به فکر فامیل و اعضای خانواده خویش بود و به پذیرایی از مهمان بسیار علاقه داشت. ثریا به علم و هنر بسیار علاقه داشت و تا کلاس سوم راهنمایی تحصیل کرد و بعد ازدواج نمود. گرچه به ظاهر سن کمی داشت اما به پختگی و رشد کامل رسیده بود. او همیشه برادر و اطرافیان را به نماز سفارش می کرد و در مورد ایمان به خداوند تذکر می داد. ثریا امام خمینی (ره) را بسیار دوست داشت و عکسی از امام را همیشه به همراه داشت و همیشه آرزو می کرد به زیارت امام خمینی (ره) برود. ثریا چهار ماه بود که باردار بود، مادر می خواست که وسایل نوزاد را فراهم کند اما ثریا نمی گذاشت. آیا او به راستی می دانست که طفلش سرنوشتی مانند محسن فاطمه پیدا خواهد کرد. سال 1360 بود. دژخیمان عراقی کرمانشاه را به زیر بمباران خود گرفته بودند. بمبی به خانه ای خوردو ثریا به اوج آسمان عروج کرد.[۱]
پانویس
- ↑ منبع جمعی از نویسندگان، آیینه و شقایق (یادنامه شهدای زن استان تهران (جلد دوم)، تهران، انتشارات منطقه مقاومت بسیج استان تهران، 1381