شهید حسین عبادی: تفاوت بین نسخهها
Pakniyat98 (بحث | مشارکتها) |
Arameshi9706 (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۳۲: | سطر ۳۲: | ||
عبادی، حسین: سیام مرداد ۱۳۴۹، در شهر [[قزوین]] به دنیا آمد. پدرش علی اصغر، میوه و ترهبار فروش بود و مادرش رقیه نام داشت. دانشآموز اول متوسطه بود. از سوی [[بسیج]] در [[جبهه]] حضور یافت. چهارم دی ۱۳۶۵، در [[امالرصاص]] [[عراق]] بر اثر اصابت [[ترکش]] به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد. برادرش محمدرضا نیز به شهادت رسیده است. | عبادی، حسین: سیام مرداد ۱۳۴۹، در شهر [[قزوین]] به دنیا آمد. پدرش علی اصغر، میوه و ترهبار فروش بود و مادرش رقیه نام داشت. دانشآموز اول متوسطه بود. از سوی [[بسیج]] در [[جبهه]] حضور یافت. چهارم دی ۱۳۶۵، در [[امالرصاص]] [[عراق]] بر اثر اصابت [[ترکش]] به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد. برادرش محمدرضا نیز به شهادت رسیده است. | ||
==وصیت نامه== | ==وصیت نامه== | ||
− | [[شهید حسین عبادی]]: پدر و مادر جان! اگر من شهید شدم، گریه و زارى نکنید و خوشحال باشید؛ از شما خواهش مى کنم -چه در خفا و چه در انظار مردم- گریه نکنید؛ زیرا من ادامه دهنده ی راه برادر شهیدم –رضا- هستم و اسلحه ی او را برداشته ام. پدر و مادر عزیز! حضرت زینب(س) براى این که اسلام زنده بماند، تمام جوانانش را در راه اسلام و قرآن فدا کرد و نه تنها ناراحت، بلکه خوشحال هم بود؛ البته براى زنده ماندن دین جدّش! ...و اما شما برادرانم! سعى کنید کارهای تان طبق قوانین قرآن باشد و از قرآن و اسلام الگو بگیرید. ...و تو اى خواهرم! بر تو است که به [[قرآن]] اقتدا و حفظ حجاب کنى. ...و اما شما اى دانش آموزان! در خواندن درس کوشا باشید و از افکار غربى پیروى نکنید. تکیه بر قرآن داشته باشید و همگى به ریسمان خداوند، پیامبران و اولیا چنگ زنید و پراکنده نشوید تا رستگار شوید. ...و اما سخن آخر: وقتى [[امام حسین]](ع) مى فرماید: «اگر دین جدَّم با کشته شدن من برجا مى ماند؛ پس اى شمشیرها! مرا دریابید»، هدفش را مشخص مى کند. ما که خود را سرباز و لبیک گوى او مى دانیم، اگر اسلام با کشته شدن ما پابرجا مى ماند؛ پس اى توپ ها، [[مین]] ها، [[خمپاره]] ها و [[بمب]] هاى شیمیایى! ما را دریابید که مى خواهیم به نداى مولای مان لبیک گوییم و راه حق را بپیماییم. از ملت بزرگ تقاضا دارم، سعى کنند انقلاب مان را -به یارى خدا- زمینه ساز انقلاب [[امام زمان]](عج) نمایند. حسین عبادى | + | [[شهید حسین عبادی]]: پدر و مادر جان! اگر من شهید شدم، گریه و زارى نکنید و خوشحال باشید؛ از شما خواهش مى کنم -چه در خفا و چه در انظار مردم- گریه نکنید؛ زیرا من ادامه دهنده ی راه برادر شهیدم –رضا- هستم و اسلحه ی او را برداشته ام. پدر و مادر عزیز! حضرت زینب(س) براى این که اسلام زنده بماند، تمام جوانانش را در راه اسلام و قرآن فدا کرد و نه تنها ناراحت، بلکه خوشحال هم بود؛ البته براى زنده ماندن دین جدّش! ...و اما شما برادرانم! سعى کنید کارهای تان طبق قوانین قرآن باشد و از قرآن و اسلام الگو بگیرید. ...و تو اى خواهرم! بر تو است که به [[قرآن]] اقتدا و حفظ حجاب کنى. ...و اما شما اى دانش آموزان! در خواندن درس کوشا باشید و از افکار غربى پیروى نکنید. تکیه بر قرآن داشته باشید و همگى به ریسمان خداوند، پیامبران و اولیا چنگ زنید و پراکنده نشوید تا رستگار شوید. ...و اما سخن آخر: وقتى [[امام حسین]](ع) مى فرماید: «اگر دین جدَّم با کشته شدن من برجا مى ماند؛ پس اى شمشیرها! مرا دریابید»، هدفش را مشخص مى کند. ما که خود را سرباز و لبیک گوى او مى دانیم، اگر اسلام با کشته شدن ما پابرجا مى ماند؛ پس اى توپ ها، [[مین]] ها، [[خمپاره]] ها و [[بمب]] هاى شیمیایى! ما را دریابید که مى خواهیم به نداى مولای مان لبیک گوییم و راه حق را بپیماییم. از ملت بزرگ تقاضا دارم، سعى کنند انقلاب مان را -به یارى خدا- زمینه ساز انقلاب [[امام زمان]](عج) نمایند. حسین عبادى<ref>[http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1774 پایگاه اطلاع رسانی سرداران و 3000 شهید استان قزوین]</ref> |
− | + | ==پانویس== | |
− | http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1774 | + | <references/> |
نسخهٔ کنونی تا ۲۲ آبان ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۰۱
حسین عبادی | |
---|---|
| |
ملیت | ایرانی |
دین و مذهب | مسلمان، شیعه |
تولد | قزوین1349/05/30 |
شهادت | عراق، ام الرصاص1365/10/04 |
محل دفن | گلزار شهداى قزوین |
سمتها | بسیجی |
تحصیلات | اول متوسطه |
زندگی نامه
عبادی، حسین: سیام مرداد ۱۳۴۹، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش علی اصغر، میوه و ترهبار فروش بود و مادرش رقیه نام داشت. دانشآموز اول متوسطه بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. چهارم دی ۱۳۶۵، در امالرصاص عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد. برادرش محمدرضا نیز به شهادت رسیده است.
وصیت نامه
شهید حسین عبادی: پدر و مادر جان! اگر من شهید شدم، گریه و زارى نکنید و خوشحال باشید؛ از شما خواهش مى کنم -چه در خفا و چه در انظار مردم- گریه نکنید؛ زیرا من ادامه دهنده ی راه برادر شهیدم –رضا- هستم و اسلحه ی او را برداشته ام. پدر و مادر عزیز! حضرت زینب(س) براى این که اسلام زنده بماند، تمام جوانانش را در راه اسلام و قرآن فدا کرد و نه تنها ناراحت، بلکه خوشحال هم بود؛ البته براى زنده ماندن دین جدّش! ...و اما شما برادرانم! سعى کنید کارهای تان طبق قوانین قرآن باشد و از قرآن و اسلام الگو بگیرید. ...و تو اى خواهرم! بر تو است که به قرآن اقتدا و حفظ حجاب کنى. ...و اما شما اى دانش آموزان! در خواندن درس کوشا باشید و از افکار غربى پیروى نکنید. تکیه بر قرآن داشته باشید و همگى به ریسمان خداوند، پیامبران و اولیا چنگ زنید و پراکنده نشوید تا رستگار شوید. ...و اما سخن آخر: وقتى امام حسین(ع) مى فرماید: «اگر دین جدَّم با کشته شدن من برجا مى ماند؛ پس اى شمشیرها! مرا دریابید»، هدفش را مشخص مى کند. ما که خود را سرباز و لبیک گوى او مى دانیم، اگر اسلام با کشته شدن ما پابرجا مى ماند؛ پس اى توپ ها، مین ها، خمپاره ها و بمب هاى شیمیایى! ما را دریابید که مى خواهیم به نداى مولای مان لبیک گوییم و راه حق را بپیماییم. از ملت بزرگ تقاضا دارم، سعى کنند انقلاب مان را -به یارى خدا- زمینه ساز انقلاب امام زمان(عج) نمایند. حسین عبادى[۱]