شهید حسن براتی: تفاوت بین نسخهها
از دانشنامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
(۵ نسخههای متوسط توسط کاربر دیگری نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات افراد نظامی | {{جعبه اطلاعات افراد نظامی | ||
− | |نام فرد | + | |نام فرد = حسن براتی |
− | |تصویر = | + | |تصویر = 3852.jpg |
|توضیح تصویر = | |توضیح تصویر = | ||
|ملیت = [[پرونده:پرچم ایران.png|22px]] ایرانی | |ملیت = [[پرونده:پرچم ایران.png|22px]] ایرانی | ||
سطر ۳۵: | سطر ۳۵: | ||
یکبار حسن می گفت در عملیاتی ما موفق به پیشروی به سوی دشمن شدیم و شکست سختی به دشمن بعثی وارد کردیم. در این پیشروی غنائم بسیاری به رزمندگان رسید و هرکس برای خودش غنیمتی جمع می کرد. چشم او به افسر بعثی که به هلاکت رسیده بود افتاده بود و ساعت زیبایی در دست او بوده است. دوستان او گفته بودند که ساعت را بردار و به پدرت هدیه کن که او در جواب آنها گفته بود من برای ساعت نیامده ام برای کار و عقیده ای مهمتر یعنی همان شهادت به جبهه آمده ام.<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=3852 سایت یاران رضا]</ref> | یکبار حسن می گفت در عملیاتی ما موفق به پیشروی به سوی دشمن شدیم و شکست سختی به دشمن بعثی وارد کردیم. در این پیشروی غنائم بسیاری به رزمندگان رسید و هرکس برای خودش غنیمتی جمع می کرد. چشم او به افسر بعثی که به هلاکت رسیده بود افتاده بود و ساعت زیبایی در دست او بوده است. دوستان او گفته بودند که ساعت را بردار و به پدرت هدیه کن که او در جواب آنها گفته بود من برای ساعت نیامده ام برای کار و عقیده ای مهمتر یعنی همان شهادت به جبهه آمده ام.<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=3852 سایت یاران رضا]</ref> | ||
==نگارخانه تصاویر== | ==نگارخانه تصاویر== | ||
+ | |||
+ | <gallery> | ||
+ | |||
+ | 3852.jpg | ||
+ | |||
+ | </gallery> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
+ | <references /> | ||
− | + | == ردهها == | |
+ | {{ترتیبپیشفرض:شهید حسن براتی}} | ||
+ | [[رده: شهدا]] | ||
+ | [[رده: شهدای دفاع مقدس]] | ||
+ | [[رده: شهدای ایران]] | ||
+ | [[رده: شهدای استان خراسان رضوی ]] | ||
+ | [[رده: شهدای شهرستان مشهد ]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۴ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۵۱
حسن براتی | |
---|---|
| |
ملیت | ایرانی |
دین و مذهب | مسلمان، شیعه |
تولد | 1351 ، مشهد |
شهادت | 1366/01/22 |
محل دفن | گلزار شهداءکرمان |
یگانهای خدمت | تیپ21امامرضا |
سمتها | مخابراتوبیسیم |
محتویات
خاطرات
یکبار حسن می گفت در عملیاتی ما موفق به پیشروی به سوی دشمن شدیم و شکست سختی به دشمن بعثی وارد کردیم. در این پیشروی غنائم بسیاری به رزمندگان رسید و هرکس برای خودش غنیمتی جمع می کرد. چشم او به افسر بعثی که به هلاکت رسیده بود افتاده بود و ساعت زیبایی در دست او بوده است. دوستان او گفته بودند که ساعت را بردار و به پدرت هدیه کن که او در جواب آنها گفته بود من برای ساعت نیامده ام برای کار و عقیده ای مهمتر یعنی همان شهادت به جبهه آمده ام.[۱]