سید رضا حسینی متولد سال1339: تفاوت بین نسخهها
Arameshi9706 (بحث | مشارکتها) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | {{جعبه اطلاعات افراد نظامی | |
− | + | |نام فرد = سید رضا حسینی | |
− | + | |تصویر = m6.jpg | |
− | + | |توضیح تصویر = | |
+ | |ملیت = [[پرونده:پرچم ایران.png|22px]] ایرانی | ||
+ | |شهرت = | ||
+ | |دین و مذهب = [[مسلمان]]، [[شیعه]] | ||
+ | |تولد = تهران[[زادروزهای|1339/03/17]] | ||
+ | |شهادت = کردستان-سقز[[الگو:شهدای 21فروردین|1362/01/21]] | ||
+ | |وفات = | ||
+ | |مرگ = | ||
+ | |محل شهادت = [[ایران]] | ||
+ | |محل دفن = | ||
+ | |مفقود = | ||
+ | |جانباز = | ||
+ | |اسارت = | ||
+ | |نیرو = | ||
+ | |یگانهای خدمت = | ||
+ | |طول خدمت = | ||
+ | |درجه = | ||
+ | |سمتها = پاسدار-فرمانده ناحیه سقز | ||
+ | |جنگها = | ||
+ | |نشانهای لیاقت = | ||
+ | |عملیات = | ||
+ | |فعالیتها = | ||
+ | |تحصیلات = اول هنرستان | ||
+ | |تخصصها = | ||
+ | |شغل = | ||
+ | |خانواده = | ||
+ | }} | ||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
− | + | «سید رضا حسینی» 17 خرداد 1339 در تهران چشم به جهان گشود. در شش سالگي وارد دبستان شد و بعد از دوران راهنمايي ،در رشته اتومكانيك هنرستان شماره 3 به ادامه تحصيل پرداخت .وی با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه حق علیه باطل شد و مسئولیت بسیج عشایری قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) را بر عهده گرفت. شهید حسینی فرمانده سپاه پاسداران ناحیه سقز بود و سرانجام 21 فروردین 1362 در سقز به درجه رفیع شهادت نائل آمد. | |
نسخهٔ کنونی تا ۷ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۲۰
سید رضا حسینی | |
---|---|
| |
ملیت | ایرانی |
دین و مذهب | مسلمان، شیعه |
تولد | تهران1339/03/17 |
شهادت | کردستان-سقز1362/01/21 |
سمتها | پاسدار-فرمانده ناحیه سقز |
تحصیلات | اول هنرستان |
محتویات
زندگینامه
«سید رضا حسینی» 17 خرداد 1339 در تهران چشم به جهان گشود. در شش سالگي وارد دبستان شد و بعد از دوران راهنمايي ،در رشته اتومكانيك هنرستان شماره 3 به ادامه تحصيل پرداخت .وی با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه حق علیه باطل شد و مسئولیت بسیج عشایری قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) را بر عهده گرفت. شهید حسینی فرمانده سپاه پاسداران ناحیه سقز بود و سرانجام 21 فروردین 1362 در سقز به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
وصیت نامه
« بسمه تعالی «
اللهم ارزقنا شهاده فی سبیلک . آمین
بعد از حمد و ثنای حضرت باری تعالی و شکرگزاری از این همه نعمت بیکران که به نسل انقلاب در این عهد و زمان مانند وجود انقلاب، رهبر الهی، حکومت اسلامی، جنگ و جهاد، صبر و استقامت و قدرت الهی در بازوان جندالله .
و اما بعد: خدایا عاجز از حمد و شکرگزاری از نعمتهای تو هستیم، چرا که تو خود خوب میدانی که یک لحظه زندگی در این عهد و زمان چقدر ارزش دارد، وقتی انسان به یاد لالههای خونین جوارش میافتد ، زندگی حلاوت و طراوت خاصی به خود میگیرد و زندگی در جوار چنین خونهای پاک معنا و بوی عطر به خود میگیرد .
خدایا! تو خود خوب میدانی که همیشه احساس شرم از این بنده گناهکار روسیاهت دور نشده و همیشه خود را زیر بار این مسئولیت سنگین که حمل کولهبار خونین شهدا میباشد آماده ساخته و شانه خالی نکرده و سعی نموده که رسالت را به انجام رسانم. « اللهم وفقنا »
« اللهم اعلم ما فی صدرنا » که چگونه آخرین نور ولایت و چراغ تابناک هدایت را فریاد زدیم و از تو خواستم که خمینی را تا ظهورش نگهداری و ظهورش را تسریع فرمایی. زمانش فرا رسیده، مخلصان درگاهت به خون تپیدند. او را به داد مسلمین جهان بفرست که عرصه بر مسلمین تنگ شده و دائم او را فریاد خواهند زد تا فرا رسد.
خدایا! بعد از هدایت، قلب ما را ملغزان و ما را از لغزش و گناه مصوندار تا فیض عظمای شهادت نصیبمان گردد. به موقع رفتن تا بلکه خون سرخمان سیاهیهای قلبمان را بشوید و پاک گرداند.
خدایا! به جوانان متعهد و آگاه و مبارز ما توفیق ده که در جهاد و پیکار « فاذا فرغت فانصب » به این خطه آیند و اسلام و مسلمین را از غربت نجات دهند و سایه شوم ضد انقلاب و عوامل آمریکا را از سر مردم مستضعف محروم کردستان کم کنند.
خدایا! از تو ملتمسانه میخواهم که در این مدت کاری از من بر نیامد بلکه تو لطف نمایی و خونم اثری برای اسلام داشته باشد و خدایا تو گواهی که همیشه خود را مدیون انقلاب اسلامی میدانم .
در پایان آرزوی سعادت برای همهی اهل خانوادهام میکنم و امیدوارم با رفتن من بر حرکتشان در مسیر اسلام افزوده شود و خدا را از صحنه زندگیشان فراموش نکنند.
چون همسر مومنهام که ایمان و تقوایش برایم ثابت شده، قبلا غسالی نموده اگر جسم پر گناهم احتیاج به غسالی داشت او غسالیام نماید تا بلکه در بهشت برین ملاقات نمایم.
والسلام
الحقیر سید رضا حسینی
تاریخ تجدید 61/7/27 ساعت 3 بامداد
کردستان – سقز »[۱]
ساجد