شهید مسعود تقی زاده نادری: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی «شهید مسعود تقی زاده نادری تاریخ تولد : 1339/08/09 تاریخ شهادت : 1361/04/14 محل شهادت :...» ایجاد کرد)
 
 
(۲ نسخه‌های متوسط توسط ۲ کاربران نشان داده نشده)
سطر ۲: سطر ۲:
  
 
تاریخ تولد : 1339/08/09  
 
تاریخ تولد : 1339/08/09  
 +
 
تاریخ شهادت : 1361/04/14
 
تاریخ شهادت : 1361/04/14
  
 
محل شهادت : نامشخص  
 
محل شهادت : نامشخص  
 +
 
محل آرامگاه : خراسان ر ضوی - مشهد - خواجه ربی
 
محل آرامگاه : خراسان ر ضوی - مشهد - خواجه ربی
  
  
  
 
+
==زندگی نامه==
 
+
 
+
 
+
rId4
+
 
+
زندگی نامه
+
  
  
سطر ۲۲: سطر ۱۸:
 
مسعود تقی زاده نادری
 
مسعود تقی زاده نادری
  
تولد 1339 مشهد
+
تولد :1339 مشهد
  
تحصیلات دیپلم
+
تحصیلات :دیپلم
  
شغل سرباز
+
شغل :سرباز
  
وضعیت تاهل مجرد
+
وضعیت تاهل :مجرد
  
تاریخ محل شهادت 1361/04/13
+
تاریخ محل شهادت: 1361/04/13
  
نحوه شهادت اصابت ترکش خمپاره
+
نحوه شهادت :اصابت ترکش خمپاره
  
محل دفن خواجه ربیع
+
محل دفن :خواجه ربیع
  
 
سرباز رشید مسعود تقی زاده در سال 1339 در مشهد چشم به جهان گشود پس از طی دوران کودکی پا به مدرسه گذاشت و به کسب علم و دانش پرداخت و در تمام دوران تحصیل و شاگرد پاکی و نمونه بود و سالهای تحصیل یکی پس از دیگری با موفقیت پشت سر گذاشت و در زندگی قناعت پیشه بود و توجه خاصی به مجروحین داشت تا قبل از رسیدن به سن تکلیف به انجام واجبات پرداخت و در جلسات مذهبی و تلاوت قرآن نیز شرکتی فعالانه داشت تا شروع زمزمه های انقلاب کلاس دومی را به خیابانهای مملو از جمعیت آماده شهادت منتقل نموده و زیباترین درسها را از آنجا آموخت پیروزی انقلاب پس در جهت اهداف انقلاب گام بر میداشت و به مقابله با ضد انقلاب و منافق پرداخت با گرفتن دیپلم به خدمت سربازی اعزام گردید و پس از دوران آموزشی جبهه را برای خدمت انتخاب نمود حدود یکسال و اندی را در جبههای مختلف و در بردباری مزدوران بعثی گذراند و در آخرین اعزام خود در پاکیزه از شهادت خود سحن گفته و دیگران را در حفظ اهداف اسلام رسیدم و به ماندن در خط امام توصیه و تاکید میکرد به جبهه رفت و پس از مدتی نبرد با متجاوزین عاقبت در منطقه قصر شیرین و در اثر اصابت ترکش خمپاره به سر و پهلو به شهادت رسید.
 
سرباز رشید مسعود تقی زاده در سال 1339 در مشهد چشم به جهان گشود پس از طی دوران کودکی پا به مدرسه گذاشت و به کسب علم و دانش پرداخت و در تمام دوران تحصیل و شاگرد پاکی و نمونه بود و سالهای تحصیل یکی پس از دیگری با موفقیت پشت سر گذاشت و در زندگی قناعت پیشه بود و توجه خاصی به مجروحین داشت تا قبل از رسیدن به سن تکلیف به انجام واجبات پرداخت و در جلسات مذهبی و تلاوت قرآن نیز شرکتی فعالانه داشت تا شروع زمزمه های انقلاب کلاس دومی را به خیابانهای مملو از جمعیت آماده شهادت منتقل نموده و زیباترین درسها را از آنجا آموخت پیروزی انقلاب پس در جهت اهداف انقلاب گام بر میداشت و به مقابله با ضد انقلاب و منافق پرداخت با گرفتن دیپلم به خدمت سربازی اعزام گردید و پس از دوران آموزشی جبهه را برای خدمت انتخاب نمود حدود یکسال و اندی را در جبههای مختلف و در بردباری مزدوران بعثی گذراند و در آخرین اعزام خود در پاکیزه از شهادت خود سحن گفته و دیگران را در حفظ اهداف اسلام رسیدم و به ماندن در خط امام توصیه و تاکید میکرد به جبهه رفت و پس از مدتی نبرد با متجاوزین عاقبت در منطقه قصر شیرین و در اثر اصابت ترکش خمپاره به سر و پهلو به شهادت رسید.
سطر ۴۰: سطر ۳۶:
  
  
خاطرات
+
==خاطرات==
 
+
  
  
آخرین بار که به مرخصی آمد به او میگفتم مادر جان زیاد جلو نرو و پشت جبهه باش تا صدمه نبینی گفت باشه مادر جان جلو ها نمیروم روزی هم که به جبهه رفت همگی برای بدرقه اش به راه آهن رفتیم اصرار داشت که یک عکس یادگاری بگیریم دسته جمعی یک عکس گرفتم و به ما گفت اگر شهید شوم و به ما گفت اگر شهید شوم گریه نکنی که مگر خون من رنگین تر است از رزمنده های دیگر است مطمئنم که او به راه خدا رفته و الان جایش خوب است چون سه روز از شهادت ایشان خواب دیده که روی یک  ...  ایستاده و می گرید که به مادرم سفارش کنید بی تابی نکندچون من حالم خوب است و دیگر بر نمیگردم .
 
  
 +
آخرین بار که به مرخصی آمد به او میگفتم مادر جان زیاد جلو نرو و پشت جبهه باش تا صدمه نبینی گفت باشه مادر جان جلو ها نمیروم روزی هم که به جبهه رفت همگی برای بدرقه اش به راه آهن رفتیم اصرار داشت که یک عکس یادگاری بگیریم دسته جمعی یک عکس گرفتم و به ما گفت اگر شهید شوم و به ما گفت اگر شهید شوم گریه نکنی که مگر خون من رنگین تر است از رزمنده های دیگر است مطمئنم که او به راه خدا رفته و الان جایش خوب است چون سه روز از شهادت ایشان خواب دیده که روی یک  ...  ایستاده و می گرید که به مادرم سفارش کنید بی تابی نکندچون من حالم خوب است و دیگر بر نمیگردم .<ref>[http://ajashohada.ir/Home/MartyrDetails/6195 سایت شهدای ارتش]</ref>
  
نگارخانه
 
  
rId5  rId6  rId7  rId8  rId9
+
==پانویس==
 +
<references />
  
  
منبع:سایت شهدای ارتش
 
  
http://ajashohada.ir/Home/MartyrDetails/6195
+
== رده‌ها ==
 +
[[رده: شهدا]]
 +
[[رده: شهدای ارتش جمهوری اسلامی ایران]]
 +
[[رده: شهدای ایران]]
 +
[[رده: شهدای استان خراسان رضوی]]
 +
[[رده: شهدای شهرستان مشهد]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۷ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۵۳

شهید مسعود تقی زاده نادری

تاریخ تولد : 1339/08/09

تاریخ شهادت : 1361/04/14

محل شهادت : نامشخص

محل آرامگاه : خراسان ر ضوی - مشهد - خواجه ربی


زندگی نامه

بسمة تعالی

مسعود تقی زاده نادری

تولد :1339 مشهد

تحصیلات :دیپلم

شغل :سرباز

وضعیت تاهل :مجرد

تاریخ محل شهادت: 1361/04/13

نحوه شهادت :اصابت ترکش خمپاره

محل دفن :خواجه ربیع

سرباز رشید مسعود تقی زاده در سال 1339 در مشهد چشم به جهان گشود پس از طی دوران کودکی پا به مدرسه گذاشت و به کسب علم و دانش پرداخت و در تمام دوران تحصیل و شاگرد پاکی و نمونه بود و سالهای تحصیل یکی پس از دیگری با موفقیت پشت سر گذاشت و در زندگی قناعت پیشه بود و توجه خاصی به مجروحین داشت تا قبل از رسیدن به سن تکلیف به انجام واجبات پرداخت و در جلسات مذهبی و تلاوت قرآن نیز شرکتی فعالانه داشت تا شروع زمزمه های انقلاب کلاس دومی را به خیابانهای مملو از جمعیت آماده شهادت منتقل نموده و زیباترین درسها را از آنجا آموخت پیروزی انقلاب پس در جهت اهداف انقلاب گام بر میداشت و به مقابله با ضد انقلاب و منافق پرداخت با گرفتن دیپلم به خدمت سربازی اعزام گردید و پس از دوران آموزشی جبهه را برای خدمت انتخاب نمود حدود یکسال و اندی را در جبههای مختلف و در بردباری مزدوران بعثی گذراند و در آخرین اعزام خود در پاکیزه از شهادت خود سحن گفته و دیگران را در حفظ اهداف اسلام رسیدم و به ماندن در خط امام توصیه و تاکید میکرد به جبهه رفت و پس از مدتی نبرد با متجاوزین عاقبت در منطقه قصر شیرین و در اثر اصابت ترکش خمپاره به سر و پهلو به شهادت رسید.


خاطرات

آخرین بار که به مرخصی آمد به او میگفتم مادر جان زیاد جلو نرو و پشت جبهه باش تا صدمه نبینی گفت باشه مادر جان جلو ها نمیروم روزی هم که به جبهه رفت همگی برای بدرقه اش به راه آهن رفتیم اصرار داشت که یک عکس یادگاری بگیریم دسته جمعی یک عکس گرفتم و به ما گفت اگر شهید شوم و به ما گفت اگر شهید شوم گریه نکنی که مگر خون من رنگین تر است از رزمنده های دیگر است مطمئنم که او به راه خدا رفته و الان جایش خوب است چون سه روز از شهادت ایشان خواب دیده که روی یک ... ایستاده و می گرید که به مادرم سفارش کنید بی تابی نکندچون من حالم خوب است و دیگر بر نمیگردم .[۱]


پانویس

  1. سایت شهدای ارتش


رده‌ها