شهید وجیه الله فرجی حاجی آبادی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
 
سطر ۴۵: سطر ۴۵:
 
==وصیت نامه==
 
==وصیت نامه==
  
شهید، وجیه الله فرجی : خداوندا ! من بنده ی گناهکار تو و برابر خدای خودشرمنده هستم . خداوندا ! این بنده ی حقیرکه آمده ام به دَرِ خانه ی تو، می دانم که روسیاه هستم و می دانم بار گناهانم سنگین است؛ ولی ای خدای بزرگ ! این را هم می دانم که تو بخشاینده هستی . پروردگارا ! به قبرِ شش گوشه ی [[ابا عبدالله الحسین]] ( ع ) ، به دست های بریده حضرت ابوالفضل ( ع ) و به پهلوی شکسته ی [[فاطمه زهرا]] ( س ) تو را قسم می دهم که گناهان مرا ببخشی . مادر جان ! من دوست دارم اگر شهید شدم، جنازه ام روی دست ها بلند شود تا منافقین ببینند و چشمانشان کور شود و بدانند برای دین اسلام و برای [[قرآن]] جنگیدم و در راه اسلام شهید شدم . پدرم ! تو قدرت و توان زیادی داری؛ تو از کودکی با زحمت و رنج و با مشقّت دست و پنجه نرم کردی؛ از تو می خواهم که تمام هَم و غَمت را در راه ترویج و سربلندی اسلام عزیز و انقلاب اسلامی عزیزمان، به کار بندی . عزیزان و همسر عزیزم ! از عِلم و آگاهی و از فرزندان خویش و از همه و همه چیزتان برای حفظ و گسترش اسلام عزیز استفاده نمایید که همانا شما هم مانند بقیه مسؤولید . بروید درس شهید دادن را از زینب ( س ) بیاموزید . بروید رنج و مِحنت کشیدن را از زین العابدین ( ع ) بیاموزید . اگر می خواهید در سختی های روزگار خَم به ابرویتان نیاید، زندگی ائمه را سرمشق خویش قرار دهید . وجیه الله فرجی؛ ۹/۱۰/۶۵
+
شهید، وجیه الله فرجی : خداوندا ! من بنده ی گناهکار تو و برابر خدای خودشرمنده هستم . خداوندا ! این بنده ی حقیرکه آمده ام به دَرِ خانه ی تو، می دانم که روسیاه هستم و می دانم بار گناهانم سنگین است؛ ولی ای خدای بزرگ ! این را هم می دانم که تو بخشاینده هستی . پروردگارا ! به قبرِ شش گوشه ی [[ابا عبدالله الحسین]] ( ع ) ، به دست های بریده حضرت ابوالفضل ( ع ) و به پهلوی شکسته ی [[فاطمه زهرا]] ( س ) تو را قسم می دهم که گناهان مرا ببخشی . مادر جان ! من دوست دارم اگر شهید شدم، جنازه ام روی دست ها بلند شود تا منافقین ببینند و چشمانشان کور شود و بدانند برای دین اسلام و برای [[قرآن]] جنگیدم و در راه اسلام شهید شدم . پدرم ! تو قدرت و توان زیادی داری؛ تو از کودکی با زحمت و رنج و با مشقّت دست و پنجه نرم کردی؛ از تو می خواهم که تمام هَم و غَمت را در راه ترویج و سربلندی اسلام عزیز و انقلاب اسلامی عزیزمان، به کار بندی . عزیزان و همسر عزیزم ! از عِلم و آگاهی و از فرزندان خویش و از همه و همه چیزتان برای حفظ و گسترش اسلام عزیز استفاده نمایید که همانا شما هم مانند بقیه مسؤولید . بروید درس شهید دادن را از زینب ( س ) بیاموزید . بروید رنج و مِحنت کشیدن را از زین العابدین ( ع ) بیاموزید . اگر می خواهید در سختی های روزگار خَم به ابرویتان نیاید، زندگی ائمه را سرمشق خویش قرار دهید . وجیه الله فرجی؛ ۹/۱۰/۶۵<ref>[http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1812 پایگاه اطلاع رسانی سرداران و 3000 شهید استان قزوین]</ref>
  
منبع : پایگاه اطلاع رسانی سرداران و 3000 شهید استان قزوین
 
  
http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1812
+
==پانویس==
 +
<references/>

نسخهٔ کنونی تا ‏۵ دی ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۳۱

بسمه تعالی

نام: وجیه الله فرجی حاجی آبادی

نام پدر: فرج الله

نام مادر: زرین تاج

محل شهادت: شلمچه

محل تولد: بوئین زهرا - سگزآباد

تاریخ تولد: ۱۳۴۰/۰۱/۰۱

تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۲۷

استان محل شهادت: خوزستان

شهر محل شهادت؛ خرمشهر

وضعیت تاهل: متاهل

درجه نظامی

تعداد پسر: ۱

تعداد دختر: ۳

تحصیلات: چهارم ابتدائی

رشته -

عملیات سال تفحص

محل کار بنیاد تحت پوشش

مزار شهید: قزوین - بوئین زهرا - سگز آباد

rId4

زندگی نامه

فرجی‌‌حاجی‌آبادی، وجیه‌الله : یکم فروردین ۱۳۴۰ ، در روستای سگزآباد از توابع شهر بوئین‌زهرا به دنیا آمد . پدرش فرج‌الله و مادرش زرین‌تاج نام داشت . تا چهارم ابتدایی درس خواند . کارگر بود . سال ۱۳۵۸ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و سه دختر شد . از سوی بسیج در جبهه حضور یافت . بیست و هفتم دی ۱۳۶۵ ، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به پا، سینه و قطع دست، شهید شد . مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است .

وصیت نامه

شهید، وجیه الله فرجی : خداوندا ! من بنده ی گناهکار تو و برابر خدای خودشرمنده هستم . خداوندا ! این بنده ی حقیرکه آمده ام به دَرِ خانه ی تو، می دانم که روسیاه هستم و می دانم بار گناهانم سنگین است؛ ولی ای خدای بزرگ ! این را هم می دانم که تو بخشاینده هستی . پروردگارا ! به قبرِ شش گوشه ی ابا عبدالله الحسین ( ع ) ، به دست های بریده حضرت ابوالفضل ( ع ) و به پهلوی شکسته ی فاطمه زهرا ( س ) تو را قسم می دهم که گناهان مرا ببخشی . مادر جان ! من دوست دارم اگر شهید شدم، جنازه ام روی دست ها بلند شود تا منافقین ببینند و چشمانشان کور شود و بدانند برای دین اسلام و برای قرآن جنگیدم و در راه اسلام شهید شدم . پدرم ! تو قدرت و توان زیادی داری؛ تو از کودکی با زحمت و رنج و با مشقّت دست و پنجه نرم کردی؛ از تو می خواهم که تمام هَم و غَمت را در راه ترویج و سربلندی اسلام عزیز و انقلاب اسلامی عزیزمان، به کار بندی . عزیزان و همسر عزیزم ! از عِلم و آگاهی و از فرزندان خویش و از همه و همه چیزتان برای حفظ و گسترش اسلام عزیز استفاده نمایید که همانا شما هم مانند بقیه مسؤولید . بروید درس شهید دادن را از زینب ( س ) بیاموزید . بروید رنج و مِحنت کشیدن را از زین العابدین ( ع ) بیاموزید . اگر می خواهید در سختی های روزگار خَم به ابرویتان نیاید، زندگی ائمه را سرمشق خویش قرار دهید . وجیه الله فرجی؛ ۹/۱۰/۶۵[۱]


پانویس

  1. پایگاه اطلاع رسانی سرداران و 3000 شهید استان قزوین