شهید عبد الرحیم قبادی محبی: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | {{جعبه اطلاعات افراد نظامی | |
|نام فرد = عبد الرحیم قبادی محبی | |نام فرد = عبد الرحیم قبادی محبی | ||
− | |تصویر = | + | |تصویر =عبدالرحیمقبادیمحبی.jpg |
|توضیح تصویر = | |توضیح تصویر = | ||
|ملیت = [[پرونده:پرچم ایران.png|22px]] ایرانی | |ملیت = [[پرونده:پرچم ایران.png|22px]] ایرانی | ||
سطر ۲۸: | سطر ۲۸: | ||
|خانواده =نام پدر [[ حجی ]] | |خانواده =نام پدر [[ حجی ]] | ||
}} | }} | ||
− | خاطرات | + | ==خاطرات== |
− | + | ||
موضوع ايثار و فداکاري | موضوع ايثار و فداکاري | ||
− | |||
− | |||
− | در میان مجروحان عده ای بودند که تقاضای آب می کردند و می گفتند: آب، آب. من هم برای اینکه کمکی کرده باشم ظرفی را پر از آب کردم و بالای سر ایشان بردم. در این میان مجروحی بود که دستش از بدن جدا شده بود لبانش خشکیده بود و تمام بدنش غرق خون بود و رنگ و رویی نداشت. لیوان آب را نزدیک لبانش بردم که ناگهان در آن طرف تر صدای بلند به گوش رسید: آب، آب. در صورتی که مجروح تاب و نوایی نداشت به من گفت: به همرزم دیگر آب برسان. به او گفتم: تو کمی آب بنوش بعد بر بالین او می روم و به او هم آب می دهم ولی او اصرار داشت آب را به فرد دیگری برسانم. من هم گفته او را انجام دادم و آب را به کسی که ناله می کرد رساندم. پس از این کار وقتی بر سر بالین آن مجروحی که قبلاً آب می خواست رفتم، دیدم که ضربان قلبش از کار افتاده بود و دیگر روحش به عالمی دیگر پرواز کرده بود، عالمی که در آن جنبه های ایثار و از خودگذشتگی در آنجا جلوه گر بود. | + | در میان مجروحان عده ای بودند که تقاضای آب می کردند و می گفتند: آب، آب. من هم برای اینکه کمکی کرده باشم ظرفی را پر از آب کردم و بالای سر ایشان بردم. در این میان مجروحی بود که دستش از بدن جدا شده بود لبانش خشکیده بود و تمام بدنش غرق خون بود و رنگ و رویی نداشت. لیوان آب را نزدیک لبانش بردم که ناگهان در آن طرف تر صدای بلند به گوش رسید: آب، آب. در صورتی که مجروح تاب و نوایی نداشت به من گفت: به همرزم دیگر آب برسان. به او گفتم: تو کمی آب بنوش بعد بر بالین او می روم و به او هم آب می دهم ولی او اصرار داشت آب را به فرد دیگری برسانم. من هم گفته او را انجام دادم و آب را به کسی که ناله می کرد رساندم. پس از این کار وقتی بر سر بالین آن مجروحی که قبلاً آب می خواست رفتم، دیدم که ضربان قلبش از کار افتاده بود و دیگر روحش به عالمی دیگر پرواز کرده بود، عالمی که در آن جنبه های ایثار و از خودگذشتگی در آنجا جلوه گر بود.راوی عبد الرحیم قبادی |
<ref>[http://www.yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=16526 یاران رضا]</ref> | <ref>[http://www.yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=16526 یاران رضا]</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references/> | <references/> | ||
+ | ==نگارخانه تصاویر== | ||
+ | <gallery> | ||
+ | Image:عبدالرحیمقبادیمحبی.jpg | ||
+ | </gallery> | ||
+ | ==رده== | ||
+ | {{ترتیبپیشفرض: عبدالرحیم_قبادی_محبی}} | ||
+ | [[رده: شهدا]] | ||
+ | [[رده: شهدای دفاع مقدس]] | ||
+ | [[رده: شهدای ایران]] | ||
+ | [[رده: شهدای استان خراسان جنوبی]] | ||
+ | [[رده: شهدای شهرستان فردوس]] |
نسخهٔ ۳ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۳۱
عبد الرحیم قبادی محبی | |
---|---|
| |
ملیت | ایرانی |
دین و مذهب | مسلمان، شیعه |
تولد | فردوس |
شهادت | ۱۳۶۴/۱۲/۲۱ |
سمتها | فرمانده گروهان _ ادوات |
جنگها | جنگ ایران و عراق |
تحصیلات | نامشخص |
خانواده | نام پدر حجی |
محتویات
خاطرات
موضوع ايثار و فداکاري
در میان مجروحان عده ای بودند که تقاضای آب می کردند و می گفتند: آب، آب. من هم برای اینکه کمکی کرده باشم ظرفی را پر از آب کردم و بالای سر ایشان بردم. در این میان مجروحی بود که دستش از بدن جدا شده بود لبانش خشکیده بود و تمام بدنش غرق خون بود و رنگ و رویی نداشت. لیوان آب را نزدیک لبانش بردم که ناگهان در آن طرف تر صدای بلند به گوش رسید: آب، آب. در صورتی که مجروح تاب و نوایی نداشت به من گفت: به همرزم دیگر آب برسان. به او گفتم: تو کمی آب بنوش بعد بر بالین او می روم و به او هم آب می دهم ولی او اصرار داشت آب را به فرد دیگری برسانم. من هم گفته او را انجام دادم و آب را به کسی که ناله می کرد رساندم. پس از این کار وقتی بر سر بالین آن مجروحی که قبلاً آب می خواست رفتم، دیدم که ضربان قلبش از کار افتاده بود و دیگر روحش به عالمی دیگر پرواز کرده بود، عالمی که در آن جنبه های ایثار و از خودگذشتگی در آنجا جلوه گر بود.راوی عبد الرحیم قبادی [۱]