شهید رسول فرجی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
 
(۳ نسخه‌های متوسط توسط ۳ کاربران نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
بسمه تعالی
+
{{جعبه اطلاعات افراد نظامی
 
+
|نام فرد                = رسول فرجی
 
+
|تصویر                  =ب2.jpg
نام رسول فرجی
+
|توضیح تصویر            =
 
+
|ملیت                  = [[پرونده:پرچم ایران.png|22px]] ایرانی
نام پدر امیر خان
+
|شهرت                  =
 
+
|دین و مذهب            = [[مسلمان]]، [[شیعه]]
نام مادر شهره بانو
+
|تولد                   = آبیک،روستای خوزنان[[زادروزهای|1342/04/06]]
 
+
|شهادت                 = عراق،بصره،فاو[[الگو:شهدای 21بهمن|1364/11/21]]
محل شهادت فاو
+
|وفات                  =
 
+
|مرگ                    =
محل تولد آبیک - خوزنان تاریخ تولد ۱۳۴۲/۰۴/۰۶
+
|محل شهادت             = [[عراق]]
 
+
|محل دفن                = گلزار شهداى آبیک،روستای خوزنان
محل شهادت فاو تاریخ شهادت ۱۳۶۴/۱۱/۲۱
+
|مفقود                  =
 
+
|جانباز                =
استان محل شهادت بصره شهر محل شهادت فاو
+
|اسارت                  =
 
+
|نیرو                  =
وضعیت تاهل مجرد درجه نظامی
+
|یگانهای خدمت          =
 
+
|طول خدمت              =
تحصیلات سوم راهنمائی رشته -
+
|درجه                   =
 
+
|سمت‌ها                  = بسیجی
عملیات سال تفحص
+
|جنگ‌‌ها                  =
 
+
|نشان‌های لیاقت          =
محل کار بنیاد تحت پوشش
+
|عملیات‌                =
 
+
|فعالیت‌ها              =
مزار شهید قزوین - آبیک – خوزنان
+
|تحصیلات                = سوم راهنمایی
 
+
|تخصص‌ها                =
rId4
+
|شغل                    = کارگر کارخانه
 +
|خانواده                =
 +
}}
  
 
==زندگی نامه==
 
==زندگی نامه==
  
فرجی، رسول : ششم تیر ۱۳۴۲ ، در روستای خوزنان از توابع شهر آبیک به دنیا آمد . پدرش امیرخان و مادرش شهره‌بانو نام داشت . تا پایان دوره راهنمایی درس خواند . کارگر کارخانه بود . از سوی بسیج در جبهه حضور یافت . بیست و یکم بهمن ۱۳۶۴ ، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به شکم و دست، شهید شد . مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است .
+
فرجی، رسول : ششم تیر ۱۳۴۲ ، در روستای خوزنان از توابع شهر [[آبیک]] به دنیا آمد . پدرش امیرخان و مادرش شهره‌بانو نام داشت . تا پایان دوره راهنمایی درس خواند . کارگر کارخانه بود . از سوی [[بسیج]] در [[جبهه]] حضور یافت . بیست و یکم بهمن ۱۳۶۴ ، در [[فاو]] [[عراق]] بر اثر اصابت [[ترکش]] به شکم و دست، [[شهید]] شد . مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است .
  
 
==وصیت نامه==
 
==وصیت نامه==
  
شهید، رسول فرجی : مادرم ! می دانم که در دل شب های سیاه و فقر و تنگدستی، چه زحماتی برای ما کشیدی؛ آن همه رنج و زحمت - در شب ها و روزها - که طی این چند سال صرف پرورش و تربیت ما کردی . گرچه من نتوانستم فرزند لایقی برای شما و در کنار شما باشم و - دست در دست همدیگر - رنج چندین ساله ی بازوان خسته ات را بِه دَر کنم؛ ولی مادرم ! زنان بزرگ تاریخ و اسلام را یادآر که تمامی آنها در سخت ترین شرایط، امتحان شدند و حال شما هم در مرحله ی امتحان قرار گرفتی؛ محکم و استوار باش و از حضرت زینب ( س ) درس بگیر . خاطرات جانگداز کربلا را به یادآر که آن شیرزن قهرمان - محکم بسان کوه استوار - در مقابل حوادث استقامت کرد و از مرگ عزیزان تا رنج و خونِ دل خوردن اسیران، همه را مشاهده کرد . انتظار دارم شما هم زینب وار با حوادث برخورد کنی . برادر جان ! شما خوب می دانی که این انقلاب و جنگ با چه سرمایه ای از خون شهیدان به اینجا رسیده است و سزاوار نیست ما هم بنشینیم و دشمنان اسلام همه با هم بیعت کنند و کمر به نابودی اسلام ببندند؛ چرا که همه - از دشمنان خارجی تا منافقین داخلی - در فکر نابودی این انقلاب هستند و برای رسیدن به این هدف از هیچ جنایتی کوتاهی نمی کنند و اگر در چنین شرایطی - خدای ناکرده - کمی غفلت کنیم، به اسلام عزیز ضربه خواهیم زد . ... و اما شما ای برادران ! اسلحه ی زمین افتاده ی مرا بردارید و تمام پرچم های به زمین افتاده ی شهیدان را برافراشته کنید و راه آنان را با استقامت ادامه دهید که آنها فقط به خاطر الله و عشق به اسلام و دفاع از آب، خاک و حیثیت مسلمین قدم در این راه گذاشتند . تقوا را پیشه کنید و بیشتر به معنویت فکر کنید که دنیا و اموالش ارزشی ندارند . سنگرم را پُر کنید و بیشتر به مسأله ی جهاد بیندیشید و با یک دست قرآن و با دست دیگر سلاح برگیرید و برخیزید و با دشمنان اسلام، به خصوص منافقین کوردل بجنگید و هر عملی که انجام می دهید، خالص برای خدا باشد . خواهرم ! اگر چه تو توان سلاح در دست گرفتن را نداری؛ ولی می توانی با حجابت یک انسان تکامل یافته و الگویی با ارزش برای دیگران باشی و اگر چه حضور در سنگر برایت مقدور نیست؛ اما می توانی در سنگر عفّت و نجابت، بهترین پاسدار حرمت خون شهیدان باشی و اگر چه فریاد « الله اکبر » تو در جبهه ها به گوش دشمنان نمی رسد؛ ولی می توانی پشت جبهه بر سر عوامل فساد و بی بند و باری فریاد بکشی و اجازه ندهی که پا روی خون های مطهر شهدا بگذارند . در همین جا دفتر زندگانی دنیای من بسته می شود؛ اما مرحله ی بعدی، وفای به عهدِ شما است که حافظ گفته ها و خون های همه شهیدان باشید . از ولایت فقیه قاطعانه حمایت کنید؛ هوادار خالص مخلص امام باشید و اتحاد و همبستگی را سرلوحه ی کارهایتان قرار دهید . (۱۵۶۰۱۸۶) رسول فرجی
+
[[شهید رسول فرجی]] : مادرم ! می دانم که در دل شب های سیاه و فقر و تنگدستی، چه زحماتی برای ما کشیدی؛ آن همه رنج و زحمت - در شب ها و روزها - که طی این چند سال صرف پرورش و تربیت ما کردی . گرچه من نتوانستم فرزند لایقی برای شما و در کنار شما باشم و - دست در دست همدیگر - رنج چندین ساله ی بازوان خسته ات را بِه دَر کنم؛ ولی مادرم ! زنان بزرگ تاریخ و اسلام را یادآر که تمامی آنها در سخت ترین شرایط، امتحان شدند و حال شما هم در مرحله ی امتحان قرار گرفتی؛ محکم و استوار باش و از [[حضرت زینب(س)]] درس بگیر . خاطرات جانگداز کربلا را به یادآر که آن شیرزن قهرمان - محکم بسان کوه استوار - در مقابل حوادث استقامت کرد و از مرگ عزیزان تا رنج و خونِ دل خوردن اسیران، همه را مشاهده کرد . انتظار دارم شما هم زینب وار با حوادث برخورد کنی . برادر جان ! شما خوب می دانی که این انقلاب و جنگ با چه سرمایه ای از خون شهیدان به اینجا رسیده است و سزاوار نیست ما هم بنشینیم و دشمنان اسلام همه با هم بیعت کنند و کمر به نابودی اسلام ببندند؛ چرا که همه - از دشمنان خارجی تا منافقین داخلی - در فکر نابودی این [[انقلاب]] هستند و برای رسیدن به این هدف از هیچ جنایتی کوتاهی نمی کنند و اگر در چنین شرایطی - خدای ناکرده - کمی غفلت کنیم، به [[اسلام]] عزیز ضربه خواهیم زد . ... و اما شما ای برادران ! اسلحه ی زمین افتاده ی مرا بردارید و تمام پرچم های به زمین افتاده ی [[شهیدان]] را برافراشته کنید و راه آنان را با استقامت ادامه دهید که آنها فقط به خاطر الله و عشق به اسلام و [[دفاع]] از آب، خاک و حیثیت مسلمین قدم در این راه گذاشتند . تقوا را پیشه کنید و بیشتر به معنویت فکر کنید که دنیا و اموالش ارزشی ندارند . سنگرم را پُر کنید و بیشتر به مسأله ی [[جهاد]] بیندیشید و با یک دست قرآن و با دست دیگر سلاح برگیرید و برخیزید و با دشمنان اسلام، به خصوص منافقین کوردل بجنگید و هر عملی که انجام می دهید، خالص برای خدا باشد . خواهرم ! اگر چه تو توان سلاح در دست گرفتن را نداری؛ ولی می توانی با حجابت یک انسان تکامل یافته و الگویی با ارزش برای دیگران باشی و اگر چه حضور در [[سنگر]] برایت مقدور نیست؛ اما می توانی در [[سنگر]] عفّت و نجابت، بهترین [[پاسدار]] حرمت خون [[شهیدان]] باشی و اگر چه فریاد « الله اکبر » تو در [[جبهه]] ها به گوش دشمنان نمی رسد؛ ولی می توانی پشت [[جبهه]] بر سر عوامل فساد و بی بند و باری فریاد بکشی و اجازه ندهی که پا روی خون های مطهر [[شهدا]] بگذارند . در همین جا دفتر زندگانی دنیای من بسته می شود؛ اما مرحله ی بعدی، وفای به عهدِ شما است که حافظ گفته ها و خون های همه [[شهیدان]] باشید . از [[ولایت فقیه]] قاطعانه حمایت کنید؛ هوادار خالص مخلص امام باشید و اتحاد و همبستگی را سرلوحه ی کارهایتان قرار دهید . (۱۵۶۰۱۸۶) رسول فرجی<ref>[http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1336 پایگاه اطلاع رسانی سرداران و 3000 شهید استان قزوین]</ref>
 +
 
 +
==پانویس==
 +
<references />
  
منبع : پایگاه اطلاع رسانی سرداران و 3000 شهید استان قزوین
 
  
http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1336
+
== رده‌ها ==
 +
{{ترتیب‌پیش‌فرض:رسول_فرجی}}
 +
[[رده: شهدا]]
 +
[[رده: شهدای دفاع مقدس]]
 +
[[رده: شهدای ایران]]
 +
[[رده: شهدای استان قزوین]]
 +
[[رده: شهدای شهرستان آبیک]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۴۱

رسول فرجی
ب2.jpg
ملیت پرچم ایران.png ایرانی
دین و مذهب مسلمان، شیعه
تولد آبیک،روستای خوزنان1342/04/06
شهادت عراق،بصره،فاو1364/11/21
محل دفن گلزار شهداى آبیک،روستای خوزنان
سمت‌ها بسیجی
تحصیلات سوم راهنمایی
شغل کارگر کارخانه


زندگی نامه

فرجی، رسول : ششم تیر ۱۳۴۲ ، در روستای خوزنان از توابع شهر آبیک به دنیا آمد . پدرش امیرخان و مادرش شهره‌بانو نام داشت . تا پایان دوره راهنمایی درس خواند . کارگر کارخانه بود . از سوی بسیج در جبهه حضور یافت . بیست و یکم بهمن ۱۳۶۴ ، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به شکم و دست، شهید شد . مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است .

وصیت نامه

شهید رسول فرجی : مادرم ! می دانم که در دل شب های سیاه و فقر و تنگدستی، چه زحماتی برای ما کشیدی؛ آن همه رنج و زحمت - در شب ها و روزها - که طی این چند سال صرف پرورش و تربیت ما کردی . گرچه من نتوانستم فرزند لایقی برای شما و در کنار شما باشم و - دست در دست همدیگر - رنج چندین ساله ی بازوان خسته ات را بِه دَر کنم؛ ولی مادرم ! زنان بزرگ تاریخ و اسلام را یادآر که تمامی آنها در سخت ترین شرایط، امتحان شدند و حال شما هم در مرحله ی امتحان قرار گرفتی؛ محکم و استوار باش و از حضرت زینب(س) درس بگیر . خاطرات جانگداز کربلا را به یادآر که آن شیرزن قهرمان - محکم بسان کوه استوار - در مقابل حوادث استقامت کرد و از مرگ عزیزان تا رنج و خونِ دل خوردن اسیران، همه را مشاهده کرد . انتظار دارم شما هم زینب وار با حوادث برخورد کنی . برادر جان ! شما خوب می دانی که این انقلاب و جنگ با چه سرمایه ای از خون شهیدان به اینجا رسیده است و سزاوار نیست ما هم بنشینیم و دشمنان اسلام همه با هم بیعت کنند و کمر به نابودی اسلام ببندند؛ چرا که همه - از دشمنان خارجی تا منافقین داخلی - در فکر نابودی این انقلاب هستند و برای رسیدن به این هدف از هیچ جنایتی کوتاهی نمی کنند و اگر در چنین شرایطی - خدای ناکرده - کمی غفلت کنیم، به اسلام عزیز ضربه خواهیم زد . ... و اما شما ای برادران ! اسلحه ی زمین افتاده ی مرا بردارید و تمام پرچم های به زمین افتاده ی شهیدان را برافراشته کنید و راه آنان را با استقامت ادامه دهید که آنها فقط به خاطر الله و عشق به اسلام و دفاع از آب، خاک و حیثیت مسلمین قدم در این راه گذاشتند . تقوا را پیشه کنید و بیشتر به معنویت فکر کنید که دنیا و اموالش ارزشی ندارند . سنگرم را پُر کنید و بیشتر به مسأله ی جهاد بیندیشید و با یک دست قرآن و با دست دیگر سلاح برگیرید و برخیزید و با دشمنان اسلام، به خصوص منافقین کوردل بجنگید و هر عملی که انجام می دهید، خالص برای خدا باشد . خواهرم ! اگر چه تو توان سلاح در دست گرفتن را نداری؛ ولی می توانی با حجابت یک انسان تکامل یافته و الگویی با ارزش برای دیگران باشی و اگر چه حضور در سنگر برایت مقدور نیست؛ اما می توانی در سنگر عفّت و نجابت، بهترین پاسدار حرمت خون شهیدان باشی و اگر چه فریاد « الله اکبر » تو در جبهه ها به گوش دشمنان نمی رسد؛ ولی می توانی پشت جبهه بر سر عوامل فساد و بی بند و باری فریاد بکشی و اجازه ندهی که پا روی خون های مطهر شهدا بگذارند . در همین جا دفتر زندگانی دنیای من بسته می شود؛ اما مرحله ی بعدی، وفای به عهدِ شما است که حافظ گفته ها و خون های همه شهیدان باشید . از ولایت فقیه قاطعانه حمایت کنید؛ هوادار خالص مخلص امام باشید و اتحاد و همبستگی را سرلوحه ی کارهایتان قرار دهید . (۱۵۶۰۱۸۶) رسول فرجی[۱]

پانویس

  1. پایگاه اطلاع رسانی سرداران و 3000 شهید استان قزوین


رده‌ها