شهید سید حمد الله تقوی پور: تفاوت بین نسخهها
Raesipoor98 (بحث | مشارکتها) |
|||
(۹ نسخههای متوسط توسط ۴ کاربران نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
سطر ۶۴: | سطر ۲۴: | ||
− | + | ==زندگینامه== | |
− | + | ||
− | + | «سید حمدالله تقویپور » سال ۱۳۴۳ در روستای « دشتمازه » از توابع شهرستان «کهگیلویه» در خانوادهای معتقد و متدین به دنیا آمد. با پشتکار و تلاش فراوان، تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را به خوبی پشت سر گذاشت. | |
− | |||
− | + | ||
+ | وی عاشق [[جبهه]] و [[جنگ]] بود و مجاهدت در راه حق را افتخار میدانست . در سال ۱۳۶۲ در لباس سربازی قامت آراست و به خدمت اعزام شد و سرانجام در بیست و هفتمین روز از مهرماه سال ۱۳۶۴ در جبهه « [[سردشت]] » با عوامل ضدانقلاب درگیر شد و به منزلگه جاوید شتافت. | ||
+ | |||
+ | ==وصیت نامه== | ||
+ | در حالتی این چند کلمه را به عنوان متن وصیتنامه بر صفحه پاک و معصوم کاغذ که از قلب هر ذیروحی پاکتر است، مینویسم که براساس دستور رهبرم و مصلحت نظام مقدسم جمهوری اسلامی پا به عرصه میدان رزم علیه بعثیون عراقی و منافقین داخلی مینهم و خود را موظف دانستم و تنها اثر ماندگار خود این جملات نه چندان زیبا و نه چندان ادبی را به رشته تحریر درآوردم تا بازماندگانم از من یادی کنند و به خاطرم بسپارند. | ||
+ | |||
+ | چنانچه شهید شدم از همه بستگان و خویشان و دوستان و همرزمانم میخواهم که مرا حلال کنند. از پدر و مادرم میخواهم که در شهادت من خود را اذیت نکنند و از برادران و خواهرانم نیز خواهانم که در شهادتم همچون بستگان شهدای صدر اسلام صبور و بردبار باشند و فقط به اسلام فکر کنند و در زندگی همیشه برابر موازین اسلام و دستورات صاحبان امر، با دیگر مسلمانان و افراد اجتماع رفتار کنند، و همیشه سعی کنند که بهعنوان الگو و نمونه برای دیگران باشند. | ||
+ | |||
+ | از برادرم ( شیرزاد ) خواستارم که راهم را ادامه داده و پرچم به خاک افتادهام را دوباره به دوش گرفته و در صراط مستقیم الهی و راه انبیاء حرکت کند. | ||
+ | در پایان و بار دیگر از همه کسانی که مرا میشناسند و با آنها آشنایی داشتم، خواهانم که مرا حلال کنند و همیشه لبیکگوی امام امت باشند و نگذارند ولایت فقیه دچار حملات دشمنان از خدا بیخبر شود.<ref>[http://www.fatehan.ir/page.aspx?pid=123&postid=104624 سایت فاتحان]</ref> | ||
+ | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references /> | <references /> | ||
− | = ردهها == | + | == ردهها == |
{{ترتیبپیشفرض:سید_حمد_الله_تقوی_پور}} | {{ترتیبپیشفرض:سید_حمد_الله_تقوی_پور}} | ||
[[رده: شهدا]] | [[رده: شهدا]] | ||
[[رده: شهدای دفاع مقدس]] | [[رده: شهدای دفاع مقدس]] | ||
[[رده: شهدای ایران]] | [[رده: شهدای ایران]] | ||
− | [[رده: شهدای استان کهگیلویه و | + | [[رده: شهدای استان کهگیلویه و بویراحمد]] |
[[رده: شهدای شهرستان کهگیلویه]] | [[رده: شهدای شهرستان کهگیلویه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۷ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۰۱
نام و نام خانوادگی: سید حمدالله تقویپور
محل تولد: دشتمازه
نام پدر: خلیفه
تاریخ تولد: ۱۳۴۳
تاریخ شهادت: ۱۳۶۴
محل شهادت: سردشت
محتویات
زندگینامه
«سید حمدالله تقویپور » سال ۱۳۴۳ در روستای « دشتمازه » از توابع شهرستان «کهگیلویه» در خانوادهای معتقد و متدین به دنیا آمد. با پشتکار و تلاش فراوان، تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را به خوبی پشت سر گذاشت.
وی عاشق جبهه و جنگ بود و مجاهدت در راه حق را افتخار میدانست . در سال ۱۳۶۲ در لباس سربازی قامت آراست و به خدمت اعزام شد و سرانجام در بیست و هفتمین روز از مهرماه سال ۱۳۶۴ در جبهه « سردشت » با عوامل ضدانقلاب درگیر شد و به منزلگه جاوید شتافت.
وصیت نامه
در حالتی این چند کلمه را به عنوان متن وصیتنامه بر صفحه پاک و معصوم کاغذ که از قلب هر ذیروحی پاکتر است، مینویسم که براساس دستور رهبرم و مصلحت نظام مقدسم جمهوری اسلامی پا به عرصه میدان رزم علیه بعثیون عراقی و منافقین داخلی مینهم و خود را موظف دانستم و تنها اثر ماندگار خود این جملات نه چندان زیبا و نه چندان ادبی را به رشته تحریر درآوردم تا بازماندگانم از من یادی کنند و به خاطرم بسپارند.
چنانچه شهید شدم از همه بستگان و خویشان و دوستان و همرزمانم میخواهم که مرا حلال کنند. از پدر و مادرم میخواهم که در شهادت من خود را اذیت نکنند و از برادران و خواهرانم نیز خواهانم که در شهادتم همچون بستگان شهدای صدر اسلام صبور و بردبار باشند و فقط به اسلام فکر کنند و در زندگی همیشه برابر موازین اسلام و دستورات صاحبان امر، با دیگر مسلمانان و افراد اجتماع رفتار کنند، و همیشه سعی کنند که بهعنوان الگو و نمونه برای دیگران باشند.
از برادرم ( شیرزاد ) خواستارم که راهم را ادامه داده و پرچم به خاک افتادهام را دوباره به دوش گرفته و در صراط مستقیم الهی و راه انبیاء حرکت کند. در پایان و بار دیگر از همه کسانی که مرا میشناسند و با آنها آشنایی داشتم، خواهانم که مرا حلال کنند و همیشه لبیکگوی امام امت باشند و نگذارند ولایت فقیه دچار حملات دشمنان از خدا بیخبر شود.[۱]