شهید کاظم تیموری: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
 
(۳ نسخه‌های متوسط توسط ۳ کاربران نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
شهید کاظم تیموری]]
+
[[شهید کاظم تیموری]]
  
 
تاریخ تولد : [[1347/10/28]]
 
تاریخ تولد : [[1347/10/28]]
سطر ۱۱: سطر ۱۱:
  
  
==زندگی نامه==
+
==زندگی‌نامه==
 
+
شهید کاظم تیموری در تاریخ 1347/10/28 در شهر تهران و در بین خانواده‌ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. از همان کودکی از قدرت روحی و جسمی خاصی برخوردار بود و باگذشت سال‌ها همچنان که بزرگ و بزرگ‌تر می‌شد، به‌تدریج هم پای پدر و برادر با عبادات، احکام و اصول اسلام آشنا می‌گشت .
شهید کاظم تیموری فرزند غلام علی در تاریخ 1347/10/28 در شهر تهران و در بین خانواده ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. به پیشنهاد مادر نام مبارک کاظم را برایش انتخاب نمودند. در دوران طفولیت تحت تربیت مستقیم مادر قرار داشته و همدم و هم صحبت مادر بود. از همان کودکی از قدرت روحی و جسمی خاصی برخوردار بود و با گذشت سال ها همچنان که بزرگ و بزرگ تر می شد، به تدریج هم پای پدر و برادر با عبادات، احکام و اصول اسلام آشنا می گشت .
+
از نکات قابل‌تأمل در دوران شکل‌گیری او این است که وی علاقه بسیاری به شرکت در مجالس عزاداری حضرت [[امام حسین]] (علیه‌السلام) داشت و همواره در این راه گام می‌نهاد .
 
+
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی همراه با برادر بزرگ‌ترش با حضور در مسجد و شرکت در کلاس‌های قرآن، اصول عقاید و سرود و... فعالیت‌هایش ادامه یافت . در مدرسه نیز از سوی اولیاء مدرسه بالأخص مربیان تربیتی و معلمین دینی مورد راهنمایی و تشویق قرار می‌گرفت.
از نکات قابل تأمل در دوران شکل گیری او این است که وی علاقه بسیاری به شرکت در مجالس عزاداری حضرت [[امام حسین]] (علیه السلام) داشت و همواره در این راه گام می نهاد .
+
همیشه در مقابل پدر و مادر تواضع داشت، رفتارش توأم بامتانت، وقار و احترام بود. سعی می‌کرد که آیه «و بالوالدین احساناً» را در زندگی و برخوردهایش با پدر و مادر رعایت کند. همچنان که در تمام نامه‌هایشان به این نکته متذکر می‌شد .
 
+
به رهبر عزیز انقلاب علاقه و عشق خاصی داشت و همیشه در آرزوی دیدن یار می‌سوخت و هرگاه سخنی از امام به میان می‌آمد با دیده‌ی احترام می‌نگریست . به جلسات هیئت و دعای کمیل و حضور در نماز جمعه علاقه مفرطی داشت و در اوج دعا و نیایش به‌سوی پروردگار، او را مشاهده می‌کردی که با خلوص نیت، قطرات اشک بر چهره‌اش جاری می‌شد .
وی تحصیلات دوران ابتدایی خود را در مدرسه عباس رکنی(قائم) و دوران راهنمایی را در مدرسه راهنمایی فجر (منطقه 8 آموزش و پرورش) پشت سر گذاشت. با اخلاق و رفتار نیکویش زبانزد اولیاء مدرسه و همچنین دوستان و همکلاسانش شد. در کلاس سوم دبستان بود که انقلاب اسلامی ایران به اوج خود رسید و در آن زمان هم گام با سایر افراد خانواده در شکل گیری انقلاب اسلامی و تظاهرات شرکت داشت .
+
به‌دفعات مکرر تصمیم به حضور در جبهه‌های حق علیه باطل نموده و تمامی این وقایع بود که روح کنجکاو و پویای او را صیقل داده و جلا می‌بخشید. بالاخره بااینکه حدود یک سال دیگر به خدمت وظیفه سربازی‌اش مانده بود، فوراً به حوزه نظام‌وظیفه مراجعه و دفترچه آماده‌به‌خدمت دریافت کرد و علی‌رغم این‌که در انجام کارها پشتیبانی برای پدر و مادر و یاوری برای برادران خود بشمار می‌آمد، همه را رها کرده و در اولین فرصت خود را جهت آمادگی به خدمت به حوزه‌ی نظام‌وظیفه معرفی کرد .
 
+
وی از تاریخ 1366/03/18 دوران آموزشی خود را در تهران شروع و در تاریخ 1366/06/12 به پایان رساند و سپس در تاریخ 1366/06/18 به فکه در جنوب میهن اسلامی (جزء لشکر 77 خراسان، تیپ 3 ثامن الائمه) اعزام گردید و در آنجا نیز ضمن پیروی از فرمایشات امام امّت جهت دفاع مقدس و پاسداری از حریم اسلام عزیز سر تعظیم فرود آورد .
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی همراه با برادر بزرگترش با حضور در مسجد و شرکت در کلاس های قرآن، اصول عقاید و سرود و... فعالیت هایش ادامه یافت . در مدرسه نیز از سوی اولیاء مدرسه بالاخص مربیان تربیتی و معلمین دینی مورد راهنمایی و تشویق قرار می گرفت. او با آنها رابطه ای نزدیک داشت و در فعالیت های تربیتی ، سیاسی و اجتماعی مدرسه بسیار کوشا و فعال بود و در صورت حضور مربیان خود در جبهه، با آنها مکاتبه می نمود و همواره از حال آنها با اطلاع ی گشت و در غم فراق و هجران آنها بسیار می سوخت .
+
در آخرین مرخصی که در تاریخ 1367/02/30 به تهران آمد ضمن دلجویی فراوان از خانواده و سرکشی به فامیل، دوستان و آشنایان چند روزی را به انجام کارهای شخصی خویش پرداخت. چند نمونه کوبلن که حاصل دست‌دوزی‌اش در اوقات بیکاری در جبهه بود، به قاب‌سازی داد. بنا بر نظم و انضباطی که در همه امور داشت تمام‌کارهای خویش را انجام داده و مجدداً با تمام دوستان و آشنایان خود بالأخص با کانون گرم خانواده خویش وداع نمود و باروحیه شاداب‌تر از همیشه برای رزمی دلیرانه در تاریخ صبح روز چهارشنبه 1367/03/11 رهسپار جبهه و محل خدمت خود شد .
 
+
سرانجام در حملات غافلگیرانه دشمن بعثی کافر در صبح روز سه‌شنبه مورخ 1367/04/21 در منطقه عملیاتی فکه ضمن شرکت در عملیات و ایستادگی فراوان، در روز چهارشنبه 1367/04/22 براثر اصابت ترکش و سپس بمباران شیمیایی ، روح کاظمِ عاشق، به‌سوی معبود پر گشود و از این دنیای فانی رحل اقامت به سرای جاوید نمود .
همیشه در مقابل پدر و مادر تواضع داشت، رفتارش توأم با متانت، وقار و احترام بود. سع ی م ی کرد که آیه «و بالوالدین احساناً» را در زندگی و برخوردهایش با پدر و مادر رعایت کند. همچنان که در تمام نامه هایشان به این نکته متذکر میشد .
+
 
+
علاوه بر ا ی ن که فرزند خانواده بود، دوست ی صمیمی و یاری با وفا برای آنان به شمار می آمد. در زندگی بسیار صبور و بردبار بود و در مقابل سخت ی ها و مشکلات زندگی تحمل بسیاری داشت و در اختلاف عقاید و سلیقه ها بسیار متین و صبور بود و همه ی اختلاف ها و مسائل را با توجه و توکل به خداوند حل می کرد. همیشه مشکل گشای یاران بود. هیچ وقت رنج ی ده خاطر و کسل نبود. همیشه لبانش لبخندی زیبا به خود داشت. همواره در نامه هایش متذکر می شد مرا فراموش نکنید و از یاد نبرید .
+
 
+
به رهبر عز ی ز انقلاب علاقه و عشق خاص ی داشت و هم ی شه در آرزو ی د ی دن ی ار م ی سوخت و هرگاه سخن ی از امام به م ی ان م ی آمد با د ی ده ی احترام م ی نگر ی ست . به جلسات ه ی ئت و دعا ی کم ی ل و حضور در نماز جمعه علاقه مفرط ی داشت و در اوج دعا و ن ی ا ی ش بسو ی پروردگار، او را مشاهده م ی ک رد ی که با خلوص ن ی ت، قطرات اشک بر چهره اش جار ی م ی شد .
+
 
+
خصوص ی ت د ی گر او احساس مسئول ی ت و م ی زان تعهدش بود. در همسا ی گ ی آنها شخص ی بود که فرزند ی نداشت ول ی او با نها ی ت دلسوز ی به آنها رس ی دگ ی م ی کرد و در صورت ب ی مار ی از ه ی چ خدمت ی فرو گذار نبود. زمان ی که در جبهه حضور داشت، علاوه بر تماس ها و مکاتبات ی که با خانواده داشت، ه مواره از آنان هم دلجو یی م ی کرد و آنها ن ی ز او را فرزند ی دلسوز برا ی خود م ی دانستند. در ی ک جمله بهتر است بگو یی م : او چنان ز ی ست که همگان را در غم هجر سُرخش نشاند .
+
 
+
به دفعات مکرر تصم ی م به حضور در جبهه ها ی حق عل ی ه باطل نموده و تمام ی ا ی ن وقا ی ع بود که روح کنجکاو و پو ی ا یی او را ص ی قل داده و جلا م ی بخش ی د . بالاخره با ا ی ن که حدود ی ک سال د ی گر به خدمت وظ ی فه سرباز ی اش مانده بود، فوراً به حوزه نظام وظ ی فه مراجعه و دفترچه آماده به خدمت در ی افت داشت و عل ی رغم ا ی ن که در انجام کارها پشت ی بان ی برا ی پدر و مادر و ی اور ی برا ی برادران خود بشمار م ی آمد، همه را رها کرده و در اول ی ن فرصت خود را جهت آمادگ ی به خدمت به حوزه ی نظام وظ ی فه معرف ی کرد .
+
 
+
و ی از تار ی خ 1366/03/18 دوران آموزش ی خود را در تهران شروع و در تار ی خ 1366/06/12 به پا ی ان رساند و سپس در تار ی خ 1366/06/18 به فکه در جنوب م ی هن اسلام ی (جزء لشکر 77 خراسان، ت ی پ 3 ثامن الائمه) اعزام گرد ی د و در آنجا ن ی ز ضمن پ ی رو ی از فرما ی شات امام امّت جهت دفاع مق دس و پاسدار ی از حر ی م اسلام عز ی ز سر تعظ ی م فرود آورد .
+
 
+
در ا ی ن مدت ضمن تماس، مرتباً جهت دلجو یی از خانواده نامه م ی داد و هنگام ی که به مرخص ی م ی آمد ضمن د ی دار از خانواده و ی ک دن ی ا لطف و صفا، به منزل همسا ی گان و ی ک به ی ک اقوام و بستگان م ی رفت و سرکش ی م ی نمود و از حال و احوال همه مطلع م ی شد. به محل تحص ی ل خود سر م ی زد و از دوستان و همکلاس ی ها و دب ی ران محترم د ی دن م ی نمود. گفتارش همه درباره ی دفاع از م ی هن اسلام ی و لب ی ک به ندا ی امام عز ی ز و همچن ی ن قوام انقلاب اسلام ی بود .
+
 
+
در ا ی ن ا ی ام فقط 4 مرتبه به مرخص ی آمد و همواره در عمل ی ات ها شرکت داشت و در هر سفر ی که برم ی گشت در رس ی دن به ا ی ده و آرزو ی خود ثابت و استوار همچون کوه گام م ی نهاد و د ی گران را ن ی ز به انجام خدمت مقدس سرباز ی که چون عبادت ی م ی دانست، فرا م ی‌ خواند .
+
 
+
در آخر ی ن مرخص ی که در تار ی خ 1367/02/30 به تهران آمد ضمن دلجو یی فراوان از خانواده و سرکش ی به فام ی ل، دوستان و آشنا ی ان چند روز ی را به انجام کارها ی شخص ی خو ی ش پرداخت. چند نمونه کوبلن که حاصل دست دوز ی اش در اوقات ب ی کار ی در جبهه بود، به قاب ساز ی داد. بنابر نظم و انضباط ی که در همه امور داشت تمام کارها ی خو ی ش را انجام داده و مجدداً با تمام دوستان و آشنا ی ان خود بالاخص با کانون گرم خانواده خو ی ش وداع نمود و با روح ی ه شاداب تر از هم ی شه برا ی رزم ی دل ی رانه در تار ی خ صبح روز چهارشنبه 1367/03/11 رهسپار جبهه و محل خدمت خود شد .
+
 
+
سرانجام ضمن تماس ها ی تلفن ی و مکاتبات ی که معمولاً با خانواده داشت در تار ی خ 1367/10/12 با خانواده تماس تلفن ی داشت، آخر ی ن بار ی بود که اهل خانه، مادر، پدر و... صدا ی او را شن ی دند و در مکاتبات ی که پس از آن داشتند ه ی چ گونه مطلب ی در مورد عمل ی ات و وقا ی ع آنجا اظهار نم ی کرد و فقط اشاره داشت که اگر نامه ها ی م نسبت به گذشته د ی رتر ارسال م ی گردد در اثر وضع ی ت پست ی آنجا م ی باشد و قرار است ما را ن ی ز به خطوط عقب تر ببرند .
+
 
+
سرانجام در حملات غافل گ ی رانه دشمن بعث ی کافر در صبح روز سه شنبه مورخ 1367/04/21 در منطقه عمل ی ات ی فکه ضمن شرکت در عمل ی ات و ا ی ستادگ ی فراوان، در روز چهارشنبه 1367/04/22 بر اثر اصابت ترکش و سپس بمباران ش ی م ی ا یی ، روح کاظمِ عاشق، به سو ی معبود پر گشود و از ا ی ن دن ی ا ی فان ی رحل اقامت به سرا ی جاو ی د نمود .
+
 
+
آر ی خداوند، او را انتخاب کرد و به واقع گل ی بود که از بوستان امت رسول الله(صل ی الله عل ی ه و آله) چ ی ده شد.
+
 
+
  
 
==وصیت نامه==
 
==وصیت نامه==
  
چند کلام ی با دوستان و همسالان خود
+
چند کلامی با دوستان و همسالان خود
 
+
ای دوستان! ای عزیزان! اگر باکمال دقت و مطالعه به این زندگی مادی بنگریم، خواهیم دید که یک خواب‌وخیالی بیش نیست؛ زیرا اگر هزاران سال در این جهان با بهترین زندگی‌ها (امکانات) سرگرم باشیم و از تمام لذایذ ظاهری آن بهره‌مند گردیم، سرانجام مرگ بر ما سایه می‌افکند و از این عالم مادی ما را به سرای باقی خواهد برد. پس در این چند روز دنیا گوی سبقت و کامیابی از آن‌کسی خواهد بود که به خواب نرفته باشد و بیدار و هوشیار باشد و برای آخرت زاد و توشه‌ای ذخیره و کسب کرده باشد. پس ای برادران! از خواب غفلت برخیزید، بیدار شوید، جنبش کنید که زمان می‌گذرد آن‌وقت افسوس می‌خورید.
ا ی دوستان! ا ی عز ی زان ! اگر با کمال دقت و مطالعه به ا ی ن زندگ ی ماد ی بنگر ی م، خواه ی م د ی د که ی ک خواب و خ ی ال ی ب ی ش ن ی ست؛ ز ی را اگر هزاران سال در ا ی ن جهان با بهتر ی ن زندگ ی ها (امکانات) سرگرم باش ی م و از تمام لذا ی ذ ظاهر ی آن بهره مند گرد ی م، سرانجام مرگ بر ما سا ی ه م ی اف کند و از ا ی ن عالم ماد ی ما را به سرا ی باق ی خواهد برد. پس در ا ی ن چند روز دن ی ا گو ی سبقت و کام ی اب ی از آن کس ی خواهد بود که به خواب نرفته باشد و ب ی دار و هوش ی ار باشد و برا ی آخرت زاد و توشه ا ی ذخ ی ره و کسب کرده باشد. پس ا ی برادران! از خواب غفلت برخ ی ز ی د، ب ی دار شو ی د، جنبش کن ی د که زمان م ی گذرد آن وقت افسوس م ی خور ی د .
+
ای انسان‌ها! ای مردمان! به ریسمان الهی چنگ زنید و متفرق نشوید که همه از اوییم و بازگشت همه به‌سوی اوست.
 
+
محشر و قیامت، روز حساب، هیچ‌کس و هیچ به یاری ما نخواهد آمد، مگر اعمال درست و کارهای خداپسندانه.
ا ی انسان ها! ا ی مردمان! به ر ی سمان اله ی چنگ زن ی د و متفرق نشو ی د که همه از او یی م و بازگشت همه بسو ی اوست .
+
ای کسانی که دانسته با این انقلاب مخالفت می‌کنید! بدانید که این انقلاب با خون هزاران شهید راه حق آبیاری شده و می‌بایست از آن حراست نموده و پاسداری از دست آورده‌ای آن بر همگان واجب و لازم است.
 
+
ما همان وظیفه‌ای را که اولین پاسدار اسلام حسین بن علی (علیه‌السلام) برایمان تعیین کرده است، درراه پاسداری از اسلام برای خود تعیین کرده‌ایم. امام حسین (علیه‌السلام) دست ذلت به یزیدیان نداد، ما هم نباید بدهیم. امام حسین (علیه‌السلام) با صدام زمانش، سازش نکرد ما هم نباید بکنیم. امام حسین (علیه‌السلام) از خون جوانان، اصحاب و خویشانش گذشت، ما هم برای ادامه‌ی راه خونین حسین باید از خون خود و عزیزان خود سرمایه‌گذاری کنیم و زیر لوای حسین (علیه‌السلام) که امروز به دست امام عزیز زمان برافراشته شده است، به مبارزه و پیکار با فتنه گران ادامه دهیم و درهرصورت پیروزی از آن ماست ...
محشر و ق ی امت، روز حساب، ه ی چ کس و ه ی چ به ی ار ی ما نخواهد آمد، مگر اعمال درست و کارها ی خداپسندانه .
+
پس بیاموزید به فرزندان خود دین اسلام را و حق و حقیقت را. رهبران دین را به آن‌ها تفهیم کنید که حضرت حسین بن علی (علیه‌السلام) چگونه با خون سرخ خود اسلام عزیز را پایدار نگه داشت و با شهادت خود، برادر، فرزندان، یارو یاورانش صحنه کارزار را گلگون نمود.
 
+
شاعر دراین‌باره چنین سروده است:
ا ی کسان ی که دانسته با ا ی ن انقلاب مخالفت م ی کن ی د ! بدان ی د که ا ی ن انقلاب با خون هزاران شه ی د راه حق آب ی ار ی شده و م ی با ی ست از آن حراست نموده و پاسدار ی از دست آوردها ی آن بر همگان واجب و لازم است .
+
 
+
ما همان وظ ی فه ا ی را که اول ی ن پاسدار اسلام حس ی ن بن عل ی (عل ی ه السلام) برا ی مان تع یی ن کرده است، در راه پاسدار ی از اسلام برا ی خود تع یی ن کرده ا ی م . امام حس ی ن (عل ی ه السلام) دست ذلت به ی ز ی د ی ان نداد، ما هم نبا ی د بده ی م . امام حس ی ن (عل ی ه السلام) با صدام زمانش، سازش نکرد م ا هم نبا ی د بکن ی م . امام حس ی ن (عل ی ه السلام) از خون جوانان، اصحاب و خو ی شانش گذشت، ما هم برا ی ادامه ی راه خون ی ن حس ی ن با ی د از خون خود و عز ی زان خود سرما ی ه گذار ی کن ی م و ز ی ر لوا ی حس ی ن (عل ی ه السلام) که امروز به دست امام عز ی زمان برافراشته شده است، به مبارزه و پ ی کار با فتنه گران ادامه ده ی م و در هر صورت پ ی روز ی از آن ماست ...
+
 
+
پس ب ی اموزی د به فرزندان خود د ی ن اسلام را و حق و حق ی قت را. رهبران د ی ن را به آنها تفه ی م کن ی د که حضرت حس ی ن ب علی (علیه السلام) چگونه با خون سرخ خود اسلام عز ی ز را پا ی دار نگه داشت و با شهادت خود، برادر، فرزندان، یارویاورانش صحنه کارزار را گلگون نمود .
+
 
+
شاعر در این باره چنین سروده است :
+
 
+
 
چون قحط آب بود، شه از خون وضو گرفت اندر حضور دوست به مقتل نماز کرد
 
چون قحط آب بود، شه از خون وضو گرفت اندر حضور دوست به مقتل نماز کرد
 
+
یک سجده کرد و داد اندر رضای دوست اهل نماز را به جهان سرفراز کرد
ی ک سجده کرد و داد اندر رضای دوست اهل نماز را به جهان سرفراز کرد
+
ادامه راه حسین (علیه‌السلام) این انقلاب است و بس؛ بنابراین در هرزمانی تابع ولایت‌فقیه که قلب اسلام است باشید.
 
+
سخنی با خانواده
ادامه راه حس ی ن (علیه السلام) این انقلاب است و بس. بنابراین در هر زمانی تابع ولایت فقیه که قلب اسلام است باشید .
+
درود و سلام بر پدر و مادر عزیزم که در این مدت عمرم برای من زحمات فراوانی کشیدید، پدرم! با کدمین و عرق جبین همه‌ی وسایل پیشرفت و ترقی و تعالی را برایم فراهم نمودید. مادرم! دوران کودکی مرا با چه مشکلات و کمبودها تحمل نمودی و از شیره‌ی جان مرا پرورش دادی و سخن گفتن و راه رفتن و دیگر مسائل را ازجمله آشنایی با اسلام عزیز را به من آموختی، ممنون و سپاسگزارم. من لایق نیستم که از زحمات طاقت‌فرسای شما قدردانی نمایم.
 
+
پدر و مادر عزیزم! من در دوران حیات خیر و منفعتی برای شما نداشته‌ام و آنچه از من به شما رسیده، زحمت و آزار بوده که از این طریق تقاضای عفو و حلالیت می‌کنم.
سخن ی با خانواده
+
چنان‌که معصوم می‌فرماید: رضی الله، رضی الوالدین؛ خشنودی خدا در خشنودی پدر و مادر است. من در پی هدفی بود که به سویش شتافتم و مرغ سعادت شهادت را بال‌زنان در آغوش خود گرفتم. آرزوی من رسیدن درراه پروردگار بود و بس و در این راه شهادت، سعادت است؛ سعادتی که خداوند هرگز از هر حیث آن را تضمین نموده است.
 
+
پدر و مادر عزیزم! بار دیگر از شما می‌خواهم که مرا ببخشید و حلالم کنید که به عطا و بخشش شما نیازمندم و از شما التماس دعا دارم. در آخر عرایضم از همه خویشان و دوستان می‌خواهم که برای پیشبرد انقلاب و اسلام که هر دو به هم‌بستگی دارند با تمام قوا کوشا باشید، در همه حال در خانه، در خیابان، در مدرسه، در اداره، کارخانه، بازار و در همه‌جا با زبان و عمل خود قدر اسلام عزیز و امام گرامی را بدانید و به دستورات و فرمایشات او عمل کنید. امیدوارم که همدیگر در پناه اسلام در پیشبرد این هدف مقدس شب و روز از پا ننشینید. دل‌هایتان را با یکدیگر پاک‌کنید. از دورنگی، دروغ، خدعه، نیرنگ، گول زدن، تهمت و افتراء، خیانت‌درامانت بپرهیزید. از هرگونه پلیدی و نیت بد خودتان را خالص کنید که ان شاء الله به حول و قوه الهی اسلام پیروز است.
درود و سلام بر پدر و مادر عزیزم که در این مدت عمرم برای من زحمات فراوانی کشیدید، پدرم! با کدمین و عرق جبی ن همه ی وسائل پیشرفت و ترقی و تعالی را برایم فراهم نمودید . مادرم! دوران کودک ی مرا با چه مشکلات و کمبودها تحمل نمود ی و از شیره ی جان مرا پرورش دادی و سخن گفتن و راه رفتن و دیگر مسائل را از جمله آشنایی با اسلام عزیز را به من آموختی ، ممنون و سپاسگزارم. من لایق نیستم که از زحمات طاقت فرسا ی شما قدردان ی نمایم .
+
از برادران و خواهرانم و کلیه دوستان و آشنایان طلب عفو و بخشش دارم. خدا یار و نگهدار شما باد.
 
+
و بر چهره‌ی زیبای توای مادر! ای پدر! ای خواهر و ای برادر! بوسه می‌زنم و از خداوند می‌خواهم اجری عظیم و صبری جمیل به شما عنایت فرماید.
پدر و مادر عزیزم ! من در دوران حیات خیر و منفعتی برای شما نداشته ام و آنچه از من به شما رسیده، زحمت و آزار بوده که از این طریق تقاضای عفو و حلالیت می کنم .
+
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
 
+
چنان که معصوم می فرماید : رضی الله، رضی الوالدین؛ خشنود ی خدا در خشنود ی پدر و مادر است. من در پی هدفی بود که بسویش شتافتم و مرغ سعادت شهادت را بال زنان در آغوش خود گرفتم. آرزو ی من رسیدن در راه پروردگار بود و بس و در این راه شهادت، سعادت است؛ سعادتی که خداوند هرگز از هر حیث آن را تضمین نموده است .
+
 
+
پدر و مادر عزیزم ! باردیگر از شما می خواهم که مرا ببخشید و حلالم کنید که به عطا و بخشش شما نیازمندم و از شما التماس دعا دارم. در آخر عرایضم از همه خویشان و دوستان می خواهم که برا ی پ ی شبرد انقلاب و اسلام که هر دو به هم بستگ ی دارند با تمام قوا کوشا باش ی د، در همه حال در خانه، در خ ی ابان، در مدرسه، در اداره، کارخانه، بازار و در همه جا با زبان و عمل خود قدر اسلام عز ی ز و امام گرام ی را بدان ی د و به دستورات و فرما ی شات او عمل کن ی د . امیدوارم که همدیگر در پناه اسلام در پ ی شبرد ا ی ن هدف مقدس شب و روز از پا ننشینید . دل ها ی تان را با یکدیگر پاک کنید . از دو رنگی ، دروغ، خدعه، نیرنگ، گول زدن، تهمت و افتراء، خیانت در امانت بپرهیزید . از هرگونه پلیدی و نیت بد خودتان را خالص کنید که ان شاء الله به حول و قوه الهی اسلام پیروز است .
+
 
+
از برادران و خواهرانم و کلیه دوستان و آشنایان طلب عفو و بخشش دارم. خدا یار و نگهدار شما باد .
+
 
+
و بر چهره ی زیبا ی تو ای مادر! ای پدر! ای خواهر و ای برادر! بوسه می زنم و از خداوند می خواهم اجری عظیم و صبری جمیل به شما عنایت فرماید .
+
 
+
«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
+
 
+
منبع:سایت شهدای ارتش
+
 
+
http://ajashohada.ir/Home/MartyrDetails/41241
+

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ آبان ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۱۶

شهید کاظم تیموری

تاریخ تولد : 1347/10/28

تاریخ شهادت : 1367/04/22

محل شهادت : نامشخص

محل آرامگاه :تهران - بهشت زهرا


زندگی‌نامه

شهید کاظم تیموری در تاریخ 1347/10/28 در شهر تهران و در بین خانواده‌ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. از همان کودکی از قدرت روحی و جسمی خاصی برخوردار بود و باگذشت سال‌ها همچنان که بزرگ و بزرگ‌تر می‌شد، به‌تدریج هم پای پدر و برادر با عبادات، احکام و اصول اسلام آشنا می‌گشت . از نکات قابل‌تأمل در دوران شکل‌گیری او این است که وی علاقه بسیاری به شرکت در مجالس عزاداری حضرت امام حسین (علیه‌السلام) داشت و همواره در این راه گام می‌نهاد . بعد از پیروزی انقلاب اسلامی همراه با برادر بزرگ‌ترش با حضور در مسجد و شرکت در کلاس‌های قرآن، اصول عقاید و سرود و... فعالیت‌هایش ادامه یافت . در مدرسه نیز از سوی اولیاء مدرسه بالأخص مربیان تربیتی و معلمین دینی مورد راهنمایی و تشویق قرار می‌گرفت. همیشه در مقابل پدر و مادر تواضع داشت، رفتارش توأم بامتانت، وقار و احترام بود. سعی می‌کرد که آیه «و بالوالدین احساناً» را در زندگی و برخوردهایش با پدر و مادر رعایت کند. همچنان که در تمام نامه‌هایشان به این نکته متذکر می‌شد . به رهبر عزیز انقلاب علاقه و عشق خاصی داشت و همیشه در آرزوی دیدن یار می‌سوخت و هرگاه سخنی از امام به میان می‌آمد با دیده‌ی احترام می‌نگریست . به جلسات هیئت و دعای کمیل و حضور در نماز جمعه علاقه مفرطی داشت و در اوج دعا و نیایش به‌سوی پروردگار، او را مشاهده می‌کردی که با خلوص نیت، قطرات اشک بر چهره‌اش جاری می‌شد . به‌دفعات مکرر تصمیم به حضور در جبهه‌های حق علیه باطل نموده و تمامی این وقایع بود که روح کنجکاو و پویای او را صیقل داده و جلا می‌بخشید. بالاخره بااینکه حدود یک سال دیگر به خدمت وظیفه سربازی‌اش مانده بود، فوراً به حوزه نظام‌وظیفه مراجعه و دفترچه آماده‌به‌خدمت دریافت کرد و علی‌رغم این‌که در انجام کارها پشتیبانی برای پدر و مادر و یاوری برای برادران خود بشمار می‌آمد، همه را رها کرده و در اولین فرصت خود را جهت آمادگی به خدمت به حوزه‌ی نظام‌وظیفه معرفی کرد . وی از تاریخ 1366/03/18 دوران آموزشی خود را در تهران شروع و در تاریخ 1366/06/12 به پایان رساند و سپس در تاریخ 1366/06/18 به فکه در جنوب میهن اسلامی (جزء لشکر 77 خراسان، تیپ 3 ثامن الائمه) اعزام گردید و در آنجا نیز ضمن پیروی از فرمایشات امام امّت جهت دفاع مقدس و پاسداری از حریم اسلام عزیز سر تعظیم فرود آورد . در آخرین مرخصی که در تاریخ 1367/02/30 به تهران آمد ضمن دلجویی فراوان از خانواده و سرکشی به فامیل، دوستان و آشنایان چند روزی را به انجام کارهای شخصی خویش پرداخت. چند نمونه کوبلن که حاصل دست‌دوزی‌اش در اوقات بیکاری در جبهه بود، به قاب‌سازی داد. بنا بر نظم و انضباطی که در همه امور داشت تمام‌کارهای خویش را انجام داده و مجدداً با تمام دوستان و آشنایان خود بالأخص با کانون گرم خانواده خویش وداع نمود و باروحیه شاداب‌تر از همیشه برای رزمی دلیرانه در تاریخ صبح روز چهارشنبه 1367/03/11 رهسپار جبهه و محل خدمت خود شد . سرانجام در حملات غافلگیرانه دشمن بعثی کافر در صبح روز سه‌شنبه مورخ 1367/04/21 در منطقه عملیاتی فکه ضمن شرکت در عملیات و ایستادگی فراوان، در روز چهارشنبه 1367/04/22 براثر اصابت ترکش و سپس بمباران شیمیایی ، روح کاظمِ عاشق، به‌سوی معبود پر گشود و از این دنیای فانی رحل اقامت به سرای جاوید نمود .

وصیت نامه

چند کلامی با دوستان و همسالان خود ای دوستان! ای عزیزان! اگر باکمال دقت و مطالعه به این زندگی مادی بنگریم، خواهیم دید که یک خواب‌وخیالی بیش نیست؛ زیرا اگر هزاران سال در این جهان با بهترین زندگی‌ها (امکانات) سرگرم باشیم و از تمام لذایذ ظاهری آن بهره‌مند گردیم، سرانجام مرگ بر ما سایه می‌افکند و از این عالم مادی ما را به سرای باقی خواهد برد. پس در این چند روز دنیا گوی سبقت و کامیابی از آن‌کسی خواهد بود که به خواب نرفته باشد و بیدار و هوشیار باشد و برای آخرت زاد و توشه‌ای ذخیره و کسب کرده باشد. پس ای برادران! از خواب غفلت برخیزید، بیدار شوید، جنبش کنید که زمان می‌گذرد آن‌وقت افسوس می‌خورید. ای انسان‌ها! ای مردمان! به ریسمان الهی چنگ زنید و متفرق نشوید که همه از اوییم و بازگشت همه به‌سوی اوست. محشر و قیامت، روز حساب، هیچ‌کس و هیچ به یاری ما نخواهد آمد، مگر اعمال درست و کارهای خداپسندانه. ای کسانی که دانسته با این انقلاب مخالفت می‌کنید! بدانید که این انقلاب با خون هزاران شهید راه حق آبیاری شده و می‌بایست از آن حراست نموده و پاسداری از دست آورده‌ای آن بر همگان واجب و لازم است. ما همان وظیفه‌ای را که اولین پاسدار اسلام حسین بن علی (علیه‌السلام) برایمان تعیین کرده است، درراه پاسداری از اسلام برای خود تعیین کرده‌ایم. امام حسین (علیه‌السلام) دست ذلت به یزیدیان نداد، ما هم نباید بدهیم. امام حسین (علیه‌السلام) با صدام زمانش، سازش نکرد ما هم نباید بکنیم. امام حسین (علیه‌السلام) از خون جوانان، اصحاب و خویشانش گذشت، ما هم برای ادامه‌ی راه خونین حسین باید از خون خود و عزیزان خود سرمایه‌گذاری کنیم و زیر لوای حسین (علیه‌السلام) که امروز به دست امام عزیز زمان برافراشته شده است، به مبارزه و پیکار با فتنه گران ادامه دهیم و درهرصورت پیروزی از آن ماست ... پس بیاموزید به فرزندان خود دین اسلام را و حق و حقیقت را. رهبران دین را به آن‌ها تفهیم کنید که حضرت حسین بن علی (علیه‌السلام) چگونه با خون سرخ خود اسلام عزیز را پایدار نگه داشت و با شهادت خود، برادر، فرزندان، یارو یاورانش صحنه کارزار را گلگون نمود. شاعر دراین‌باره چنین سروده است: چون قحط آب بود، شه از خون وضو گرفت اندر حضور دوست به مقتل نماز کرد یک سجده کرد و داد اندر رضای دوست اهل نماز را به جهان سرفراز کرد ادامه راه حسین (علیه‌السلام) این انقلاب است و بس؛ بنابراین در هرزمانی تابع ولایت‌فقیه که قلب اسلام است باشید. سخنی با خانواده درود و سلام بر پدر و مادر عزیزم که در این مدت عمرم برای من زحمات فراوانی کشیدید، پدرم! با کدمین و عرق جبین همه‌ی وسایل پیشرفت و ترقی و تعالی را برایم فراهم نمودید. مادرم! دوران کودکی مرا با چه مشکلات و کمبودها تحمل نمودی و از شیره‌ی جان مرا پرورش دادی و سخن گفتن و راه رفتن و دیگر مسائل را ازجمله آشنایی با اسلام عزیز را به من آموختی، ممنون و سپاسگزارم. من لایق نیستم که از زحمات طاقت‌فرسای شما قدردانی نمایم. پدر و مادر عزیزم! من در دوران حیات خیر و منفعتی برای شما نداشته‌ام و آنچه از من به شما رسیده، زحمت و آزار بوده که از این طریق تقاضای عفو و حلالیت می‌کنم. چنان‌که معصوم می‌فرماید: رضی الله، رضی الوالدین؛ خشنودی خدا در خشنودی پدر و مادر است. من در پی هدفی بود که به سویش شتافتم و مرغ سعادت شهادت را بال‌زنان در آغوش خود گرفتم. آرزوی من رسیدن درراه پروردگار بود و بس و در این راه شهادت، سعادت است؛ سعادتی که خداوند هرگز از هر حیث آن را تضمین نموده است. پدر و مادر عزیزم! بار دیگر از شما می‌خواهم که مرا ببخشید و حلالم کنید که به عطا و بخشش شما نیازمندم و از شما التماس دعا دارم. در آخر عرایضم از همه خویشان و دوستان می‌خواهم که برای پیشبرد انقلاب و اسلام که هر دو به هم‌بستگی دارند با تمام قوا کوشا باشید، در همه حال در خانه، در خیابان، در مدرسه، در اداره، کارخانه، بازار و در همه‌جا با زبان و عمل خود قدر اسلام عزیز و امام گرامی را بدانید و به دستورات و فرمایشات او عمل کنید. امیدوارم که همدیگر در پناه اسلام در پیشبرد این هدف مقدس شب و روز از پا ننشینید. دل‌هایتان را با یکدیگر پاک‌کنید. از دورنگی، دروغ، خدعه، نیرنگ، گول زدن، تهمت و افتراء، خیانت‌درامانت بپرهیزید. از هرگونه پلیدی و نیت بد خودتان را خالص کنید که ان شاء الله به حول و قوه الهی اسلام پیروز است. از برادران و خواهرانم و کلیه دوستان و آشنایان طلب عفو و بخشش دارم. خدا یار و نگهدار شما باد. و بر چهره‌ی زیبای توای مادر! ای پدر! ای خواهر و ای برادر! بوسه می‌زنم و از خداوند می‌خواهم اجری عظیم و صبری جمیل به شما عنایت فرماید. «والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»