شهید قدیر علی غفوری: تفاوت بین نسخهها
(۳ نسخههای متوسط توسط ۳ کاربران نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | {{جعبه اطلاعات افراد نظامی | |
− | نام قدیرعلی غفوری | + | |نام فرد = قدیرعلی غفوری |
− | نام پدر بابا | + | |تصویر =قدیرعلی غفوری۷.jpg |
− | نام مادر فیروزه | + | |توضیح تصویر = |
− | محل شهادت شلمچه | + | |ملیت = [[پرونده:پرچم ایران.png|22px]] ایرانی |
− | محل تولد قزوین - بهرام آباد تاریخ تولد [[۱۳۳۳/۰۷/۰۵]] | + | |شهرت = |
− | محل شهادت شلمچه تاریخ شهادت [[۱۳۶۵/۱۰/۲۶]] | + | |دین و مذهب = [[مسلمان]]، [[شیعه]] |
− | استان محل شهادت خوزستان شهر محل شهادت خرمشهر | + | |تولد =[[۱۳۳۳/۰۷/۰۵]] |
− | وضعیت تاهل متاهل | + | |شهادت = [[شلمچه، ۱۳۶۵/۱۰/۲۶]] |
− | تعداد پسر ۲ تعداد دختر ۲ | + | |وفات = |
− | تحصیلات خواندن ونوشتن | + | |مرگ = |
− | عملیات سال تفحص | + | |محل دفن =[[قزوین]] |
− | محل کار بنیاد تحت پوشش | + | |مفقود = |
− | مزار شهید قزوین - قزوین | + | |جانباز = |
+ | |اسارت = | ||
+ | |نیرو = | ||
+ | |یگانهای خدمت = | ||
+ | |طول خدمت = | ||
+ | |درجه = | ||
+ | |سمتها = | ||
+ | |جنگها = [[جنگ ایران و عراق]] | ||
+ | |نشانهای لیاقت = | ||
+ | |عملیات = | ||
+ | |فعالیتها = | ||
+ | |تحصیلات = | ||
+ | |تخصصها = | ||
+ | |شغل = | ||
+ | |خانواده = نام پدر:بابا | ||
+ | }} | ||
+ | |||
+ | |||
+ | |||
+ | نام :قدیرعلی غفوری | ||
+ | |||
+ | نام پدر :بابا | ||
+ | |||
+ | نام مادر :فیروزه | ||
+ | |||
+ | محل شهادت :شلمچه | ||
+ | |||
+ | محل تولد :قزوین - بهرام آباد | ||
+ | |||
+ | تاریخ تولد :[[۱۳۳۳/۰۷/۰۵]] | ||
+ | |||
+ | محل شهادت :شلمچه | ||
+ | |||
+ | تاریخ شهادت :[[۱۳۶۵/۱۰/۲۶]] | ||
+ | |||
+ | استان محل شهادت :خوزستان | ||
+ | |||
+ | شهر محل شهادت :خرمشهر | ||
+ | |||
+ | وضعیت تاهل :متاهل | ||
+ | |||
+ | تعداد پسر :۲ | ||
+ | |||
+ | تعداد دختر :۲ | ||
+ | |||
+ | تحصیلات :خواندن ونوشتن | ||
+ | |||
+ | عملیات :سال تفحص | ||
+ | |||
+ | محل کار :بنیاد تحت پوشش | ||
+ | |||
+ | مزار شهید :قزوین - قزوین | ||
− | == | + | ==زندگینامه== |
− | + | پنجم مهر ۱۳۳۳، در روستای بهرامآباد از توابع شهر [[قزوین]] به دنیا آمد. پدرش بابا (فوت۱۳۳۹) کشاورز بود و مادرش فیروزه نام داشت. در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. کارگر بود. سال ۱۳۵۷ ازدواج کرد و صاحب دو پسر و دو دختر شد. از سوی [[بسیج]] در [[جبهه]] حضور یافت. بیست و ششم دی ۱۳۶۵، در [[شلمچه]] بر اثر اصابت [[ترکش]] به گردن، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای شهر زادگاهش واقع است. | |
+ | |||
+ | ==وصیتنامه== | ||
+ | ای امت حزب الله و اسلامی ایران! ما در کشوری بودیم پر از ظلم و جور و فساد، که امام امت قیام نمود و اسلامی را که در حال دگرگونی بود، زنده کرد و به دست این امت اسلامی داد. ای مردم حزب الله! مبادا خون شهدای اول انقلاب را پایمال کنید. نگذارید آن هایی که ضد اسلام قدم برمی دارند، به کارشان ادامه دهند. اگر این انقلاب را به قیام حضرت مهدی(عج) متصل نسازیم و بگذاریم دشمن در این انقلاب نفوذ کند، به خدا سوگند، فردای قیامت همه مسؤولیم و به قول امام امت: «اگر این انقلاب شکست بخورد، تا چهارصد سال نمی تواند سر بلند کند.» دشمنان اسلام تمام همّ و غمشان نابودی این اسلام است و خواب ندارند، تا بتوانند این انقلاب را نابود کنند. | ||
+ | |||
+ | ای مادر بزرگوار! مادری که برایم زحمت کشیدی و مرا به این حد رساندی. من دوست دارم مادری صابر باشی و بتوانی در مقابل مصیبت فرزند صبر نمایی. خداوند -ان شاء الله- اجری عظیم به تو عنایت فرماید. امید است از من راضی باشی و اگر اشتباهی از من سرزده، مرا ببخشی. ای مادر بزرگوار! امروز تمامی اسلام در مقابل تمامی کفر قرار گرفته است و در این میان من هم یک جان داشتم، که دوست داشتم این جان را فدای اسلام در خطر و امام عزیزمان بکنم، تا قطره های خونم پیامی را از من به دنیا برساند که: «ای دشمنان اسلام! اسلام پیروز خواهد شد.» اگر داغ فرزند، شما را متأثر ساخت، عوض من برای حسین بن علی، علی اکبر و علی اصغر و دیگر شهدای [[کربلا]] و کربلای ایران گریه کن، تا شاید دست مان را روز قیامت بگیرند و ما را به بهشت برین ببرند. | ||
+ | |||
+ | ای همسرم! مبادا در شهادت من گریه کنی. اگر تو را کودکان خردسال من ببینند، روحیه ی آن ها ضعیف می شود. من دوست دارم فرزندانی را تقدیم این اسلام بنمایی، که صابر و شکیبا باشند. به فرزندان مان بگو راه مرا ادامه دهند و به «اسماعیل» و «مصطفی» بگو اسلحه ام را بر زمین نگذارند و با دشمنان اسلام و قرآن ستیز نمایند. | ||
+ | |||
+ | همسرم! به فرزندان مان [[قرآن]]، [[نماز]] و آداب اسلامی بیاموز، تا آنان از جمله بهترین افراد جامعه و مفیدترین آن ها برای اسلام، قرآن و این امت اسلامی باشند. به دختران مان «معصومه» و «خدیجه» نیز بگو من برای اسلام و قرآن به جبهه رفتم و اگر چه در زمان [[امام حسین]](ع) نبودم تا به ندای «هل من ناصرٍ ینصرنی؟» او لبیک گویم و او را یاری نمایم؛ اما الآن به ندای رهبر عزیزمان لبیک گفتم تا اسلام و قرآن به وسیله ی خون من پاینده گردد.همسرم! دختران مان را به صبر توصیه نما و بگو حجاب شان را حفظ نمایند، که حجاب آن ها از خون من کوبنده تر است. | ||
+ | |||
+ | فرزندانم اسماعیل، مصطفی، معصومه و خدیجه! به شما توصیه می کنم که اسلام را از همه چیز پاینده تر بدانید. ای برادران و عزیزان من! در آیه ای از قرآن داریم: «کل من علیها فان». برای هر کس مرگ است و از این دنیا هجرت خواهد نمود؛ لذا باید از این دنیا زاد و توشه ای برای جهان آخرت ببرد. این زاد و توشه، چه بهتر که اعمال صالح باشد، تا به جهان آخرت ببریم و ما را از آتش جهنم نجات بخشد. | ||
+ | |||
+ | عزیزانم! فکر دنیا و چیزهایی که انسان را از طریق الله منحرف می سازد، همین مال دنیاست که انسان آتش جهنم را با آن می خرد. کمی به فکر خودتان باشید، فردای قیامت اول چیزی که از شما سؤال می کنند، نماز است. نمازتان را ترک نکنید. عزیزانم! به نماز جماعت و نماز جمعه بروید. این [[نماز جمعه]] نه تنها نفع آخرت دارد؛ بلکه پوزه ی دشمن را به زمین می مالد و دشمنان را سر افکنده می کند. دوست دارم راه مرا ادامه دهید و نگذارید [[اسلحه]] ی من بر زمین بیفتد و دشمن شاد شود. -ان شاء الله- خداوند -تبارک و تعالی- ما را به راه راست هدایت فرماید و ما را از بندگان خالص درگاه خود قرار دهد. ای خواهران و ای نور چشمان من! جبهه رفتن را برای خود یک وظیفه دانستم تا به ندای رهبرمان لبیک بگویم و نگذارم اسلامی که در دنیا غریب است، تنهاتر بماند. | ||
+ | |||
+ | خواهرانم! دوست دارم حجاب تان را حفظ کنید، تا کورکننده ی چشم دشمن باشد. فرزندانی هم چون فرزندان زینب(س) بپرورانید. در شهادت من صابر باشید و هم چون زینب(س) -که در مقابل ظلم و ستم یزید ایستاد و پیام خود را در خانه ی ظلم به همگان رساند- شما هم پیام رسان خون من باشید. ای روحانیون پیرو خط امام، که اسلام را یاری می کنید و ای سپاهیان، که دلاوران و سرداران جبهه ها هستید و ای بسیجیان، که امام امت دست شما را -که دست خداوند بالای آن است- بوسه می زند و ای ارتشیان و ای حافظان میهن اسلامی! اسلام در خطر است!! نگذارید امام امت ما تنها بماند. نگذارید دشمن در صف روحانیت، [[سپاه]] ، [[بسیج]] و [[ارتش]] نفوذ کند. دشمنان ما، مانند شیطانک های معاویه هستند و هر روز طرح و نقشه ی جدیدی می ریزند که اسلام را از بین ببرند. ای حافظان میهن! دشمنان قسم خورده ی ما -یعنی شیطان های درونی- همه ی بندگان را گول می زنند؛ مگر بندگان مخلص خدا، که خداوند نیز حافظ آن هاست.۱ (۱۵۴۳۹۰۹) قدیرعلی غفوری ۱۲/۱۱/۱۳۶۴<ref>[http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1804 پایگاه اطلاع رسانی سرداران و 3000 شهید استان قزوین]</ref> | ||
+ | |||
+ | |||
+ | ==پانویس== | ||
+ | <references/> | ||
+ | ==نگارخانه تصاویر== | ||
+ | <gallery> | ||
+ | |||
+ | Image:قدیرعلی غفوری۵.jpg | ||
+ | Image:قدیرعلی غفوری۴.jpg | ||
+ | Image:قدیرعلی غفوری۳.jpg | ||
+ | Image:قدیرعلی غفوری۶.jpg | ||
+ | Image:قدیرعلی غفوری۲.jpg | ||
+ | Image:قدیرعلی غفوری۱.jpg | ||
+ | Image:قدیرعلی غفوری.jpg | ||
+ | Image:قدیرعلی غفوری۷.jpg | ||
+ | |||
+ | </gallery> | ||
− | == | + | == ردهها == |
− | [[ | + | {{ترتیبپیشفرض:قدیر_علی_غفوری}} |
− | + | [[رده: شهدا]] | |
− | + | [[رده: شهدای دفاع مقدس]] | |
+ | [[رده: شهدای ایران]] | ||
+ | [[رده: شهدای استان قزوین]] |
نسخهٔ کنونی تا ۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۵۵
قدیرعلی غفوری | |
---|---|
| |
ملیت | ایرانی |
دین و مذهب | مسلمان، شیعه |
تولد | ۱۳۳۳/۰۷/۰۵ |
شهادت | شلمچه، ۱۳۶۵/۱۰/۲۶ |
محل دفن | قزوین |
جنگها | جنگ ایران و عراق |
خانواده | نام پدر:بابا |
نام :قدیرعلی غفوری
نام پدر :بابا
نام مادر :فیروزه
محل شهادت :شلمچه
محل تولد :قزوین - بهرام آباد
تاریخ تولد :۱۳۳۳/۰۷/۰۵
محل شهادت :شلمچه
تاریخ شهادت :۱۳۶۵/۱۰/۲۶
استان محل شهادت :خوزستان
شهر محل شهادت :خرمشهر
وضعیت تاهل :متاهل
تعداد پسر :۲
تعداد دختر :۲
تحصیلات :خواندن ونوشتن
عملیات :سال تفحص
محل کار :بنیاد تحت پوشش
مزار شهید :قزوین - قزوین
زندگینامه
پنجم مهر ۱۳۳۳، در روستای بهرامآباد از توابع شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش بابا (فوت۱۳۳۹) کشاورز بود و مادرش فیروزه نام داشت. در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. کارگر بود. سال ۱۳۵۷ ازدواج کرد و صاحب دو پسر و دو دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و ششم دی ۱۳۶۵، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به گردن، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای شهر زادگاهش واقع است.
وصیتنامه
ای امت حزب الله و اسلامی ایران! ما در کشوری بودیم پر از ظلم و جور و فساد، که امام امت قیام نمود و اسلامی را که در حال دگرگونی بود، زنده کرد و به دست این امت اسلامی داد. ای مردم حزب الله! مبادا خون شهدای اول انقلاب را پایمال کنید. نگذارید آن هایی که ضد اسلام قدم برمی دارند، به کارشان ادامه دهند. اگر این انقلاب را به قیام حضرت مهدی(عج) متصل نسازیم و بگذاریم دشمن در این انقلاب نفوذ کند، به خدا سوگند، فردای قیامت همه مسؤولیم و به قول امام امت: «اگر این انقلاب شکست بخورد، تا چهارصد سال نمی تواند سر بلند کند.» دشمنان اسلام تمام همّ و غمشان نابودی این اسلام است و خواب ندارند، تا بتوانند این انقلاب را نابود کنند.
ای مادر بزرگوار! مادری که برایم زحمت کشیدی و مرا به این حد رساندی. من دوست دارم مادری صابر باشی و بتوانی در مقابل مصیبت فرزند صبر نمایی. خداوند -ان شاء الله- اجری عظیم به تو عنایت فرماید. امید است از من راضی باشی و اگر اشتباهی از من سرزده، مرا ببخشی. ای مادر بزرگوار! امروز تمامی اسلام در مقابل تمامی کفر قرار گرفته است و در این میان من هم یک جان داشتم، که دوست داشتم این جان را فدای اسلام در خطر و امام عزیزمان بکنم، تا قطره های خونم پیامی را از من به دنیا برساند که: «ای دشمنان اسلام! اسلام پیروز خواهد شد.» اگر داغ فرزند، شما را متأثر ساخت، عوض من برای حسین بن علی، علی اکبر و علی اصغر و دیگر شهدای کربلا و کربلای ایران گریه کن، تا شاید دست مان را روز قیامت بگیرند و ما را به بهشت برین ببرند.
ای همسرم! مبادا در شهادت من گریه کنی. اگر تو را کودکان خردسال من ببینند، روحیه ی آن ها ضعیف می شود. من دوست دارم فرزندانی را تقدیم این اسلام بنمایی، که صابر و شکیبا باشند. به فرزندان مان بگو راه مرا ادامه دهند و به «اسماعیل» و «مصطفی» بگو اسلحه ام را بر زمین نگذارند و با دشمنان اسلام و قرآن ستیز نمایند.
همسرم! به فرزندان مان قرآن، نماز و آداب اسلامی بیاموز، تا آنان از جمله بهترین افراد جامعه و مفیدترین آن ها برای اسلام، قرآن و این امت اسلامی باشند. به دختران مان «معصومه» و «خدیجه» نیز بگو من برای اسلام و قرآن به جبهه رفتم و اگر چه در زمان امام حسین(ع) نبودم تا به ندای «هل من ناصرٍ ینصرنی؟» او لبیک گویم و او را یاری نمایم؛ اما الآن به ندای رهبر عزیزمان لبیک گفتم تا اسلام و قرآن به وسیله ی خون من پاینده گردد.همسرم! دختران مان را به صبر توصیه نما و بگو حجاب شان را حفظ نمایند، که حجاب آن ها از خون من کوبنده تر است.
فرزندانم اسماعیل، مصطفی، معصومه و خدیجه! به شما توصیه می کنم که اسلام را از همه چیز پاینده تر بدانید. ای برادران و عزیزان من! در آیه ای از قرآن داریم: «کل من علیها فان». برای هر کس مرگ است و از این دنیا هجرت خواهد نمود؛ لذا باید از این دنیا زاد و توشه ای برای جهان آخرت ببرد. این زاد و توشه، چه بهتر که اعمال صالح باشد، تا به جهان آخرت ببریم و ما را از آتش جهنم نجات بخشد.
عزیزانم! فکر دنیا و چیزهایی که انسان را از طریق الله منحرف می سازد، همین مال دنیاست که انسان آتش جهنم را با آن می خرد. کمی به فکر خودتان باشید، فردای قیامت اول چیزی که از شما سؤال می کنند، نماز است. نمازتان را ترک نکنید. عزیزانم! به نماز جماعت و نماز جمعه بروید. این نماز جمعه نه تنها نفع آخرت دارد؛ بلکه پوزه ی دشمن را به زمین می مالد و دشمنان را سر افکنده می کند. دوست دارم راه مرا ادامه دهید و نگذارید اسلحه ی من بر زمین بیفتد و دشمن شاد شود. -ان شاء الله- خداوند -تبارک و تعالی- ما را به راه راست هدایت فرماید و ما را از بندگان خالص درگاه خود قرار دهد. ای خواهران و ای نور چشمان من! جبهه رفتن را برای خود یک وظیفه دانستم تا به ندای رهبرمان لبیک بگویم و نگذارم اسلامی که در دنیا غریب است، تنهاتر بماند.
خواهرانم! دوست دارم حجاب تان را حفظ کنید، تا کورکننده ی چشم دشمن باشد. فرزندانی هم چون فرزندان زینب(س) بپرورانید. در شهادت من صابر باشید و هم چون زینب(س) -که در مقابل ظلم و ستم یزید ایستاد و پیام خود را در خانه ی ظلم به همگان رساند- شما هم پیام رسان خون من باشید. ای روحانیون پیرو خط امام، که اسلام را یاری می کنید و ای سپاهیان، که دلاوران و سرداران جبهه ها هستید و ای بسیجیان، که امام امت دست شما را -که دست خداوند بالای آن است- بوسه می زند و ای ارتشیان و ای حافظان میهن اسلامی! اسلام در خطر است!! نگذارید امام امت ما تنها بماند. نگذارید دشمن در صف روحانیت، سپاه ، بسیج و ارتش نفوذ کند. دشمنان ما، مانند شیطانک های معاویه هستند و هر روز طرح و نقشه ی جدیدی می ریزند که اسلام را از بین ببرند. ای حافظان میهن! دشمنان قسم خورده ی ما -یعنی شیطان های درونی- همه ی بندگان را گول می زنند؛ مگر بندگان مخلص خدا، که خداوند نیز حافظ آن هاست.۱ (۱۵۴۳۹۰۹) قدیرعلی غفوری ۱۲/۱۱/۱۳۶۴[۱]