شهیدحسین امامی: تفاوت بین نسخهها
Khishavand98 (بحث | مشارکتها) (برچسب: ویرایش موبایل) |
|||
(۴ نسخههای متوسط توسط ۴ کاربران نشان داده نشده) | |||
سطر ۱۰: | سطر ۱۰: | ||
گلزار : گلزار شهدای اهواز | گلزار : گلزار شهدای اهواز | ||
− | + | ==زندگینامه== | |
شهید حسین امامی در فروردین ماه 1336 در شهر آبادان در خانواده ای کارگر و مستضعف چشم به جهان گشود . در اواخر تحصیلات متوسطه اش بود که جهت ادامه تحصیل خویش و اخذ دیپلم راهی شیراز گردید. حرکت وی به سوی شیراز چنان زندگی وی را تغییر و تحول بخشید که باید گفت آغاز حرکت او به سوی الی ا.. بود . در شیراز با مفاهیم قرآنی و مبانی اسلامی آشنا گردید و با گروه های اسلامی فعالیتش را جهت اسلام شناسی شروع نمود و از همین جا بود که حرکت های مخفی خود را بر علیه ظلم و جور نظام دیکتاتوری پهلوی آغاز کرد. | شهید حسین امامی در فروردین ماه 1336 در شهر آبادان در خانواده ای کارگر و مستضعف چشم به جهان گشود . در اواخر تحصیلات متوسطه اش بود که جهت ادامه تحصیل خویش و اخذ دیپلم راهی شیراز گردید. حرکت وی به سوی شیراز چنان زندگی وی را تغییر و تحول بخشید که باید گفت آغاز حرکت او به سوی الی ا.. بود . در شیراز با مفاهیم قرآنی و مبانی اسلامی آشنا گردید و با گروه های اسلامی فعالیتش را جهت اسلام شناسی شروع نمود و از همین جا بود که حرکت های مخفی خود را بر علیه ظلم و جور نظام دیکتاتوری پهلوی آغاز کرد. | ||
سطر ۲۶: | سطر ۲۶: | ||
با شعله ور شدن آتش جنگ تحمیلی عراق علیه ایران اسلامی حسین و برادرش حمید امامی داوطلب شدند که در واحد های عملیاتی سپاه که آنروز ها مشغول جنگ بود درجبهه های خرمشهر خدمت کنند. شهید حسین امامی با توجه به اینکه در گذشته آموزش عملی جنگ را با نیروهای ضد انقلاب و نیروهای عراق طی کرده بود توانست به عنوان موثر ترین نیروهای یگان عملیات در اصلی ترین ماموریت ها شرکت نمایند تا اینکه در یکی از ماموریتها در مهر ماه 1359 در خرمشهر که به وی محول شده بود برای نجات یکی از برادران ارتشی که مجروح شده بود و احتیاج به کمک داشت جلو رفته و خود حسین هم به شدت از ناحیه پا مجروح شد زیرا روی مین رفته بود و با سعی فراوان پزشکان از قطع شدن پایش جلوگیری کردند با این حال عصب پایش قطع شد. | با شعله ور شدن آتش جنگ تحمیلی عراق علیه ایران اسلامی حسین و برادرش حمید امامی داوطلب شدند که در واحد های عملیاتی سپاه که آنروز ها مشغول جنگ بود درجبهه های خرمشهر خدمت کنند. شهید حسین امامی با توجه به اینکه در گذشته آموزش عملی جنگ را با نیروهای ضد انقلاب و نیروهای عراق طی کرده بود توانست به عنوان موثر ترین نیروهای یگان عملیات در اصلی ترین ماموریت ها شرکت نمایند تا اینکه در یکی از ماموریتها در مهر ماه 1359 در خرمشهر که به وی محول شده بود برای نجات یکی از برادران ارتشی که مجروح شده بود و احتیاج به کمک داشت جلو رفته و خود حسین هم به شدت از ناحیه پا مجروح شد زیرا روی مین رفته بود و با سعی فراوان پزشکان از قطع شدن پایش جلوگیری کردند با این حال عصب پایش قطع شد. | ||
− | + | شهید امامی دوران نقاهت بیماری را می گذراند که خبر شهادت برادرش حمید امامی را شنید و بدین ترتیب حسین مصمم تر از قبل و با اینکه هنوز بهبودی کامل نیافته بود با انرژی به جبهه های حق علیه باطل باز گشت. | |
وقتی به آبادان بازگشت آن شهر تقریباً به محاصره دشمنان در آمده بود لذا طی زمانی کوتاه با جمع آوری باقیمانده وسایلی که کنار اروند رود در دید دشمن مانده بود و عقب کشیدن و آماده کارکردن آنها توانستند تدارکات لازم را از طریق آب انجام دهند و کلیه تدارکات و ترابری مهمات و نیرو را در بین آبادان و ماهشهر به عهده بگیرند و با موفقیت کامل این امر خطیر را که خود گامی در جهت شکستن حصر آبادان (به فرمان امام) بود به انجام برسانند. پس از احداث جاده زمینی، که طبعا اهمیت ترددهای آبی کمتر شده بود و به همین دلیل شهید حسین امامی به اتفاق چند تن از برادران دیگر واحد اطلاعات عملیات ، ستاد آبادان را که از اولین ستاد های عملیات بود تشکیل دادند و مشغول به جمع آوری اطلاعات از وضعیت دشمن شدند در طی این مدت که حسین در اطلاعات عملیات کار می کرد در یکی از ماموریت های با عراقیها در گیر شدند و چند تن از این مزدوران را به درک واصل کردند هنگامی که شهید امامی با دیگر برادران مشغول جمع آوری اطلاعات برای شروع عملیات ثامن الائمه(ع) بودند که بالاخره آرزوی همگی آنها برآورده شد و با انجام این عملیات پرشکوه عراقیها از آبادان خارج و حصر آبادان شکسته شد. | وقتی به آبادان بازگشت آن شهر تقریباً به محاصره دشمنان در آمده بود لذا طی زمانی کوتاه با جمع آوری باقیمانده وسایلی که کنار اروند رود در دید دشمن مانده بود و عقب کشیدن و آماده کارکردن آنها توانستند تدارکات لازم را از طریق آب انجام دهند و کلیه تدارکات و ترابری مهمات و نیرو را در بین آبادان و ماهشهر به عهده بگیرند و با موفقیت کامل این امر خطیر را که خود گامی در جهت شکستن حصر آبادان (به فرمان امام) بود به انجام برسانند. پس از احداث جاده زمینی، که طبعا اهمیت ترددهای آبی کمتر شده بود و به همین دلیل شهید حسین امامی به اتفاق چند تن از برادران دیگر واحد اطلاعات عملیات ، ستاد آبادان را که از اولین ستاد های عملیات بود تشکیل دادند و مشغول به جمع آوری اطلاعات از وضعیت دشمن شدند در طی این مدت که حسین در اطلاعات عملیات کار می کرد در یکی از ماموریت های با عراقیها در گیر شدند و چند تن از این مزدوران را به درک واصل کردند هنگامی که شهید امامی با دیگر برادران مشغول جمع آوری اطلاعات برای شروع عملیات ثامن الائمه(ع) بودند که بالاخره آرزوی همگی آنها برآورده شد و با انجام این عملیات پرشکوه عراقیها از آبادان خارج و حصر آبادان شکسته شد. | ||
سطر ۳۳: | سطر ۳۳: | ||
خاطره ای به نقل از خود شهید امامی : | خاطره ای به نقل از خود شهید امامی : | ||
− | + | در شروع عملیات والفجر مقدماتی همراه دوستانم به این جبهه رفته بودم در آنجا ما شبها برای هدایت دستگاه های مهندسی به جلو رفتیم که حتی یادم هست یک شب یکی از دستگاه های ما روی مین رفت و مختصر خسارتی برداشت در آن لحظات در اون بیابان و در تاریکی شب ناگهان صدای انفجار مین و خلاصه همه مسایلی که خود برادر ها بهتر می دانند انسان وقتی دقت می کند معجزه های خدا را به وضوح می بیند. جدا نگاه کنید در جایی ما باید با صدای مین شناسایی می شدیم و دشمن در صدد از بین بردن ما بر می آورند، فقط یکی از دستگاه های ما خسارتی جزیی بردارد مگر معجزه به چه می گویند آیا اینها خود نشان دهنده حمایت خدا از ما نیست. | |
شهید حسین امامی مدت 5 ماه در تیپ 15 امام حسن (ع) بود و پس از 5 ماه در شهریور 1362 به قرارگاه کربلا منتقل شد و در آنجا به عنوان معاونت طرح و عملیات قرارگاه کربلا در خدمت برادران بود،ضمن اینکه در جبهه های جنوب فعالیت داشت برای اولین بار با جبهه های غرب آشنا شد. طی سفری که به غرب داشت با فعالیت های مستمر و خستگی ناپذیر قرارگاه حمزه در غرب و کردستان آشنا شد. با شروع عملیات خیبر به قرارگاه نجف منتقل شد و تا آخر عملیات در آنجا بود. در این عملیات با یک گردان از لشکر 17 علی بن ابیطالب (ع) جهت تصرف قسمتی از جزایر مجنون راهی شدند و پس از تصرف جزایر مجنون برای تثبیت خط پدافندی در جنوب جزایر با برادران مهندسی شبانه خاکریز احداث کردند. | شهید حسین امامی مدت 5 ماه در تیپ 15 امام حسن (ع) بود و پس از 5 ماه در شهریور 1362 به قرارگاه کربلا منتقل شد و در آنجا به عنوان معاونت طرح و عملیات قرارگاه کربلا در خدمت برادران بود،ضمن اینکه در جبهه های جنوب فعالیت داشت برای اولین بار با جبهه های غرب آشنا شد. طی سفری که به غرب داشت با فعالیت های مستمر و خستگی ناپذیر قرارگاه حمزه در غرب و کردستان آشنا شد. با شروع عملیات خیبر به قرارگاه نجف منتقل شد و تا آخر عملیات در آنجا بود. در این عملیات با یک گردان از لشکر 17 علی بن ابیطالب (ع) جهت تصرف قسمتی از جزایر مجنون راهی شدند و پس از تصرف جزایر مجنون برای تثبیت خط پدافندی در جنوب جزایر با برادران مهندسی شبانه خاکریز احداث کردند. | ||
سطر ۴۳: | سطر ۴۳: | ||
و بدین سان شهید حسین امامی فرزندش حمید را که یادآور برادرش شهید حمید امامی بود و فاطمه دختر یک ساله اش را به یادگار گذاشت و خود شجاعانه راه سرخ شهادت و راه اباعبدالله حسین (ع) را پیمود و به ملکوت اعلی پیوست یادش گرامی و نامش جاودان باد. | و بدین سان شهید حسین امامی فرزندش حمید را که یادآور برادرش شهید حمید امامی بود و فاطمه دختر یک ساله اش را به یادگار گذاشت و خود شجاعانه راه سرخ شهادت و راه اباعبدالله حسین (ع) را پیمود و به ملکوت اعلی پیوست یادش گرامی و نامش جاودان باد. | ||
− | همرزمان شهید حسین امامی بعد از شهادت ایشان می گفتند حسین به حق مظلوم بود نه تنها در اخلاق وکار، بلکه در زندگی و حتی در مراسم تشییع جنازه به هنگامی تشییع شد که هیچ یک از دوستانش نمی دانستند و عده ای در حال تشییع متوجه شدند و عده ای هم بعد از خاکسپاری ایشان و در اصل عده ای از مردم که حتی اورا نمی شناختند آن شهید بزرگوار را تشییع کردند . | + | همرزمان شهید حسین امامی بعد از شهادت ایشان می گفتند حسین به حق مظلوم بود نه تنها در اخلاق وکار، بلکه در زندگی و حتی در مراسم تشییع جنازه به هنگامی تشییع شد که هیچ یک از دوستانش نمی دانستند و عده ای در حال تشییع متوجه شدند و عده ای هم بعد از خاکسپاری ایشان و در اصل عده ای از مردم که حتی اورا نمی شناختند آن شهید بزرگوار را تشییع کردند .<ref>[http://khayyen.ir/shahid/294 سایت شهدای خین]</ref> |
− | + | ==نگارخانه تصاویر== | |
− | http://khayyen.ir/shahid/294 | + | <gallery> |
+ | |||
+ | Image:294.jpg | ||
+ | |||
+ | |||
+ | </gallery> | ||
+ | |||
+ | ==پانویس== | ||
+ | <references /> |
نسخهٔ کنونی تا ۲۱ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۱۹
نام: حسین امامی
نام پدر : قباد
تاریخ تولد : ۱۳۳۶/۱/۲۹
محل تولد : آبادان
تاریخ شهادت : ۱۳۶۳-۱۲-۲۰
محل شهادت : جزیره مجنون - بدر
مسئولیت : معاون عملیاتی قرارگاه نجف اشرف
گلزار : گلزار شهدای اهواز
زندگینامه
شهید حسین امامی در فروردین ماه 1336 در شهر آبادان در خانواده ای کارگر و مستضعف چشم به جهان گشود . در اواخر تحصیلات متوسطه اش بود که جهت ادامه تحصیل خویش و اخذ دیپلم راهی شیراز گردید. حرکت وی به سوی شیراز چنان زندگی وی را تغییر و تحول بخشید که باید گفت آغاز حرکت او به سوی الی ا.. بود . در شیراز با مفاهیم قرآنی و مبانی اسلامی آشنا گردید و با گروه های اسلامی فعالیتش را جهت اسلام شناسی شروع نمود و از همین جا بود که حرکت های مخفی خود را بر علیه ظلم و جور نظام دیکتاتوری پهلوی آغاز کرد.
به دنبال پایان گرفتن تحصیلاتش و گذراندن دوره نظام وظیفه به شهر آبادان باز می گردد که این بازگشت مصادف با اوج انقلاب اسلامی ایران بود. شهید حسین امامی که لبریز از عشق به ا... بود با ایمانی برخاسته از اعماق فطرت پاکش و آگاهی هایی که از امامش کسب کرده بود به سیل خروشان انقلاب پیوست و توانست طعم گوارای پیروزی را در 22 بهمن 1357 بچشد.
او که همیشه قلبش برای محرومان می تپید با پیروزی انقلاب خود را بیش از پیش موظف به خدمت به مردم احساس می کرد. در این جا لازم است خاطره ای از زبان همسر ایشان در دوران قبل از انقلاب ایشان ذکر کنیم:
در 17 شهریور سال 1357 که روز مهمی در انقلاب اسلامی می باشد شهید حسین امامی با اصرار برادرش حمید و اجازه مادرش ، او را به دنبال خود برد و با هم میان تظاهر کنندگان رفتند . هنگامی که ماموران شاهی گاز اشک آور به میان تظاهر کنندگان انداختند حسین و حمید همدیگر را گم کردند و حسین که خود را مسئول برادر کوچکتر خود حمید می دانست ، 24 ساعت دنبال برادر گشت و نمی دانست جواب مادر را چه بگوید. اما حمید به داخل کوچه ها رفته بود .یکی از خانه ها او را به داخل کشیدند و تا فردا که امنیت بهتر شود حمید آنجا ماند و فردا و روز بعد که هر دو (حسین و حمید ) به دنبال یکدیگر می گشتند و همدیگر را پیدا کردند و حمید ماجرا را برای برادر بزرگترش تعریف کرد و از او معذرت خواهی کرد و هر دو خوشحال به خانه بازگشتند .
بعد از انقلاب حسین امامی خود را موظف به حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی می دید و لذا با پیوستن به کمیته های انقلاب اسلامی سعی کرد گوشه ای از وظایف خود را انجام دهد. پس از تشکیل سپاه پاسداران، شهید حسین امامی نیز در آبانماه 1358 به عضویت سپاه پاسداران در آمد . در سپاه مسئولیت های زیادی به وی داده شده بود و او همیشه همه کارها را به نحو احسن انجام می داد. شهید حسین امامی در خرداد ماه 1359 در سن 23 سالگی ازدواج کرد و همراه با مبارزه و جهاد علیه دشمن دین خود را کامل کرد و زندگی مشترکش را شروع کرد. با اینحال همسر ایشان می گوید: هنگام شهادت حسین ما 5 سال بود که با هم ازدواج کرده بودیم اما روی هم رفته 2 ماه هم پیش هم نبودیم .
هنوز مدت زیادی از عضویت او در سپاه نگشته بود که فعالیت رژیم بعثی عراق علیه جمهوری اسلامی شدت گرفت این فعالیت ها توسط عناصر نفوذی و قدرتهای استکباری حمایت می شد. سپاه که مقابله با این فتنه ها را مهمترین وظیفه خود می دانست تصمیم به تشکیل یگان دریایی گرفت و حسین را مسئول این یگان انتخاب کردند و شهید امامی که 10 روز بیشتر نبود ازدواج کرده بود برای آموزش افراد یگان تازه تاسیس نیروی دریایی به رامسر رفت و 2 هفته آنجا بود. با گذشت مدتی کوتاه با شجاعت حسین و برادران هم رزم دیگر ایشان موفق به دستگیری دو باند خرابکار با وسائل همراهشان که در حال ورود به خاک ایران بودند شدند که علاوه بر خنثی شدن عملیات خرابکاری، اطلاعات بسیاری از حرکات و ترددهای ضد انقلاب بدست آورند که نقش عمده ای در کارهای بعدی آنها داشت. شیوه ی دستگیری این دو باند خرابکار را شهید حسین امامی طراحی کرده بود و با همت و یاری برادران همرزم دیگر به اجرا درآمد و موفق شدند . این عملیات چنان موفقیت آمیز بود که همه دست اندر کاران بفکر تقویت این یگان تازه تاسیس افتادند . به دنبال این عملیات چندین ماموریت کشف و دستگیری ارزهای عمده و طلاهای زیادی که در شرف خروج از مرز بود انجام شد. که از طرف دستگاه های قضایی علاوه بر تشویق جوائز عمده ای نیز برای شهید حسین امامی و دیگر همرزمان ایشان در نظر گرفته شده بود،که هیچ یک نپذیرفتند و همگی امید داشتند که کارهایشان و خدماتشان مورد قبول حضرت حق قرار گیرد و لیاقت پاداش را از دست خودش داشته باشند .
با شعله ور شدن آتش جنگ تحمیلی عراق علیه ایران اسلامی حسین و برادرش حمید امامی داوطلب شدند که در واحد های عملیاتی سپاه که آنروز ها مشغول جنگ بود درجبهه های خرمشهر خدمت کنند. شهید حسین امامی با توجه به اینکه در گذشته آموزش عملی جنگ را با نیروهای ضد انقلاب و نیروهای عراق طی کرده بود توانست به عنوان موثر ترین نیروهای یگان عملیات در اصلی ترین ماموریت ها شرکت نمایند تا اینکه در یکی از ماموریتها در مهر ماه 1359 در خرمشهر که به وی محول شده بود برای نجات یکی از برادران ارتشی که مجروح شده بود و احتیاج به کمک داشت جلو رفته و خود حسین هم به شدت از ناحیه پا مجروح شد زیرا روی مین رفته بود و با سعی فراوان پزشکان از قطع شدن پایش جلوگیری کردند با این حال عصب پایش قطع شد. شهید امامی دوران نقاهت بیماری را می گذراند که خبر شهادت برادرش حمید امامی را شنید و بدین ترتیب حسین مصمم تر از قبل و با اینکه هنوز بهبودی کامل نیافته بود با انرژی به جبهه های حق علیه باطل باز گشت.
وقتی به آبادان بازگشت آن شهر تقریباً به محاصره دشمنان در آمده بود لذا طی زمانی کوتاه با جمع آوری باقیمانده وسایلی که کنار اروند رود در دید دشمن مانده بود و عقب کشیدن و آماده کارکردن آنها توانستند تدارکات لازم را از طریق آب انجام دهند و کلیه تدارکات و ترابری مهمات و نیرو را در بین آبادان و ماهشهر به عهده بگیرند و با موفقیت کامل این امر خطیر را که خود گامی در جهت شکستن حصر آبادان (به فرمان امام) بود به انجام برسانند. پس از احداث جاده زمینی، که طبعا اهمیت ترددهای آبی کمتر شده بود و به همین دلیل شهید حسین امامی به اتفاق چند تن از برادران دیگر واحد اطلاعات عملیات ، ستاد آبادان را که از اولین ستاد های عملیات بود تشکیل دادند و مشغول به جمع آوری اطلاعات از وضعیت دشمن شدند در طی این مدت که حسین در اطلاعات عملیات کار می کرد در یکی از ماموریت های با عراقیها در گیر شدند و چند تن از این مزدوران را به درک واصل کردند هنگامی که شهید امامی با دیگر برادران مشغول جمع آوری اطلاعات برای شروع عملیات ثامن الائمه(ع) بودند که بالاخره آرزوی همگی آنها برآورده شد و با انجام این عملیات پرشکوه عراقیها از آبادان خارج و حصر آبادان شکسته شد.
سال 1360 شهید حسین امامی مدتی از جبهه دور بود و بعد از مدتی با دیگر عزیزان مشغول سر و سامان دادن قسمت های پژوهش های پرسنلی شد و سپس در جنوب به خدمت مشغول شد. مدت 6 ماه در جبهه ها ی زید و کوشک وطلاییه و عین خوش خدمت کرد و ضمن اینکه در این جبهه ها در خدمت برادران رزمنده بود به جمع آوری مدارک عملیات های گذشته مشغول شد.
خاطره ای به نقل از خود شهید امامی : در شروع عملیات والفجر مقدماتی همراه دوستانم به این جبهه رفته بودم در آنجا ما شبها برای هدایت دستگاه های مهندسی به جلو رفتیم که حتی یادم هست یک شب یکی از دستگاه های ما روی مین رفت و مختصر خسارتی برداشت در آن لحظات در اون بیابان و در تاریکی شب ناگهان صدای انفجار مین و خلاصه همه مسایلی که خود برادر ها بهتر می دانند انسان وقتی دقت می کند معجزه های خدا را به وضوح می بیند. جدا نگاه کنید در جایی ما باید با صدای مین شناسایی می شدیم و دشمن در صدد از بین بردن ما بر می آورند، فقط یکی از دستگاه های ما خسارتی جزیی بردارد مگر معجزه به چه می گویند آیا اینها خود نشان دهنده حمایت خدا از ما نیست.
شهید حسین امامی مدت 5 ماه در تیپ 15 امام حسن (ع) بود و پس از 5 ماه در شهریور 1362 به قرارگاه کربلا منتقل شد و در آنجا به عنوان معاونت طرح و عملیات قرارگاه کربلا در خدمت برادران بود،ضمن اینکه در جبهه های جنوب فعالیت داشت برای اولین بار با جبهه های غرب آشنا شد. طی سفری که به غرب داشت با فعالیت های مستمر و خستگی ناپذیر قرارگاه حمزه در غرب و کردستان آشنا شد. با شروع عملیات خیبر به قرارگاه نجف منتقل شد و تا آخر عملیات در آنجا بود. در این عملیات با یک گردان از لشکر 17 علی بن ابیطالب (ع) جهت تصرف قسمتی از جزایر مجنون راهی شدند و پس از تصرف جزایر مجنون برای تثبیت خط پدافندی در جنوب جزایر با برادران مهندسی شبانه خاکریز احداث کردند.
شهید حسین امامی به طور کلی به جبهه های غرب خصوصاً کردستان علاقه خاصی داشت لذا 4 ماه در این قسمت فعالیت می کرد از جمله دوستان و همرزمان ایشان در غرب شهید مهدی زین الدین فرمانده لشکر علی بن ابیطالب (ع) بود که پس از چندی دوری خبر شهادت ا و را به امامی دادند .
به هنگام شروع عملیات بدر به جنوب رفت تا بار دیگر به سوی کربلا روانه شود ولی اینبار احساس دیگری داشت حس می کرد صبور تر و آرامتر شده و نیرویی ما فوق بشری او را به سوی خود می خواند . سر انجام در یکی از ماموریت هایی که باید هلی کوپتر های هانیروز جمهوری اسلامی ایران را به قلب دشمن هدایت می کرد پس از پایان ماموریت در جزایر مجنون که در قایق بود به همراه شهید خادم سید الشهدا و یک نفر دیگر در اثر اصابت ترکش خمپاره به ناحیه سر به درجه رفیع شهادت نایل آمد و شهید خادم سید الشهدا هم در همان زمان و با شهید حسین امامی با هم به درجه رفیع شهادت نایل آمدند . و با خون سرخ خویش درخت اسلام را آبیاری کردند و با اهدا جان خود بارگران مسئولیت پاسداری از خون شهیدان را برگردن ما نهادند.
و بدین سان شهید حسین امامی فرزندش حمید را که یادآور برادرش شهید حمید امامی بود و فاطمه دختر یک ساله اش را به یادگار گذاشت و خود شجاعانه راه سرخ شهادت و راه اباعبدالله حسین (ع) را پیمود و به ملکوت اعلی پیوست یادش گرامی و نامش جاودان باد.
همرزمان شهید حسین امامی بعد از شهادت ایشان می گفتند حسین به حق مظلوم بود نه تنها در اخلاق وکار، بلکه در زندگی و حتی در مراسم تشییع جنازه به هنگامی تشییع شد که هیچ یک از دوستانش نمی دانستند و عده ای در حال تشییع متوجه شدند و عده ای هم بعد از خاکسپاری ایشان و در اصل عده ای از مردم که حتی اورا نمی شناختند آن شهید بزرگوار را تشییع کردند .[۱]