شهید علی عبدالهی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
 
(یک نسخهٔ متوسط توسط کاربر دیگری نشان داده نشده)
سطر ۳۰: سطر ۳۰:
  
 
 
خاطرات
+
==خاطرات==
لحظه و نحوه شهادت
+
لحظه و نحوه شهادت
 +
 
 
موضوع لحظه و نحوه شهادت
 
موضوع لحظه و نحوه شهادت
 +
 
راوی حسین جهانی
 
راوی حسین جهانی
 +
 
متن کامل خاطره
 
متن کامل خاطره
  
 
در خط مقدم مشغول تیراندازی به طرف دشمن بودیم که علی از جایش بلند شد و شروع به تیراندازی می کرد. هر چه اصرار کردم داخل سنگر رفته و یا نشسته تیراندازی کند. توجهی به صحبتهای من نکرد و با تمام توان به مبارزه با دشمن مشغول بودند. در همین هنگام ناگهان تیر مستقیم به ایشان اصابت کرد. با دیدن این صحنه فوراً او را به پشتم انداختم و داخل سنگر بردم که در سنگر به شهادت رسید.
 
در خط مقدم مشغول تیراندازی به طرف دشمن بودیم که علی از جایش بلند شد و شروع به تیراندازی می کرد. هر چه اصرار کردم داخل سنگر رفته و یا نشسته تیراندازی کند. توجهی به صحبتهای من نکرد و با تمام توان به مبارزه با دشمن مشغول بودند. در همین هنگام ناگهان تیر مستقیم به ایشان اصابت کرد. با دیدن این صحنه فوراً او را به پشتم انداختم و داخل سنگر بردم که در سنگر به شهادت رسید.
خواب و رویای شهید
+
خواب و رویای شهید
 +
 
 
موضوع خواب و روياي شهيد
 
موضوع خواب و روياي شهيد
 +
 
راوی مریم قربانی
 
راوی مریم قربانی
 +
 
متن کامل خاطره
 
متن کامل خاطره
  
 
شهید علی یک شب خوابی دیده بود که برای ما تعریف کرد و می گفت : در خواب دیدم در جبهه در حال عملیات هستیم و بر دشمن یورش آوردیم و در جمع ما حضرت ابا عبد ا...الحسین (ع) حضور دارند ومن یک مقدار دلهره و ترس داشتم و با نگرانی به طرف دشمن می رفتم اما در همین موقع امام حسین (ع) به طرف من آمدند و فرمودند : نترسید و حمله کنید من همراه شما هستم وسپس خطاب به من فرمودند : شما به زودی صاحب یک فرزند پسر خواهید شد که بر روی بدنش یک خال وجود دارد که آن خال اثر انگشت من می باشد و شما اسم این پسر را حسین بگذارید و از خواب بیدار شدم و او گفت : چون در خواب حضرت امام حسین (ع) را دیدم من حتماً شهید می شوم وبچه ها را به شما می سپارم . البته وقتی این خواب خود را برایم تعریف کرد هنوز خبری از بچه دار شدن من نبود و حتی شهید سؤال کرد که شما بچه دارید و من گفتم : خیر ولی او اصرار کرد که شما بچه دارید و پس از مدتی من بچه دار شدم و موقعی که بچه به دنیا آمد من اول از خال بچه سؤال کردم گفتند : یک خال بر روی پای راست بچه مثل یک اثر انگشت وجود دارد. و من فوراً به یاد تعبیر خواب شهید افتادم و الان هم خال وجود دارد و اسم پسرم حسین می باشد.<ref>[http://www.yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=14455 سایت یاران رضا]</ref>
 
شهید علی یک شب خوابی دیده بود که برای ما تعریف کرد و می گفت : در خواب دیدم در جبهه در حال عملیات هستیم و بر دشمن یورش آوردیم و در جمع ما حضرت ابا عبد ا...الحسین (ع) حضور دارند ومن یک مقدار دلهره و ترس داشتم و با نگرانی به طرف دشمن می رفتم اما در همین موقع امام حسین (ع) به طرف من آمدند و فرمودند : نترسید و حمله کنید من همراه شما هستم وسپس خطاب به من فرمودند : شما به زودی صاحب یک فرزند پسر خواهید شد که بر روی بدنش یک خال وجود دارد که آن خال اثر انگشت من می باشد و شما اسم این پسر را حسین بگذارید و از خواب بیدار شدم و او گفت : چون در خواب حضرت امام حسین (ع) را دیدم من حتماً شهید می شوم وبچه ها را به شما می سپارم . البته وقتی این خواب خود را برایم تعریف کرد هنوز خبری از بچه دار شدن من نبود و حتی شهید سؤال کرد که شما بچه دارید و من گفتم : خیر ولی او اصرار کرد که شما بچه دارید و پس از مدتی من بچه دار شدم و موقعی که بچه به دنیا آمد من اول از خال بچه سؤال کردم گفتند : یک خال بر روی پای راست بچه مثل یک اثر انگشت وجود دارد. و من فوراً به یاد تعبیر خواب شهید افتادم و الان هم خال وجود دارد و اسم پسرم حسین می باشد.<ref>[http://www.yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=14455 سایت یاران رضا]</ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
 
<references />
 
<references />
 +
==رده==
 +
{{ترتیب‌پیش‌فرض:علی عبداللهی}}
 +
[[رده: شهدا]]
 +
[[رده: شهدای دفاع مقدس]]
 +
[[رده: شهدای ایران]]
 +
[[رده: شهدای استان خراسان رضوی]]
 +
[[رده: شهدای شهرستان بجنورد]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۲۲

علی عبدالهی
ملیت پرچم ایران.png ایرانی
دین و مذهب مسلمان، شیعه
تولد بجنورد
شهادت ۱۳۶۶/۱۱/۲۲
سمت‌ها رزمنده
جنگ‌‌ها جنگ ایران و عراق
خانواده نام پدرعیدمحمد


خاطرات

لحظه و نحوه شهادت

موضوع لحظه و نحوه شهادت

راوی حسین جهانی

متن کامل خاطره

در خط مقدم مشغول تیراندازی به طرف دشمن بودیم که علی از جایش بلند شد و شروع به تیراندازی می کرد. هر چه اصرار کردم داخل سنگر رفته و یا نشسته تیراندازی کند. توجهی به صحبتهای من نکرد و با تمام توان به مبارزه با دشمن مشغول بودند. در همین هنگام ناگهان تیر مستقیم به ایشان اصابت کرد. با دیدن این صحنه فوراً او را به پشتم انداختم و داخل سنگر بردم که در سنگر به شهادت رسید. خواب و رویای شهید

موضوع خواب و روياي شهيد

راوی مریم قربانی

متن کامل خاطره

شهید علی یک شب خوابی دیده بود که برای ما تعریف کرد و می گفت : در خواب دیدم در جبهه در حال عملیات هستیم و بر دشمن یورش آوردیم و در جمع ما حضرت ابا عبد ا...الحسین (ع) حضور دارند ومن یک مقدار دلهره و ترس داشتم و با نگرانی به طرف دشمن می رفتم اما در همین موقع امام حسین (ع) به طرف من آمدند و فرمودند : نترسید و حمله کنید من همراه شما هستم وسپس خطاب به من فرمودند : شما به زودی صاحب یک فرزند پسر خواهید شد که بر روی بدنش یک خال وجود دارد که آن خال اثر انگشت من می باشد و شما اسم این پسر را حسین بگذارید و از خواب بیدار شدم و او گفت : چون در خواب حضرت امام حسین (ع) را دیدم من حتماً شهید می شوم وبچه ها را به شما می سپارم . البته وقتی این خواب خود را برایم تعریف کرد هنوز خبری از بچه دار شدن من نبود و حتی شهید سؤال کرد که شما بچه دارید و من گفتم : خیر ولی او اصرار کرد که شما بچه دارید و پس از مدتی من بچه دار شدم و موقعی که بچه به دنیا آمد من اول از خال بچه سؤال کردم گفتند : یک خال بر روی پای راست بچه مثل یک اثر انگشت وجود دارد. و من فوراً به یاد تعبیر خواب شهید افتادم و الان هم خال وجود دارد و اسم پسرم حسین می باشد.[۱]

پانویس

  1. سایت یاران رضا

رده