شهید علی عبدالهی: تفاوت بین نسخهها
Sghanbari97 (بحث | مشارکتها) (صفحهای جدید حاوی « کد شهید: 6613028 تاریخ تولد : نام : علی محل تولد : بجنورد نام خانوادگی : عبدالهی...» ایجاد کرد) |
|||
(۳ نسخههای متوسط توسط ۳ کاربران نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | {{جعبه اطلاعات افراد نظامی | |
− | + | |نام فرد = علی عبدالهی | |
− | نام : | + | |تصویر = |
− | + | |توضیح تصویر = | |
− | نام پدر | + | |ملیت = [[پرونده:پرچم ایران.png|22px]] ایرانی |
+ | |شهرت = | ||
+ | |دین و مذهب = [[مسلمان]]، [[شیعه]] | ||
+ | |تولد = [[بجنورد]] | ||
+ | |شهادت = [[۱۳۶۶/۱۱/۲۲]] | ||
+ | |وفات = | ||
+ | |مرگ = | ||
+ | |محل دفن = | ||
+ | |مفقود = | ||
+ | |جانباز = | ||
+ | |اسارت = | ||
+ | |نیرو = | ||
+ | |یگانهای خدمت = | ||
+ | |طول خدمت = | ||
+ | |درجه = | ||
+ | |سمتها = رزمنده | ||
+ | |جنگها = [[جنگ ایران و عراق]] | ||
+ | |نشانهای لیاقت = | ||
+ | |عملیات = | ||
+ | |فعالیتها = | ||
+ | |تحصیلات = | ||
+ | |تخصصها = | ||
+ | |شغل = | ||
+ | |خانواده = نام پدر[[عیدمحمد]] | ||
+ | }} | ||
+ | |||
+ | |||
+ | ==خاطرات== | ||
+ | لحظه و نحوه شهادت | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
موضوع لحظه و نحوه شهادت | موضوع لحظه و نحوه شهادت | ||
+ | |||
راوی حسین جهانی | راوی حسین جهانی | ||
+ | |||
متن کامل خاطره | متن کامل خاطره | ||
در خط مقدم مشغول تیراندازی به طرف دشمن بودیم که علی از جایش بلند شد و شروع به تیراندازی می کرد. هر چه اصرار کردم داخل سنگر رفته و یا نشسته تیراندازی کند. توجهی به صحبتهای من نکرد و با تمام توان به مبارزه با دشمن مشغول بودند. در همین هنگام ناگهان تیر مستقیم به ایشان اصابت کرد. با دیدن این صحنه فوراً او را به پشتم انداختم و داخل سنگر بردم که در سنگر به شهادت رسید. | در خط مقدم مشغول تیراندازی به طرف دشمن بودیم که علی از جایش بلند شد و شروع به تیراندازی می کرد. هر چه اصرار کردم داخل سنگر رفته و یا نشسته تیراندازی کند. توجهی به صحبتهای من نکرد و با تمام توان به مبارزه با دشمن مشغول بودند. در همین هنگام ناگهان تیر مستقیم به ایشان اصابت کرد. با دیدن این صحنه فوراً او را به پشتم انداختم و داخل سنگر بردم که در سنگر به شهادت رسید. | ||
− | + | خواب و رویای شهید | |
+ | |||
موضوع خواب و روياي شهيد | موضوع خواب و روياي شهيد | ||
+ | |||
راوی مریم قربانی | راوی مریم قربانی | ||
+ | |||
متن کامل خاطره | متن کامل خاطره | ||
− | شهید علی یک شب خوابی دیده بود که برای ما تعریف کرد و می گفت : در خواب دیدم در جبهه در حال عملیات هستیم و بر دشمن یورش آوردیم و در جمع ما حضرت ابا عبد ا...الحسین (ع) حضور دارند ومن یک مقدار دلهره و ترس داشتم و با نگرانی به طرف دشمن می رفتم اما در همین موقع امام حسین (ع) به طرف من آمدند و فرمودند : نترسید و حمله کنید من همراه شما هستم وسپس خطاب به من فرمودند : شما به زودی صاحب یک فرزند پسر خواهید شد که بر روی بدنش یک خال وجود دارد که آن خال اثر انگشت من می باشد و شما اسم این پسر را حسین بگذارید و از خواب بیدار شدم و او گفت : چون در خواب حضرت امام حسین (ع) را دیدم من حتماً شهید می شوم وبچه ها را به شما می سپارم . البته وقتی این خواب خود را برایم تعریف کرد هنوز خبری از بچه دار شدن من نبود و حتی شهید سؤال کرد که شما بچه دارید و من گفتم : خیر ولی او اصرار کرد که شما بچه دارید و پس از مدتی من بچه دار شدم و موقعی که بچه به دنیا آمد من اول از خال بچه سؤال کردم گفتند : یک خال بر روی پای راست بچه مثل یک اثر انگشت وجود دارد. و من فوراً به یاد تعبیر خواب شهید افتادم و الان هم خال وجود دارد و اسم پسرم حسین می باشد . | + | شهید علی یک شب خوابی دیده بود که برای ما تعریف کرد و می گفت : در خواب دیدم در جبهه در حال عملیات هستیم و بر دشمن یورش آوردیم و در جمع ما حضرت ابا عبد ا...الحسین (ع) حضور دارند ومن یک مقدار دلهره و ترس داشتم و با نگرانی به طرف دشمن می رفتم اما در همین موقع امام حسین (ع) به طرف من آمدند و فرمودند : نترسید و حمله کنید من همراه شما هستم وسپس خطاب به من فرمودند : شما به زودی صاحب یک فرزند پسر خواهید شد که بر روی بدنش یک خال وجود دارد که آن خال اثر انگشت من می باشد و شما اسم این پسر را حسین بگذارید و از خواب بیدار شدم و او گفت : چون در خواب حضرت امام حسین (ع) را دیدم من حتماً شهید می شوم وبچه ها را به شما می سپارم . البته وقتی این خواب خود را برایم تعریف کرد هنوز خبری از بچه دار شدن من نبود و حتی شهید سؤال کرد که شما بچه دارید و من گفتم : خیر ولی او اصرار کرد که شما بچه دارید و پس از مدتی من بچه دار شدم و موقعی که بچه به دنیا آمد من اول از خال بچه سؤال کردم گفتند : یک خال بر روی پای راست بچه مثل یک اثر انگشت وجود دارد. و من فوراً به یاد تعبیر خواب شهید افتادم و الان هم خال وجود دارد و اسم پسرم حسین می باشد.<ref>[http://www.yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=14455 سایت یاران رضا]</ref> |
− | + | ==پانویس== | |
+ | <references /> | ||
+ | ==رده== | ||
+ | {{ترتیبپیشفرض:علی عبداللهی}} | ||
+ | [[رده: شهدا]] | ||
+ | [[رده: شهدای دفاع مقدس]] | ||
+ | [[رده: شهدای ایران]] | ||
+ | [[رده: شهدای استان خراسان رضوی]] | ||
+ | [[رده: شهدای شهرستان بجنورد]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۲۲
علی عبدالهی | |
---|---|
ملیت | ایرانی |
دین و مذهب | مسلمان، شیعه |
تولد | بجنورد |
شهادت | ۱۳۶۶/۱۱/۲۲ |
سمتها | رزمنده |
جنگها | جنگ ایران و عراق |
خانواده | نام پدرعیدمحمد |
خاطرات
لحظه و نحوه شهادت
موضوع لحظه و نحوه شهادت
راوی حسین جهانی
متن کامل خاطره
در خط مقدم مشغول تیراندازی به طرف دشمن بودیم که علی از جایش بلند شد و شروع به تیراندازی می کرد. هر چه اصرار کردم داخل سنگر رفته و یا نشسته تیراندازی کند. توجهی به صحبتهای من نکرد و با تمام توان به مبارزه با دشمن مشغول بودند. در همین هنگام ناگهان تیر مستقیم به ایشان اصابت کرد. با دیدن این صحنه فوراً او را به پشتم انداختم و داخل سنگر بردم که در سنگر به شهادت رسید. خواب و رویای شهید
موضوع خواب و روياي شهيد
راوی مریم قربانی
متن کامل خاطره
شهید علی یک شب خوابی دیده بود که برای ما تعریف کرد و می گفت : در خواب دیدم در جبهه در حال عملیات هستیم و بر دشمن یورش آوردیم و در جمع ما حضرت ابا عبد ا...الحسین (ع) حضور دارند ومن یک مقدار دلهره و ترس داشتم و با نگرانی به طرف دشمن می رفتم اما در همین موقع امام حسین (ع) به طرف من آمدند و فرمودند : نترسید و حمله کنید من همراه شما هستم وسپس خطاب به من فرمودند : شما به زودی صاحب یک فرزند پسر خواهید شد که بر روی بدنش یک خال وجود دارد که آن خال اثر انگشت من می باشد و شما اسم این پسر را حسین بگذارید و از خواب بیدار شدم و او گفت : چون در خواب حضرت امام حسین (ع) را دیدم من حتماً شهید می شوم وبچه ها را به شما می سپارم . البته وقتی این خواب خود را برایم تعریف کرد هنوز خبری از بچه دار شدن من نبود و حتی شهید سؤال کرد که شما بچه دارید و من گفتم : خیر ولی او اصرار کرد که شما بچه دارید و پس از مدتی من بچه دار شدم و موقعی که بچه به دنیا آمد من اول از خال بچه سؤال کردم گفتند : یک خال بر روی پای راست بچه مثل یک اثر انگشت وجود دارد. و من فوراً به یاد تعبیر خواب شهید افتادم و الان هم خال وجود دارد و اسم پسرم حسین می باشد.[۱]