شهید منصور کاظمی: تفاوت بین نسخهها
Hejazi9708 (بحث | مشارکتها) |
|||
(یک نسخهٔ متوسط توسط کاربر دیگری نشان داده نشده) | |||
سطر ۱۲: | سطر ۱۲: | ||
− | == | + | ==زندگی نامه== |
− | سخن از پزشکیار ناو "سهند " است؛منصور کاظمی؛ جوان عاشق و مخلصی که بچه ها دکتر صدایش می کردند و انتظار داشتند هر ناراحتی آنها را با قرص و دوایی برطرف سازد . منصور با گذراندن دوره بهیاری در ارتش در سال 1363 - سال ورود وی به نیروی دریایی - و همچنین با طی دوره های بالاتر که خارج از ارتش انجام شد، موفق به اخذ دیپلم بهداری شد. روستاییان "چمن سلطان" از توابع شهرستان الیگودرز نیز او را دکتر خود به حساب می آوردند. منصور هم مجبور بود هربار که به روستای خود می رود ، یک ساک قرص و دارو هم همراه داشته باشد. اگر یکی از بچه های ناو سردرد می گرفت ، در حقیقت این منصور بود که سردرد گرفته بود و تا سلامت او را نمی دید ، در التهاب و ناراحتی به سر می برد. این مرد با چنین روحیه ای بایست شاهد عاشورای سهند باشد، با مجروحانی که در عرشه ناو هر کدام در گوشه ای افتاده بودند و کمک او را می طلبیدند. ای کاش زودتر از همه مرده بود و این چنین فریادهای دلخراش برادرانش را نمی شنید! احساس می کرد تا آخرین نفس بماند، به تیمار سهندیان بپردازد و آخرین نفری باشد که ترک ناو می کند. او با همین عقیده ماند . و خداوند به پاس این صبر و عزم او را به سراپرده قدسیان خواند و در محفل انس ماوایش داد.روحش شاد و یادش گرامی باد . | + | سخن از پزشکیار ناو "سهند " است؛منصور کاظمی؛ جوان عاشق و مخلصی که بچه ها دکتر صدایش می کردند و انتظار داشتند هر ناراحتی آنها را با قرص و دوایی برطرف سازد . منصور با گذراندن دوره بهیاری در ارتش در سال 1363 - سال ورود وی به نیروی دریایی - و همچنین با طی دوره های بالاتر که خارج از ارتش انجام شد، موفق به اخذ دیپلم بهداری شد. روستاییان "چمن سلطان" از توابع شهرستان الیگودرز نیز او را دکتر خود به حساب می آوردند. منصور هم مجبور بود هربار که به روستای خود می رود ، یک ساک قرص و دارو هم همراه داشته باشد. اگر یکی از بچه های ناو سردرد می گرفت ، در حقیقت این منصور بود که سردرد گرفته بود و تا سلامت او را نمی دید ، در التهاب و ناراحتی به سر می برد. این مرد با چنین روحیه ای بایست شاهد عاشورای سهند باشد، با مجروحانی که در عرشه ناو هر کدام در گوشه ای افتاده بودند و کمک او را می طلبیدند. ای کاش زودتر از همه مرده بود و این چنین فریادهای دلخراش برادرانش را نمی شنید! احساس می کرد تا آخرین نفس بماند، به تیمار سهندیان بپردازد و آخرین نفری باشد که ترک ناو می کند. او با همین عقیده ماند . و خداوند به پاس این صبر و عزم او را به سراپرده قدسیان خواند و در محفل انس ماوایش داد.روحش شاد و یادش گرامی باد .<ref>[http://www.ajashohada.ir/home/martyrdetails/%2022003 سایت شهدای ارتش]</ref> |
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | http://www.ajashohada.ir/home/martyrdetails/ | + | |
+ | ==پانویس== | ||
+ | <references /> | ||
== ردهها == | == ردهها == | ||
[[رده: شهدا]] | [[رده: شهدا]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۷ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۳۷
شهید منصور کاظمی
تاریخ تولد : 1343/01/14
تاریخ شهادت : 1367/01/29
محل شهادت : نامشخص
محل آرامگاه : نامشخص
زندگی نامه
سخن از پزشکیار ناو "سهند " است؛منصور کاظمی؛ جوان عاشق و مخلصی که بچه ها دکتر صدایش می کردند و انتظار داشتند هر ناراحتی آنها را با قرص و دوایی برطرف سازد . منصور با گذراندن دوره بهیاری در ارتش در سال 1363 - سال ورود وی به نیروی دریایی - و همچنین با طی دوره های بالاتر که خارج از ارتش انجام شد، موفق به اخذ دیپلم بهداری شد. روستاییان "چمن سلطان" از توابع شهرستان الیگودرز نیز او را دکتر خود به حساب می آوردند. منصور هم مجبور بود هربار که به روستای خود می رود ، یک ساک قرص و دارو هم همراه داشته باشد. اگر یکی از بچه های ناو سردرد می گرفت ، در حقیقت این منصور بود که سردرد گرفته بود و تا سلامت او را نمی دید ، در التهاب و ناراحتی به سر می برد. این مرد با چنین روحیه ای بایست شاهد عاشورای سهند باشد، با مجروحانی که در عرشه ناو هر کدام در گوشه ای افتاده بودند و کمک او را می طلبیدند. ای کاش زودتر از همه مرده بود و این چنین فریادهای دلخراش برادرانش را نمی شنید! احساس می کرد تا آخرین نفس بماند، به تیمار سهندیان بپردازد و آخرین نفری باشد که ترک ناو می کند. او با همین عقیده ماند . و خداوند به پاس این صبر و عزم او را به سراپرده قدسیان خواند و در محفل انس ماوایش داد.روحش شاد و یادش گرامی باد .[۱]