شهید کاظم تیموری: تفاوت بین نسخهها
Bagheri9711 (بحث | مشارکتها) (صفحهای جدید حاوی «شهید کاظم تیموری تاریخ تولد :1347/10/28 تاریخ شهادت : 1367/04/22 محل شهادت : نامشخص مح...» ایجاد کرد) |
Saeidfar98 (بحث | مشارکتها) |
||
(۶ نسخههای متوسط توسط ۴ کاربران نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | شهید کاظم تیموری | + | [[شهید کاظم تیموری]] |
− | تاریخ تولد :1347/10/28 | + | تاریخ تولد : [[1347/10/28]] |
− | تاریخ شهادت : 1367/04/22 | + | تاریخ شهادت : [[1367/04/22]] |
محل شهادت : نامشخص | محل شهادت : نامشخص | ||
سطر ۱۱: | سطر ۱۱: | ||
− | + | ==زندگینامه== | |
+ | شهید کاظم تیموری در تاریخ 1347/10/28 در شهر تهران و در بین خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. از همان کودکی از قدرت روحی و جسمی خاصی برخوردار بود و باگذشت سالها همچنان که بزرگ و بزرگتر میشد، بهتدریج هم پای پدر و برادر با عبادات، احکام و اصول اسلام آشنا میگشت . | ||
+ | از نکات قابلتأمل در دوران شکلگیری او این است که وی علاقه بسیاری به شرکت در مجالس عزاداری حضرت [[امام حسین]] (علیهالسلام) داشت و همواره در این راه گام مینهاد . | ||
+ | بعد از پیروزی انقلاب اسلامی همراه با برادر بزرگترش با حضور در مسجد و شرکت در کلاسهای قرآن، اصول عقاید و سرود و... فعالیتهایش ادامه یافت . در مدرسه نیز از سوی اولیاء مدرسه بالأخص مربیان تربیتی و معلمین دینی مورد راهنمایی و تشویق قرار میگرفت. | ||
+ | همیشه در مقابل پدر و مادر تواضع داشت، رفتارش توأم بامتانت، وقار و احترام بود. سعی میکرد که آیه «و بالوالدین احساناً» را در زندگی و برخوردهایش با پدر و مادر رعایت کند. همچنان که در تمام نامههایشان به این نکته متذکر میشد . | ||
+ | به رهبر عزیز انقلاب علاقه و عشق خاصی داشت و همیشه در آرزوی دیدن یار میسوخت و هرگاه سخنی از امام به میان میآمد با دیدهی احترام مینگریست . به جلسات هیئت و دعای کمیل و حضور در نماز جمعه علاقه مفرطی داشت و در اوج دعا و نیایش بهسوی پروردگار، او را مشاهده میکردی که با خلوص نیت، قطرات اشک بر چهرهاش جاری میشد . | ||
+ | بهدفعات مکرر تصمیم به حضور در جبهههای حق علیه باطل نموده و تمامی این وقایع بود که روح کنجکاو و پویای او را صیقل داده و جلا میبخشید. بالاخره بااینکه حدود یک سال دیگر به خدمت وظیفه سربازیاش مانده بود، فوراً به حوزه نظاموظیفه مراجعه و دفترچه آمادهبهخدمت دریافت کرد و علیرغم اینکه در انجام کارها پشتیبانی برای پدر و مادر و یاوری برای برادران خود بشمار میآمد، همه را رها کرده و در اولین فرصت خود را جهت آمادگی به خدمت به حوزهی نظاموظیفه معرفی کرد . | ||
+ | وی از تاریخ 1366/03/18 دوران آموزشی خود را در تهران شروع و در تاریخ 1366/06/12 به پایان رساند و سپس در تاریخ 1366/06/18 به فکه در جنوب میهن اسلامی (جزء لشکر 77 خراسان، تیپ 3 ثامن الائمه) اعزام گردید و در آنجا نیز ضمن پیروی از فرمایشات امام امّت جهت دفاع مقدس و پاسداری از حریم اسلام عزیز سر تعظیم فرود آورد . | ||
+ | در آخرین مرخصی که در تاریخ 1367/02/30 به تهران آمد ضمن دلجویی فراوان از خانواده و سرکشی به فامیل، دوستان و آشنایان چند روزی را به انجام کارهای شخصی خویش پرداخت. چند نمونه کوبلن که حاصل دستدوزیاش در اوقات بیکاری در جبهه بود، به قابسازی داد. بنا بر نظم و انضباطی که در همه امور داشت تمامکارهای خویش را انجام داده و مجدداً با تمام دوستان و آشنایان خود بالأخص با کانون گرم خانواده خویش وداع نمود و باروحیه شادابتر از همیشه برای رزمی دلیرانه در تاریخ صبح روز چهارشنبه 1367/03/11 رهسپار جبهه و محل خدمت خود شد . | ||
+ | سرانجام در حملات غافلگیرانه دشمن بعثی کافر در صبح روز سهشنبه مورخ 1367/04/21 در منطقه عملیاتی فکه ضمن شرکت در عملیات و ایستادگی فراوان، در روز چهارشنبه 1367/04/22 براثر اصابت ترکش و سپس بمباران شیمیایی ، روح کاظمِ عاشق، بهسوی معبود پر گشود و از این دنیای فانی رحل اقامت به سرای جاوید نمود . | ||
− | + | ==وصیت نامه== | |
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | وصیت نامه | + | |
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
+ | چند کلامی با دوستان و همسالان خود | ||
+ | ای دوستان! ای عزیزان! اگر باکمال دقت و مطالعه به این زندگی مادی بنگریم، خواهیم دید که یک خوابوخیالی بیش نیست؛ زیرا اگر هزاران سال در این جهان با بهترین زندگیها (امکانات) سرگرم باشیم و از تمام لذایذ ظاهری آن بهرهمند گردیم، سرانجام مرگ بر ما سایه میافکند و از این عالم مادی ما را به سرای باقی خواهد برد. پس در این چند روز دنیا گوی سبقت و کامیابی از آنکسی خواهد بود که به خواب نرفته باشد و بیدار و هوشیار باشد و برای آخرت زاد و توشهای ذخیره و کسب کرده باشد. پس ای برادران! از خواب غفلت برخیزید، بیدار شوید، جنبش کنید که زمان میگذرد آنوقت افسوس میخورید. | ||
+ | ای انسانها! ای مردمان! به ریسمان الهی چنگ زنید و متفرق نشوید که همه از اوییم و بازگشت همه بهسوی اوست. | ||
+ | محشر و قیامت، روز حساب، هیچکس و هیچ به یاری ما نخواهد آمد، مگر اعمال درست و کارهای خداپسندانه. | ||
+ | ای کسانی که دانسته با این انقلاب مخالفت میکنید! بدانید که این انقلاب با خون هزاران شهید راه حق آبیاری شده و میبایست از آن حراست نموده و پاسداری از دست آوردهای آن بر همگان واجب و لازم است. | ||
+ | ما همان وظیفهای را که اولین پاسدار اسلام حسین بن علی (علیهالسلام) برایمان تعیین کرده است، درراه پاسداری از اسلام برای خود تعیین کردهایم. امام حسین (علیهالسلام) دست ذلت به یزیدیان نداد، ما هم نباید بدهیم. امام حسین (علیهالسلام) با صدام زمانش، سازش نکرد ما هم نباید بکنیم. امام حسین (علیهالسلام) از خون جوانان، اصحاب و خویشانش گذشت، ما هم برای ادامهی راه خونین حسین باید از خون خود و عزیزان خود سرمایهگذاری کنیم و زیر لوای حسین (علیهالسلام) که امروز به دست امام عزیز زمان برافراشته شده است، به مبارزه و پیکار با فتنه گران ادامه دهیم و درهرصورت پیروزی از آن ماست ... | ||
+ | پس بیاموزید به فرزندان خود دین اسلام را و حق و حقیقت را. رهبران دین را به آنها تفهیم کنید که حضرت حسین بن علی (علیهالسلام) چگونه با خون سرخ خود اسلام عزیز را پایدار نگه داشت و با شهادت خود، برادر، فرزندان، یارو یاورانش صحنه کارزار را گلگون نمود. | ||
+ | شاعر دراینباره چنین سروده است: | ||
چون قحط آب بود، شه از خون وضو گرفت اندر حضور دوست به مقتل نماز کرد | چون قحط آب بود، شه از خون وضو گرفت اندر حضور دوست به مقتل نماز کرد | ||
− | + | یک سجده کرد و داد اندر رضای دوست اهل نماز را به جهان سرفراز کرد | |
− | + | ادامه راه حسین (علیهالسلام) این انقلاب است و بس؛ بنابراین در هرزمانی تابع ولایتفقیه که قلب اسلام است باشید. | |
− | + | سخنی با خانواده | |
− | ادامه راه | + | درود و سلام بر پدر و مادر عزیزم که در این مدت عمرم برای من زحمات فراوانی کشیدید، پدرم! با کدمین و عرق جبین همهی وسایل پیشرفت و ترقی و تعالی را برایم فراهم نمودید. مادرم! دوران کودکی مرا با چه مشکلات و کمبودها تحمل نمودی و از شیرهی جان مرا پرورش دادی و سخن گفتن و راه رفتن و دیگر مسائل را ازجمله آشنایی با اسلام عزیز را به من آموختی، ممنون و سپاسگزارم. من لایق نیستم که از زحمات طاقتفرسای شما قدردانی نمایم. |
− | + | پدر و مادر عزیزم! من در دوران حیات خیر و منفعتی برای شما نداشتهام و آنچه از من به شما رسیده، زحمت و آزار بوده که از این طریق تقاضای عفو و حلالیت میکنم. | |
− | + | چنانکه معصوم میفرماید: رضی الله، رضی الوالدین؛ خشنودی خدا در خشنودی پدر و مادر است. من در پی هدفی بود که به سویش شتافتم و مرغ سعادت شهادت را بالزنان در آغوش خود گرفتم. آرزوی من رسیدن درراه پروردگار بود و بس و در این راه شهادت، سعادت است؛ سعادتی که خداوند هرگز از هر حیث آن را تضمین نموده است. | |
− | + | پدر و مادر عزیزم! بار دیگر از شما میخواهم که مرا ببخشید و حلالم کنید که به عطا و بخشش شما نیازمندم و از شما التماس دعا دارم. در آخر عرایضم از همه خویشان و دوستان میخواهم که برای پیشبرد انقلاب و اسلام که هر دو به همبستگی دارند با تمام قوا کوشا باشید، در همه حال در خانه، در خیابان، در مدرسه، در اداره، کارخانه، بازار و در همهجا با زبان و عمل خود قدر اسلام عزیز و امام گرامی را بدانید و به دستورات و فرمایشات او عمل کنید. امیدوارم که همدیگر در پناه اسلام در پیشبرد این هدف مقدس شب و روز از پا ننشینید. دلهایتان را با یکدیگر پاککنید. از دورنگی، دروغ، خدعه، نیرنگ، گول زدن، تهمت و افتراء، خیانتدرامانت بپرهیزید. از هرگونه پلیدی و نیت بد خودتان را خالص کنید که ان شاء الله به حول و قوه الهی اسلام پیروز است. | |
− | درود و سلام بر پدر و مادر | + | از برادران و خواهرانم و کلیه دوستان و آشنایان طلب عفو و بخشش دارم. خدا یار و نگهدار شما باد. |
− | + | و بر چهرهی زیبای توای مادر! ای پدر! ای خواهر و ای برادر! بوسه میزنم و از خداوند میخواهم اجری عظیم و صبری جمیل به شما عنایت فرماید. | |
− | پدر و مادر | + | «والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته» |
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | پدر و مادر | + | |
− | + | ||
− | از برادران و خواهرانم و کلیه دوستان و آشنایان طلب عفو و بخشش دارم. خدا یار و نگهدار شما باد . | + | |
− | + | ||
− | و بر | + | |
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + |
نسخهٔ کنونی تا ۲۴ آبان ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۱۶
شهید کاظم تیموری
تاریخ تولد : 1347/10/28
تاریخ شهادت : 1367/04/22
محل شهادت : نامشخص
محل آرامگاه :تهران - بهشت زهرا
زندگینامه
شهید کاظم تیموری در تاریخ 1347/10/28 در شهر تهران و در بین خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. از همان کودکی از قدرت روحی و جسمی خاصی برخوردار بود و باگذشت سالها همچنان که بزرگ و بزرگتر میشد، بهتدریج هم پای پدر و برادر با عبادات، احکام و اصول اسلام آشنا میگشت . از نکات قابلتأمل در دوران شکلگیری او این است که وی علاقه بسیاری به شرکت در مجالس عزاداری حضرت امام حسین (علیهالسلام) داشت و همواره در این راه گام مینهاد . بعد از پیروزی انقلاب اسلامی همراه با برادر بزرگترش با حضور در مسجد و شرکت در کلاسهای قرآن، اصول عقاید و سرود و... فعالیتهایش ادامه یافت . در مدرسه نیز از سوی اولیاء مدرسه بالأخص مربیان تربیتی و معلمین دینی مورد راهنمایی و تشویق قرار میگرفت. همیشه در مقابل پدر و مادر تواضع داشت، رفتارش توأم بامتانت، وقار و احترام بود. سعی میکرد که آیه «و بالوالدین احساناً» را در زندگی و برخوردهایش با پدر و مادر رعایت کند. همچنان که در تمام نامههایشان به این نکته متذکر میشد . به رهبر عزیز انقلاب علاقه و عشق خاصی داشت و همیشه در آرزوی دیدن یار میسوخت و هرگاه سخنی از امام به میان میآمد با دیدهی احترام مینگریست . به جلسات هیئت و دعای کمیل و حضور در نماز جمعه علاقه مفرطی داشت و در اوج دعا و نیایش بهسوی پروردگار، او را مشاهده میکردی که با خلوص نیت، قطرات اشک بر چهرهاش جاری میشد . بهدفعات مکرر تصمیم به حضور در جبهههای حق علیه باطل نموده و تمامی این وقایع بود که روح کنجکاو و پویای او را صیقل داده و جلا میبخشید. بالاخره بااینکه حدود یک سال دیگر به خدمت وظیفه سربازیاش مانده بود، فوراً به حوزه نظاموظیفه مراجعه و دفترچه آمادهبهخدمت دریافت کرد و علیرغم اینکه در انجام کارها پشتیبانی برای پدر و مادر و یاوری برای برادران خود بشمار میآمد، همه را رها کرده و در اولین فرصت خود را جهت آمادگی به خدمت به حوزهی نظاموظیفه معرفی کرد . وی از تاریخ 1366/03/18 دوران آموزشی خود را در تهران شروع و در تاریخ 1366/06/12 به پایان رساند و سپس در تاریخ 1366/06/18 به فکه در جنوب میهن اسلامی (جزء لشکر 77 خراسان، تیپ 3 ثامن الائمه) اعزام گردید و در آنجا نیز ضمن پیروی از فرمایشات امام امّت جهت دفاع مقدس و پاسداری از حریم اسلام عزیز سر تعظیم فرود آورد . در آخرین مرخصی که در تاریخ 1367/02/30 به تهران آمد ضمن دلجویی فراوان از خانواده و سرکشی به فامیل، دوستان و آشنایان چند روزی را به انجام کارهای شخصی خویش پرداخت. چند نمونه کوبلن که حاصل دستدوزیاش در اوقات بیکاری در جبهه بود، به قابسازی داد. بنا بر نظم و انضباطی که در همه امور داشت تمامکارهای خویش را انجام داده و مجدداً با تمام دوستان و آشنایان خود بالأخص با کانون گرم خانواده خویش وداع نمود و باروحیه شادابتر از همیشه برای رزمی دلیرانه در تاریخ صبح روز چهارشنبه 1367/03/11 رهسپار جبهه و محل خدمت خود شد . سرانجام در حملات غافلگیرانه دشمن بعثی کافر در صبح روز سهشنبه مورخ 1367/04/21 در منطقه عملیاتی فکه ضمن شرکت در عملیات و ایستادگی فراوان، در روز چهارشنبه 1367/04/22 براثر اصابت ترکش و سپس بمباران شیمیایی ، روح کاظمِ عاشق، بهسوی معبود پر گشود و از این دنیای فانی رحل اقامت به سرای جاوید نمود .
وصیت نامه
چند کلامی با دوستان و همسالان خود ای دوستان! ای عزیزان! اگر باکمال دقت و مطالعه به این زندگی مادی بنگریم، خواهیم دید که یک خوابوخیالی بیش نیست؛ زیرا اگر هزاران سال در این جهان با بهترین زندگیها (امکانات) سرگرم باشیم و از تمام لذایذ ظاهری آن بهرهمند گردیم، سرانجام مرگ بر ما سایه میافکند و از این عالم مادی ما را به سرای باقی خواهد برد. پس در این چند روز دنیا گوی سبقت و کامیابی از آنکسی خواهد بود که به خواب نرفته باشد و بیدار و هوشیار باشد و برای آخرت زاد و توشهای ذخیره و کسب کرده باشد. پس ای برادران! از خواب غفلت برخیزید، بیدار شوید، جنبش کنید که زمان میگذرد آنوقت افسوس میخورید. ای انسانها! ای مردمان! به ریسمان الهی چنگ زنید و متفرق نشوید که همه از اوییم و بازگشت همه بهسوی اوست. محشر و قیامت، روز حساب، هیچکس و هیچ به یاری ما نخواهد آمد، مگر اعمال درست و کارهای خداپسندانه. ای کسانی که دانسته با این انقلاب مخالفت میکنید! بدانید که این انقلاب با خون هزاران شهید راه حق آبیاری شده و میبایست از آن حراست نموده و پاسداری از دست آوردهای آن بر همگان واجب و لازم است. ما همان وظیفهای را که اولین پاسدار اسلام حسین بن علی (علیهالسلام) برایمان تعیین کرده است، درراه پاسداری از اسلام برای خود تعیین کردهایم. امام حسین (علیهالسلام) دست ذلت به یزیدیان نداد، ما هم نباید بدهیم. امام حسین (علیهالسلام) با صدام زمانش، سازش نکرد ما هم نباید بکنیم. امام حسین (علیهالسلام) از خون جوانان، اصحاب و خویشانش گذشت، ما هم برای ادامهی راه خونین حسین باید از خون خود و عزیزان خود سرمایهگذاری کنیم و زیر لوای حسین (علیهالسلام) که امروز به دست امام عزیز زمان برافراشته شده است، به مبارزه و پیکار با فتنه گران ادامه دهیم و درهرصورت پیروزی از آن ماست ... پس بیاموزید به فرزندان خود دین اسلام را و حق و حقیقت را. رهبران دین را به آنها تفهیم کنید که حضرت حسین بن علی (علیهالسلام) چگونه با خون سرخ خود اسلام عزیز را پایدار نگه داشت و با شهادت خود، برادر، فرزندان، یارو یاورانش صحنه کارزار را گلگون نمود. شاعر دراینباره چنین سروده است: چون قحط آب بود، شه از خون وضو گرفت اندر حضور دوست به مقتل نماز کرد یک سجده کرد و داد اندر رضای دوست اهل نماز را به جهان سرفراز کرد ادامه راه حسین (علیهالسلام) این انقلاب است و بس؛ بنابراین در هرزمانی تابع ولایتفقیه که قلب اسلام است باشید. سخنی با خانواده درود و سلام بر پدر و مادر عزیزم که در این مدت عمرم برای من زحمات فراوانی کشیدید، پدرم! با کدمین و عرق جبین همهی وسایل پیشرفت و ترقی و تعالی را برایم فراهم نمودید. مادرم! دوران کودکی مرا با چه مشکلات و کمبودها تحمل نمودی و از شیرهی جان مرا پرورش دادی و سخن گفتن و راه رفتن و دیگر مسائل را ازجمله آشنایی با اسلام عزیز را به من آموختی، ممنون و سپاسگزارم. من لایق نیستم که از زحمات طاقتفرسای شما قدردانی نمایم. پدر و مادر عزیزم! من در دوران حیات خیر و منفعتی برای شما نداشتهام و آنچه از من به شما رسیده، زحمت و آزار بوده که از این طریق تقاضای عفو و حلالیت میکنم. چنانکه معصوم میفرماید: رضی الله، رضی الوالدین؛ خشنودی خدا در خشنودی پدر و مادر است. من در پی هدفی بود که به سویش شتافتم و مرغ سعادت شهادت را بالزنان در آغوش خود گرفتم. آرزوی من رسیدن درراه پروردگار بود و بس و در این راه شهادت، سعادت است؛ سعادتی که خداوند هرگز از هر حیث آن را تضمین نموده است. پدر و مادر عزیزم! بار دیگر از شما میخواهم که مرا ببخشید و حلالم کنید که به عطا و بخشش شما نیازمندم و از شما التماس دعا دارم. در آخر عرایضم از همه خویشان و دوستان میخواهم که برای پیشبرد انقلاب و اسلام که هر دو به همبستگی دارند با تمام قوا کوشا باشید، در همه حال در خانه، در خیابان، در مدرسه، در اداره، کارخانه، بازار و در همهجا با زبان و عمل خود قدر اسلام عزیز و امام گرامی را بدانید و به دستورات و فرمایشات او عمل کنید. امیدوارم که همدیگر در پناه اسلام در پیشبرد این هدف مقدس شب و روز از پا ننشینید. دلهایتان را با یکدیگر پاککنید. از دورنگی، دروغ، خدعه، نیرنگ، گول زدن، تهمت و افتراء، خیانتدرامانت بپرهیزید. از هرگونه پلیدی و نیت بد خودتان را خالص کنید که ان شاء الله به حول و قوه الهی اسلام پیروز است. از برادران و خواهرانم و کلیه دوستان و آشنایان طلب عفو و بخشش دارم. خدا یار و نگهدار شما باد. و بر چهرهی زیبای توای مادر! ای پدر! ای خواهر و ای برادر! بوسه میزنم و از خداوند میخواهم اجری عظیم و صبری جمیل به شما عنایت فرماید. «والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»