شهید منصور موحدی نیا: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
(وصیت نامه)
 
(۲ نسخه‌های متوسط توسط ۲ کاربران نشان داده نشده)
سطر ۴۴: سطر ۴۴:
  
  
[[شهید منصور موحدی نیا]] در خرداد ماه سال 1335 در [[اصفهان]] پا به عرصه زندگی سراسر تلاش خویش گذاشت. او لحظه ای قرار و آسایش نداشت و یکی از پی شتازان مبارزات مذهبی بود، که به همین خاطر توسط ساواک دستگیر شد و از دانشگاه اخراج گردید و به علت مبارزه های پی در پی توسط عاملان رژیم [[پهلوی]] دستگیر و زندانی شد که با پیروزی انقلاب اسلامی آزاد شد.
+
[[شهید منصور موحدی نیا]] در خرداد ماه سال 1335 در [[اصفهان]] پا به عرصه زندگی سراسر تلاش خویش گذاشت. او لحظه ای قرار و آسایش نداشت و یکی از پی شتازان مبارزات مذهبی بود، که به همین خاطر توسط [[ساواک]] دستگیر شد و از دانشگاه اخراج گردید و به علت مبارزه های پی در پی توسط عاملان [[رژیم پهلوی]] دستگیر و زندانی شد که با پیروزی انقلاب اسلامی آزاد شد.
  
  
توجه او به سوی خدا، او را به رهایی از دام شیاطین درون رهنمون ساخته و به خلوص رسانده بود و نیز تواضع و فروتنی و روگرداندن از برتری جویی و برخورداری های دنیوی، صحبت با اهل حق، و کینه و عداوت و خشم کوبنده در مقابل دشمنان و محافظت شدید در اطاعت از مقام ولایت فقیه از جلو ههای خلوص این شهید عزیز بود. مبارزات پردامنه و پی گیرش با خطوط مغایر و مخالفان خط امام و وابستگان به قدرت های خارجی خصوصاً منافقان به شدت ادامه داشت.
+
توجه او به سوی خدا، او را به رهایی از دام شیاطین درون رهنمون ساخته و به خلوص رسانده بود و نیز تواضع و فروتنی و روگرداندن از برتری جویی و برخورداری های دنیوی، صحبت با اهل حق، و کینه و عداوت و خشم کوبنده در مقابل دشمنان و محافظت شدید در اطاعت از مقام [[ولایت فقیه]] از جلو ههای خلوص این شهید عزیز بود. مبارزات پردامنه و پی گیرش با خطوط مغایر و مخالفان خط امام و وابستگان به قدرت های خارجی خصوصاً منافقان به شدت ادامه داشت.
  
  
سرانجام در تابستان 59 با بالا گرفتن غائله [[کردستان]] به [[سنندج]] رفت و پس از آن با شروع جنگ به اتفاق دوست نزدیکش شهید نیلفروش زاده، عازم [[خوزستان]] شد و در جبهه های جنوب فعالیت شدید و مداومی را در جهاد با کفّار بعثی آغازکرد. سرانجام در حمله فرمانده کل قوا خمینی روح خدا در [[21/3/1360]] در ماه پر برکت شعبان در حالی که مسئولیت حمله به قلب دشمن را بر عهده داشت، به درجه رفیع شهادت نایل گردید . یادش در اندیشه ژرف اهل بصیرت و راهش در پیش روی سالکان حقیقت جاودانه باد.
+
سرانجام در تابستان 59 با بالا گرفتن غائله [[کردستان]] به [[سنندج]] رفت و پس از آن با شروع جنگ به اتفاق دوست نزدیکش شهید نیلفروش زاده، عازم [[خوزستان]] شد و در جبهه های جنوب فعالیت شدید و مداومی را در جهاد با کفّار بعثی آغازکرد. سرانجام در حمله فرمانده کل قوا [[خمینی]] روح خدا در [[21/3/1360]] در ماه پر برکت شعبان در حالی که مسئولیت حمله به قلب دشمن را بر عهده داشت، به درجه رفیع شهادت نایل گردید . یادش در اندیشه ژرف اهل بصیرت و راهش در پیش روی سالکان حقیقت جاودانه باد.
  
  
سطر ۵۶: سطر ۵۶:
  
 
==وصیت نامه==
 
==وصیت نامه==
 
 
 
 
 
بسم الله الرحمن الرحیم
 
بسم الله الرحمن الرحیم
 
 
 
به نیت این که برای خدا خون خود را در راه اسلام محمد و ائمه معصومین و نایب به حق شان [[امام خمینی]] بدهم به میدان کارزار می روم و امیدوارم خداوند از من عاصی به لطف مغفرت و رحمتش بگذرد و همه این خون را در جهت اسلام قبول کند.
 
به نیت این که برای خدا خون خود را در راه اسلام محمد و ائمه معصومین و نایب به حق شان [[امام خمینی]] بدهم به میدان کارزار می روم و امیدوارم خداوند از من عاصی به لطف مغفرت و رحمتش بگذرد و همه این خون را در جهت اسلام قبول کند.
 
 
 
از همه برادران و خواهران به خصوص از آشنایان خواستارم که محکم برای اسلام فعالیت کنند و بدانند شکر بسیاری از نعم که فقط یکی از آن ها این انقلاب و هدایت الهی به وسیله الله را شاید تا آخر عمر نشود به جا آورد. لذا بایستی تلاش برای اسلام را زیاد کرد و باز این را به خصوص به دوستان سال های جوانی و خانواده ام بیشتر تذکر می دهم.
 
از همه برادران و خواهران به خصوص از آشنایان خواستارم که محکم برای اسلام فعالیت کنند و بدانند شکر بسیاری از نعم که فقط یکی از آن ها این انقلاب و هدایت الهی به وسیله الله را شاید تا آخر عمر نشود به جا آورد. لذا بایستی تلاش برای اسلام را زیاد کرد و باز این را به خصوص به دوستان سال های جوانی و خانواده ام بیشتر تذکر می دهم.
 +
برادرم ناصر و خواهرانم و پدر و مادرم انشاء ا... به فعالیت های اسلامی خود ادامه دهند و خدایی نکرده سرد نشود که پر خروش تر شوند. از همه دوستان و آشنایان حلالیت می طلبم به خصوص از پدر و مادرم و به خصوص از مادرم و امیدوارم با روحیه عالی خود نمونه باشد. ضمنا برادرم ناصر کلیه نوشته های مرا بخواند و هر چه را که جنبه ایدئولوژی داشت و به دردش می خورد نگه دارد و بقیه را دور بریزد. خدا توفیق بندگی اش را به همه ما ارزانی دارد و السلام علیکم و رحمه ا... (التماس دعا دارم).<ref>[http://khayyen.ir/shahid/59 سایت شهدای خین]</ref>
  
 +
==پانویس==
  
برادرم ناصر و خواهرانم و پدر و مادرم انشاء ا... به فعالیت های اسلامی خود ادامه دهند و خدایی نکرده سرد نشود که پر خروش تر شوند. از همه دوستان و آشنایان حلالیت می طلبم به خصوص از پدر و مادرم و به خصوص از مادرم و امیدوارم با روحیه عالی خود نمونه باشد. ضمنا برادرم ناصر کلیه نوشته های مرا بخواند و هر چه را که جنبه ایدئولوژی داشت و به دردش می خورد نگه دارد و بقیه را دور بریزد. خدا توفیق بندگی اش را به همه ما ارزانی دارد و السلام علیکم و رحمه ا... (التماس دعا دارم).
+
<references />
 
+
 
+
منبع سایت شهدای خین
+
 
+
http://khayyen.ir/shahid/59
+

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۰۹


نام : موحدی نیا / منصور


نام پدر : محمود


تاریخ تولد : ۱۳۳۵-۶-۲


محل تولد : اصفهان


تاریخ شهادت : ۱۳۶۰-۳-۲۰


محل شهادت : دارخوین بستان - فرمانده کل قوا


شهرستان : اصفهان


یگان : بسیج


مسئولیت : فرمانده گروهان


تحصیلات : دانشجوی رشته ریاضی


محل تحصیل : دانشگاه اصفهان


گلزار : گلستان شهدای اصفهان



زندگی نامه

شهید منصور موحدی نیا در خرداد ماه سال 1335 در اصفهان پا به عرصه زندگی سراسر تلاش خویش گذاشت. او لحظه ای قرار و آسایش نداشت و یکی از پی شتازان مبارزات مذهبی بود، که به همین خاطر توسط ساواک دستگیر شد و از دانشگاه اخراج گردید و به علت مبارزه های پی در پی توسط عاملان رژیم پهلوی دستگیر و زندانی شد که با پیروزی انقلاب اسلامی آزاد شد.


توجه او به سوی خدا، او را به رهایی از دام شیاطین درون رهنمون ساخته و به خلوص رسانده بود و نیز تواضع و فروتنی و روگرداندن از برتری جویی و برخورداری های دنیوی، صحبت با اهل حق، و کینه و عداوت و خشم کوبنده در مقابل دشمنان و محافظت شدید در اطاعت از مقام ولایت فقیه از جلو ههای خلوص این شهید عزیز بود. مبارزات پردامنه و پی گیرش با خطوط مغایر و مخالفان خط امام و وابستگان به قدرت های خارجی خصوصاً منافقان به شدت ادامه داشت.


سرانجام در تابستان 59 با بالا گرفتن غائله کردستان به سنندج رفت و پس از آن با شروع جنگ به اتفاق دوست نزدیکش شهید نیلفروش زاده، عازم خوزستان شد و در جبهه های جنوب فعالیت شدید و مداومی را در جهاد با کفّار بعثی آغازکرد. سرانجام در حمله فرمانده کل قوا خمینی روح خدا در 21/3/1360 در ماه پر برکت شعبان در حالی که مسئولیت حمله به قلب دشمن را بر عهده داشت، به درجه رفیع شهادت نایل گردید . یادش در اندیشه ژرف اهل بصیرت و راهش در پیش روی سالکان حقیقت جاودانه باد.



وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم به نیت این که برای خدا خون خود را در راه اسلام محمد و ائمه معصومین و نایب به حق شان امام خمینی بدهم به میدان کارزار می روم و امیدوارم خداوند از من عاصی به لطف مغفرت و رحمتش بگذرد و همه این خون را در جهت اسلام قبول کند. از همه برادران و خواهران به خصوص از آشنایان خواستارم که محکم برای اسلام فعالیت کنند و بدانند شکر بسیاری از نعم که فقط یکی از آن ها این انقلاب و هدایت الهی به وسیله الله را شاید تا آخر عمر نشود به جا آورد. لذا بایستی تلاش برای اسلام را زیاد کرد و باز این را به خصوص به دوستان سال های جوانی و خانواده ام بیشتر تذکر می دهم. برادرم ناصر و خواهرانم و پدر و مادرم انشاء ا... به فعالیت های اسلامی خود ادامه دهند و خدایی نکرده سرد نشود که پر خروش تر شوند. از همه دوستان و آشنایان حلالیت می طلبم به خصوص از پدر و مادرم و به خصوص از مادرم و امیدوارم با روحیه عالی خود نمونه باشد. ضمنا برادرم ناصر کلیه نوشته های مرا بخواند و هر چه را که جنبه ایدئولوژی داشت و به دردش می خورد نگه دارد و بقیه را دور بریزد. خدا توفیق بندگی اش را به همه ما ارزانی دارد و السلام علیکم و رحمه ا... (التماس دعا دارم).[۱]

پانویس

  1. سایت شهدای خین