شهید علی اکبر عبدی قره چمانی: تفاوت بین نسخهها
(۳ نسخههای متوسط توسط ۳ کاربران نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | {{جعبه اطلاعات افراد نظامی | |
+ | |نام فرد = علی اکبر عبدی قره چمانی | ||
+ | |تصویر = | ||
+ | |توضیح تصویر = | ||
+ | |ملیت = [[پرونده:پرچم ایران.png|22px]] ایرانی | ||
+ | |شهرت = | ||
+ | |دین و مذهب = [[مسلمان]]، [[شیعه]] | ||
+ | |تولد = [[تربت جام]] | ||
+ | |شهادت = [[۱۳۶۶/۱۰/۲۵]] | ||
+ | |وفات = | ||
+ | |مرگ = | ||
+ | |محل دفن = | ||
+ | |مفقود = | ||
+ | |جانباز = | ||
+ | |اسارت = | ||
+ | |نیرو = | ||
+ | |یگانهای خدمت = | ||
+ | |طول خدمت = | ||
+ | |درجه = | ||
+ | |سمتها = رزمنده | ||
+ | |جنگها = [[جنگ ایران و عراق]] | ||
+ | |نشانهای لیاقت = | ||
+ | |عملیات = | ||
+ | |فعالیتها = | ||
+ | |تحصیلات = | ||
+ | |تخصصها = | ||
+ | |شغل = | ||
+ | |خانواده = نام پدر[[ ابراهیم]] | ||
+ | }} | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | ==خاطرات== | |
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | خاطرات | + | |
خبر شهادت | خبر شهادت | ||
سطر ۳۸: | سطر ۴۳: | ||
− | من در آن زمان مدرسه ی راهنمایی می رفتم یکروز ظهر از مدرسه تعطیل شدم درحال رفتن به خانه بودم که یکی از دوستان پدرم را دیدم که ازجبهه برمی گشت دویدم به طرف او وگفتم : پدرم همراه شما نیامده است ؟ او گفت : پدرت رفته به عملیات و همین روزها برمی گردد بعد از گذشت چند روزدیدم که از پدرم خبری نشد و من ناراحت شدم پیش عمویم رفتم وگفتم : پدرم نیامده بیایید با هم برویم به سپاه شاید از او خبری داشته باشند صبح روز بعد با عمویم رفتیم سپاه عموی من رفت و با مسئولان آن جا صحبت کرد وقتی آمد به من گفت : شما فردا به مدرسه نرو تا با هم به اصفهان برویم مثل اینکه پدرت مجروح شده آن جا در بیمارستان بستری شده است وقتی که مابه راه افتادیم در بین راه عمویم رو به من کرد و گفت : عمو جان پدرت شهید شده است و الان می رویم به بیمارستان اصفهان تا جسد ایشان را شناسایی کنیم . | + | من در آن زمان مدرسه ی راهنمایی می رفتم یکروز ظهر از مدرسه تعطیل شدم درحال رفتن به خانه بودم که یکی از دوستان پدرم را دیدم که ازجبهه برمی گشت دویدم به طرف او وگفتم : پدرم همراه شما نیامده است ؟ او گفت : پدرت رفته به عملیات و همین روزها برمی گردد بعد از گذشت چند روزدیدم که از پدرم خبری نشد و من ناراحت شدم پیش عمویم رفتم وگفتم : پدرم نیامده بیایید با هم برویم به سپاه شاید از او خبری داشته باشند صبح روز بعد با عمویم رفتیم سپاه عموی من رفت و با مسئولان آن جا صحبت کرد وقتی آمد به من گفت : شما فردا به مدرسه نرو تا با هم به اصفهان برویم مثل اینکه پدرت مجروح شده آن جا در بیمارستان بستری شده است وقتی که مابه راه افتادیم در بین راه عمویم رو به من کرد و گفت : عمو جان پدرت شهید شده است و الان می رویم به بیمارستان اصفهان تا جسد ایشان را شناسایی کنیم.<ref>[http://www.yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=%2014495 سایت یاران رضا]</ref> |
+ | ==پانویس== | ||
+ | |||
+ | <references /> | ||
+ | |||
− | + | ==رده== | |
+ | {{ترتیبپیشفرض:علی اکبر عبدی قره چمانی رومانجی }} | ||
+ | [[رده: شهدا]] | ||
+ | [[رده: شهدای دفاع مقدس]] | ||
+ | [[رده: شهدای ایران]] | ||
+ | [[رده: شهدای استان خراسان رضوی]] | ||
+ | [[رده: شهدای شهرستان تربت حیدریه ]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۹ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۵۲
علی اکبر عبدی قره چمانی | |
---|---|
ملیت | ایرانی |
دین و مذهب | مسلمان، شیعه |
تولد | تربت جام |
شهادت | ۱۳۶۶/۱۰/۲۵ |
سمتها | رزمنده |
جنگها | جنگ ایران و عراق |
خانواده | نام پدر ابراهیم |
خاطرات
خبر شهادت
موضوع خبر شهادت
راوی
متن کامل خاطره
من در آن زمان مدرسه ی راهنمایی می رفتم یکروز ظهر از مدرسه تعطیل شدم درحال رفتن به خانه بودم که یکی از دوستان پدرم را دیدم که ازجبهه برمی گشت دویدم به طرف او وگفتم : پدرم همراه شما نیامده است ؟ او گفت : پدرت رفته به عملیات و همین روزها برمی گردد بعد از گذشت چند روزدیدم که از پدرم خبری نشد و من ناراحت شدم پیش عمویم رفتم وگفتم : پدرم نیامده بیایید با هم برویم به سپاه شاید از او خبری داشته باشند صبح روز بعد با عمویم رفتیم سپاه عموی من رفت و با مسئولان آن جا صحبت کرد وقتی آمد به من گفت : شما فردا به مدرسه نرو تا با هم به اصفهان برویم مثل اینکه پدرت مجروح شده آن جا در بیمارستان بستری شده است وقتی که مابه راه افتادیم در بین راه عمویم رو به من کرد و گفت : عمو جان پدرت شهید شده است و الان می رویم به بیمارستان اصفهان تا جسد ایشان را شناسایی کنیم.[۱]
پانویس