شهیدحسین بازدار: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی « نام حسین بازدار نام پدر رمضان نام مادر نیم تاج محل شهادت شلم...» ایجاد کرد)
 
 
(۵ نسخه‌های متوسط توسط ۴ کاربران نشان داده نشده)
سطر ۱۴: سطر ۱۴:
 
مزار شهید قزوین - بوئین زهرا - رحیم آباد
 
مزار شهید قزوین - بوئین زهرا - رحیم آباد
  
زندگي نامه
+
==زندگي نامه==
بازدار، حسین: یکم فروردین ۱۳۴۳، در روستای رحیم‌آباد از توابع شهر بوئین زهرا به دنیا آمد. پدرش رمضان، کشاورز بود و مادرش نیم‌تاج نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و هفتم دی ۱۳۶۵، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
+
بازدار، حسین: یکم فروردین [[۱۳۴۳]]، در روستای رحیم‌آباد از توابع شهر بوئین زهرا به دنیا آمد. پدرش رمضان، کشاورز بود و مادرش نیم‌تاج نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. به عنوان [[پاسدار]] در [[جبهه]] حضور یافت. بیست و هفتم دی ۱۳۶۵، در [[شلمچه]] بر اثر اصابت [[ترکش]] به سر، [[شهید]] شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
وصایا
+
شهید، حسین بازدار: بنده، حسین بازدار که به فرمان امام امت -روحی فداه- روانه کردستان شدم. دیاری که از یک طرف توسط صدامیان از خدا بی خبر، مورد تجاوز واقع شده و از طرف دیگر گروهک ها، دیوانه وار به آنجا حمله کرده اند. به کردستان آمدم تا بتوانم، دین خود را نسبت به اسلام و قرآن و مکتب، ادا کرده و قلب امام زمان (عج) را از خود خشنود نموده باشم، تا من نیز در این پیروزی، نقشی داشته باشم و یا در این راه مقدس، خون خود را نثار کنم؛ زیرا خون من، از خون امام حسین(ع) و یارانش رنگین تر نمی باشد و درخت اسلام، احتیاج به خون دارد و باید سیراب گردد تا ثمره ی آن پابرجا شدن اسلام و صدور انقلاب، به جهان باشد. آری! ما وظیفه داریم، دست ابرقدرت ها، به خصوص آمریکای جنایت‎کار را از سر ملت های مظلوم، کوتاه کنیم، که در این راه، فداکاری و جانبازی لازم است. توصیه و سفارش بنده به شما پدر، مادر، خواهر، برادر، همسر و دیگر خویشاوندان و دوستان این است که: دست از امام و انقلاب نکشید و امام را تنها نگذارید. همیشه به یاد الله باشید، که در این صورت مشکلات حل و تمام امور، آسان خواهد شد. مساجد را خالی نگذارید که مساجد سنگرند. دعاها را باشکوه تر برگزار نمایید؛ زیرا دعا رابطه ی انسان با خالق است و انسانها را تکامل می بخشد و بدانید که مرگ در راه خدا، زندگی و سعادت است و افتخارآفرین. امیدوارم که مرا ببخشید و حلال کنید. خداوند به شما صبر و اجر مرحمت فرماید. فرزندانم را چنان تربیت کنید که در آینده، سربازی فداکار برای اسلام و قرآن باشند و حاضر باشند جان و مال و هستی خود را در راه خدا و فی سبیل الله، فدا نمایند و کلام‎شان همان کلام «علی اکبر»(ع) باشد، که فرمود: «اگر ما بر حق هستیم، از کشته شدن و جان فدا کردن چه باک داریم؟» پس شما هم صبر و استقامت داشته باشید، که اگر مؤمنی صبر نداشته باشد، ایمانش کامل نخواهد بود و به فرمایش امیرالمؤمنین علی(ع): «اگر کسی صبر نداشته باشد، مثل این است که جسدی سر نداشته باشد.» در پایان، امیدوارم، خدا شما را در تمام حالات و برنامه ها، موفق و مؤید بدارد. من که موفق نشدم کربلا را ببینم؛ اگر به کربلا مشرف شدید، از جانب من قبر مقدس سرور آزادگان، حسین بن علی(ع)را ببوسید.۱(۷۶۵۶۹۰۱) حسین بازدار ۲۷/۰۷/۱۳۶۵
+
  
شهداي ارتش
+
==وصیت نامه==
http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=2035
+
شهید، حسین بازدار: بنده، حسین بازدار که به فرمان امام امت -روحی فداه- روانه کردستان شدم. دیاری که از یک طرف توسط صدامیان از خدا بی خبر، مورد تجاوز واقع شده و از طرف دیگر گروهک ها، دیوانه وار به آنجا حمله کرده اند. به [[کردستان]] آمدم تا بتوانم، دین خود را نسبت به [[اسلام]] و [[قرآن]] و مکتب، ادا کرده و قلب [[امام زمان (عج)]] را از خود خشنود نموده باشم، تا من نیز در این پیروزی، نقشی داشته باشم و یا در این راه مقدس، خون خود را نثار کنم؛ زیرا خون من، از خون [[امام حسین(ع)]] و یارانش رنگین تر نمی باشد و درخت اسلام، احتیاج به خون دارد و باید سیراب گردد تا ثمره ی آن پابرجا شدن اسلام و صدور انقلاب، به جهان باشد. آری! ما وظیفه داریم، دست ابرقدرت ها، به خصوص آمریکای جنایت‎کار را از سر ملت های مظلوم، کوتاه کنیم، که در این راه، فداکاری و جانبازی لازم است. توصیه و سفارش بنده به شما پدر، مادر، خواهر، برادر، همسر و دیگر خویشاوندان و دوستان این است که: دست از امام و انقلاب نکشید و امام را تنها نگذارید. همیشه به یاد الله باشید، که در این صورت مشکلات حل و تمام امور، آسان خواهد شد. مساجد را خالی نگذارید که مساجد سنگرند. دعاها را باشکوه تر برگزار نمایید؛ زیرا دعا رابطه ی انسان با خالق است و انسانها را تکامل می بخشد و بدانید که مرگ در راه خدا، زندگی و سعادت است و افتخارآفرین. امیدوارم که مرا ببخشید و حلال کنید. خداوند به شما صبر و اجر مرحمت فرماید. فرزندانم را چنان تربیت کنید که در آینده، سربازی فداکار برای اسلام و قرآن باشند و حاضر باشند جان و مال و هستی خود را در راه خدا و فی سبیل الله، فدا نمایند و کلام‎شان همان کلام «علی اکبر»(ع) باشد، که فرمود: «اگر ما بر حق هستیم، از کشته شدن و جان فدا کردن چه باک داریم؟» پس شما هم صبر و استقامت داشته باشید، که اگر مؤمنی صبر نداشته باشد، ایمانش کامل نخواهد بود و به فرمایش [[امیرالمؤمنین علی(ع)]]: «اگر کسی صبر نداشته باشد، مثل این است که جسدی سر نداشته باشد.» در پایان، امیدوارم، خدا شما را در تمام حالات و برنامه ها، موفق و مؤید بدارد. من که موفق نشدم [[کربلا]] را ببینم؛ اگر به کربلا مشرف شدید، از جانب من قبر مقدس سرور آزادگان، [[حسین بن علی(ع)]]را ببوسید.۱(۷۶۵۶۹۰۱) حسین بازدار ۲۷/۰۷/۱۳۶۵<ref>[http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=2035 سایت خط سرخ]</ref>
 +
==پانویس==
 +
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۱ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۲۵

نام حسین بازدار نام پدر رمضان نام مادر نیم تاج محل شهادت شلمچه محل تولد بوئین زهرا - رحیم آباد تاریخ تولد ۱۳۴۳/۰۱/۰۱ محل شهادت شلمچه تاریخ شهادت ۱۳۶۵/۱۰/۲۷ استان محل شهادت خوزستان شهر محل شهادت خرمشهر وضعیت تاهل متاهل درجه نظامی تعداد پسر ۲ تعداد دختر ۰ تحصیلات دوم راهنمائی رشته - عملیات سال تفحص محل کار بنیاد تحت پوشش مزار شهید قزوین - بوئین زهرا - رحیم آباد

زندگي نامه

بازدار، حسین: یکم فروردین ۱۳۴۳، در روستای رحیم‌آباد از توابع شهر بوئین زهرا به دنیا آمد. پدرش رمضان، کشاورز بود و مادرش نیم‌تاج نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و هفتم دی ۱۳۶۵، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

وصیت نامه

شهید، حسین بازدار: بنده، حسین بازدار که به فرمان امام امت -روحی فداه- روانه کردستان شدم. دیاری که از یک طرف توسط صدامیان از خدا بی خبر، مورد تجاوز واقع شده و از طرف دیگر گروهک ها، دیوانه وار به آنجا حمله کرده اند. به کردستان آمدم تا بتوانم، دین خود را نسبت به اسلام و قرآن و مکتب، ادا کرده و قلب امام زمان (عج) را از خود خشنود نموده باشم، تا من نیز در این پیروزی، نقشی داشته باشم و یا در این راه مقدس، خون خود را نثار کنم؛ زیرا خون من، از خون امام حسین(ع) و یارانش رنگین تر نمی باشد و درخت اسلام، احتیاج به خون دارد و باید سیراب گردد تا ثمره ی آن پابرجا شدن اسلام و صدور انقلاب، به جهان باشد. آری! ما وظیفه داریم، دست ابرقدرت ها، به خصوص آمریکای جنایت‎کار را از سر ملت های مظلوم، کوتاه کنیم، که در این راه، فداکاری و جانبازی لازم است. توصیه و سفارش بنده به شما پدر، مادر، خواهر، برادر، همسر و دیگر خویشاوندان و دوستان این است که: دست از امام و انقلاب نکشید و امام را تنها نگذارید. همیشه به یاد الله باشید، که در این صورت مشکلات حل و تمام امور، آسان خواهد شد. مساجد را خالی نگذارید که مساجد سنگرند. دعاها را باشکوه تر برگزار نمایید؛ زیرا دعا رابطه ی انسان با خالق است و انسانها را تکامل می بخشد و بدانید که مرگ در راه خدا، زندگی و سعادت است و افتخارآفرین. امیدوارم که مرا ببخشید و حلال کنید. خداوند به شما صبر و اجر مرحمت فرماید. فرزندانم را چنان تربیت کنید که در آینده، سربازی فداکار برای اسلام و قرآن باشند و حاضر باشند جان و مال و هستی خود را در راه خدا و فی سبیل الله، فدا نمایند و کلام‎شان همان کلام «علی اکبر»(ع) باشد، که فرمود: «اگر ما بر حق هستیم، از کشته شدن و جان فدا کردن چه باک داریم؟» پس شما هم صبر و استقامت داشته باشید، که اگر مؤمنی صبر نداشته باشد، ایمانش کامل نخواهد بود و به فرمایش امیرالمؤمنین علی(ع): «اگر کسی صبر نداشته باشد، مثل این است که جسدی سر نداشته باشد.» در پایان، امیدوارم، خدا شما را در تمام حالات و برنامه ها، موفق و مؤید بدارد. من که موفق نشدم کربلا را ببینم؛ اگر به کربلا مشرف شدید، از جانب من قبر مقدس سرور آزادگان، حسین بن علی(ع)را ببوسید.۱(۷۶۵۶۹۰۱) حسین بازدار ۲۷/۰۷/۱۳۶۵[۱]

پانویس

  1. سایت خط سرخ