شهید علی اکبر اصغرزاده: تفاوت بین نسخهها
Ghanbari9706 (بحث | مشارکتها) |
|||
(یک نسخهٔ متوسط توسط کاربر دیگری نشان داده نشده) | |||
سطر ۴۴: | سطر ۴۴: | ||
بسمه تعالی | بسمه تعالی | ||
− | خاطره شهید کار من در منطقه دیدهبانی بود. روزی افراد زیادی از نیروهای خودی به قصد جابجایی در کانالی که حفره شده بود، در حال تردد بودند. من نیز به دیدهبانی مشغول بودم. انعکاس نور دوربین من نیروهای [[عراقی]] را متوجه اوضاع منطقه کرد. بلافاصله محل کانال توسط عراقی ها زیر آتش سنگین قرار گرفت. من نگران و هراسان نجات جان همرزمانم را از خداوند مهربان خواستار شدم. عاجزانه دعا میکردم که بناگاه مه غلیظی منطقه را فراگرفت و آتش دشمن خاموش شد. در این فرصت نیروهای ما بسلامت منطقه را ترک کردند . پدر شهید نیز می گوید: روزی به دلیل گرفتاری که برایم پیش آمده بود به جهت تسکین و رسیدن به آرامش درونیام به سیگار روی آوردم. فرزندم به آرامی در کنارم نشست. سیگار را به نرمی از دستم گرفت و خاموش کرد و مهربانانه و محترمانه گفت: پدر جان بگذار همیشه سالم و با طراوت بمانی . | + | خاطره شهید کار من در منطقه دیدهبانی بود. روزی افراد زیادی از نیروهای خودی به قصد جابجایی در کانالی که حفره شده بود، در حال تردد بودند. من نیز به دیدهبانی مشغول بودم. انعکاس نور دوربین من نیروهای [[عراقی]] را متوجه اوضاع منطقه کرد. بلافاصله محل کانال توسط عراقی ها زیر آتش سنگین قرار گرفت. من نگران و هراسان نجات جان همرزمانم را از خداوند مهربان خواستار شدم. عاجزانه دعا میکردم که بناگاه مه غلیظی منطقه را فراگرفت و آتش دشمن خاموش شد. در این فرصت نیروهای ما بسلامت منطقه را ترک کردند . پدر شهید نیز می گوید: روزی به دلیل گرفتاری که برایم پیش آمده بود به جهت تسکین و رسیدن به آرامش درونیام به سیگار روی آوردم. فرزندم به آرامی در کنارم نشست. سیگار را به نرمی از دستم گرفت و خاموش کرد و مهربانانه و محترمانه گفت: پدر جان بگذار همیشه سالم و با طراوت بمانی . <ref>[https://ajashohada.ir/MartyrDetails/26982 سایت شهدای ارتش]</ref> |
− | + | ||
− | <ref>سایت شهدای ارتش</ref> | + | |
− | + | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references /> | <references /> | ||
+ | == ردهها == | ||
+ | {{ترتیبپیشفرض:علی_اکبر_اصغرزاده}} | ||
+ | [[رده: شهدا]] | ||
+ | [[رده: شهدای دفاع مقدس]] | ||
+ | [[رده: شهدای ارتش جمهوری اسلامی]] | ||
+ | [[رده: شهدای ایران]] | ||
+ | [[رده: شهدای استان خراسان شمالی]] | ||
+ | [[رده: شهدای شهرستان اسفراین]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۹ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۲۴
علی اکبر اصغرزاده | |
---|---|
| |
ملیت | ایرانی |
دین و مذهب | مسلمان، شیعه |
تولد | 1343/12/16 |
شهادت | 1363/11/14 |
شهید علی اکبر اصغرزاده تاریخ تولد : 1343/12/16 تاریخ شهادت : 1363/11/14
محتویات
زندگینامه
بسمه تعالی زندگینامه شهید شهید علی اکبر اصغر زاده در سال 1343 در شهرستان اسفراین در خانوادهای مستضعف دیده به جهان گشود. پدرش نظامی بود و ضرورت شغلیاش ایجاب میکرد هرچند یکسال تغییر مکان دهند. شهید دوره ابتدایی را در بندر جاسک به اتمام رساند و تحصیل در مقطع راهنمایی را در کبکن درگز آغاز نمود. نقل مکانهای متعدد موجب عدم بهرهوری وتوفیق شهید در مقولهی تحصیل شد. به ناچار مجبور به ترک تحصیل شد . وی به مطالعهی کتب مذهبی و روزنامه علاقه داشت و با این وسیله تلاش میکرد سطح آگاهی سیاسی و مذهبی خود را بالا ببرد. وی به ادای فرائض و عمل به واجبات و ترک محرمات بسیار پایبند بود و به نماز عشق میورزید . یکی از دوستانش می گفت: شهید را درحال نماز دیدم که با آرامش کامل مشغول به راز و نیاز با خالق خود بود. پس از اتمام نماز از او پرسیدم: علی جان تو به سربازی آمدهای یا حوزه؟ ، گویا عاشق شدهای. او در جواب گفت: جبهه مدرسه عشق است . شهید در برگیرندهی همه حسنات بود. قناعت، انفاق، ایثار، ازخودگذشتگی و نوع دوستی از ویژگیهای اخلاقی او بود. او نه تنها فرزندی مهربان برای والدین بود بلکه معلم اخلاقی نیز برای آنان محسوب میشد. پدر را محترمانه ارشاد و مادر را مهربانانه به روش و سیرهی خاندان رسول اکرم(ص) راهنمایی میکرد. با شروع انقلاب وی خودرا به دریای پر خروش خشم و عصیان امت مبارز سپرد و همگام با آنان به جدال با صخرههای کفر و شرک و ستم پرداخت. با پیروزی انقلاب وی به عضو نهاد انقلابی بسیج در آمد و به پاسداری از حریم آزادی و ایمان پرداخت. وی پس از ترک تحصیل خود را جهت انجام خدمت مقدس سربازی معرفی کرد و پس از گذراندن دورهی آموزش نظامی به جبهه سومار منتقل شد. وی 9 ماه دلاورانه جنگید و در پست دیدهبانی با دوربین رفت و آمد دشمن را زیر نظر داشت و هوشیارانه نیات پلید آنان را کشف و زمینگیرشان میکرد. روحش قرین رحمت و یادش جاویدان باد
خاطرات
بسمه تعالی
خاطره شهید کار من در منطقه دیدهبانی بود. روزی افراد زیادی از نیروهای خودی به قصد جابجایی در کانالی که حفره شده بود، در حال تردد بودند. من نیز به دیدهبانی مشغول بودم. انعکاس نور دوربین من نیروهای عراقی را متوجه اوضاع منطقه کرد. بلافاصله محل کانال توسط عراقی ها زیر آتش سنگین قرار گرفت. من نگران و هراسان نجات جان همرزمانم را از خداوند مهربان خواستار شدم. عاجزانه دعا میکردم که بناگاه مه غلیظی منطقه را فراگرفت و آتش دشمن خاموش شد. در این فرصت نیروهای ما بسلامت منطقه را ترک کردند . پدر شهید نیز می گوید: روزی به دلیل گرفتاری که برایم پیش آمده بود به جهت تسکین و رسیدن به آرامش درونیام به سیگار روی آوردم. فرزندم به آرامی در کنارم نشست. سیگار را به نرمی از دستم گرفت و خاموش کرد و مهربانانه و محترمانه گفت: پدر جان بگذار همیشه سالم و با طراوت بمانی . [۱]