شهید علیرضا خافظی فرزند محمدعلی: تفاوت بین نسخهها
سطر ۲۹: | سطر ۲۹: | ||
}} | }} | ||
− | خاطرات | + | ==خاطرات== |
زندگي مشترک | زندگي مشترک |
نسخهٔ کنونی تا ۸ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۱۷
علیرضا حافظی | |
---|---|
ملیت | ایرانی |
دین و مذهب | مسلمان، شیعه |
تولد | نیشابور |
شهادت | ۱۳۶۴/۱۱/۲۲ |
محل دفن | بهشت فضل |
سمتها | مربی آموزش |
جنگها | جنگ ایران و عراق |
خانواده | نام پدرمحمد علی |
خاطرات
زندگي مشترک
راوی مهین دهنو خلجی
متن کامل خاطره
می گفتند : عمر من کوتاه است می خواهم فرزندی داشته باشم و قبل از شهادت او را ببینم ایشان موقع تولد فرزندم زینب جبهه بودند از طریق تلفن به ایشان خبر دادیم و پس از کسب اطلاع از تولد فرزندشان به نیشابور آمدند به خاطر تولد فرزندمان مرا به تالار فیروزه بردند و سور دادند و ساعتی هم به عنوان هدیه برای من خریدند . در موقع تولد فرزند دّومم زهرا هم ایشان در جبهه بودند . بعد از مدتی که ایشان با خبر شدند ، سه روز مرخصی گرفته و آمدند به اسامی زینب و زهرا (س) علاقه زیادی داشتند . به نحوی که در مدت چهل و هشت ساعت شناسنامه دختر دومم را به نام زهرا از اداره ثبت و احوال گرفته و بعد به جبهه رفت .
اخلاص عمل
راوی مهین دهنو خلجی
متن کامل خاطره
ایشان چند بار در جبهه مجروح شده بود . ترکشی به کمر و تیری به کتف ایشان اصابت کرده بود . امّا به کسی نمی گفت که مجروح شده است . می گفت : این مجروحیّت ها بخاطر امام حسین (ع) است و اگر بگوئیم ، اجرش از بین می رود . برای بیرون آوردن ترکشی که به بدنش اصابت کرده بود به پزشک مراجعه کرد ، ولی پزشک ها نظر داده بودند که اگر ترکش را خارج کنیم ، قطع نخاع می شوی .[۱]