شهید بیک‌ محمد کلابی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
 
سطر ۱: سطر ۱:
 +
{{جعبه اطلاعات افراد نظامی
 +
|نام فرد                =  بیک‌محمدکلابی‌
 +
|تصویر                  =
 +
|توضیح تصویر            =
 +
|ملیت                  = [[پرونده:پرچم ایران.png|22px]] ایرانی
 +
|شهرت                  =
 +
|دین و مذهب            = [[مسلمان]]، [[شیعه]]
 +
|تولد                  =[[بجنورد]]
 +
|شهادت                  = [[1366/07/10]]
 +
|وفات                  =
 +
|مرگ                    =
 +
|محل دفن                =
 +
|مفقود                  =
 +
|جانباز                =
 +
|اسارت                  =
 +
|نیرو                  =
 +
|یگانهای خدمت          =
 +
|طول خدمت              =
 +
|درجه                  =
 +
|سمت‌ها                  =[[رزمنده‌]]
 +
|جنگ‌‌ها                  = [[جنگ ایران و عراق]]
 +
|نشان‌های لیاقت          =
 +
|عملیات‌              =
 +
|فعالیت‌ها              =
 +
|تحصیلات                =
 +
|تخصص‌ها                =
 +
|شغل                    =
 +
|خانواده                = نام پدر:احمد
 +
}}
 +
 +
 
کد شهید: 6616283 تاریخ تولد :
 
کد شهید: 6616283 تاریخ تولد :
 
نام : بیک‌محمد محل تولد : بجنورد
 
نام : بیک‌محمد محل تولد : بجنورد
سطر ۹: سطر ۴۰:
 
نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده‌
 
نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده‌
 
گلزار :
 
گلزار :
خاطرات
+
==خاطرات==
عشق به جهاد
+
موضوع عشق به جهاد
+
راوی
+
متن کامل خاطره
+
  
وقتی او برای اولین بار از طریق بسیج می خواست به جبهه برود مادرم به او گفت: " اگر شما به جبهه نروی ، فکر می کنم کار خلافی نکرده ای . چون من پیر شده ام و نیازمند به کمک شما هستم . " برادرم در جواب مادرم گفت: " مادرجان شما اصلاً برای من ناراحت نباشید نگهبان همه ما و شما خداست انشاءالله به سلامتی برمی گردم . تازه اگر من نروم و دیگری نرود پس چه کسی باید از کشور و انقلاب اسلامی دفاع کند .
+
* موضوع عشق به جهاد
خاطرات بعد از مجروحیت
+
موضوع خاطرات بعد از مجروحيت
+
راوی
+
متن کامل خاطره
+
  
1- او یک مرتبه از ناحیه پا مجروح شد . و هنوز به طور کامل بهبود نیافته بود و مرخصی اش تمام نشده بود که به جبهه برگشت تا بتواند با دیگر رزمندگان و همرزمانش در عملیات شرکت نماید . و از اسلام و میهنش دفاع نماید .
+
وقتی او برای اولین بار از طریق بسیج می خواست به جبهه برود مادرم به او گفت: " اگر شما به جبهه نروی ، فکر می کنم کار خلافی نکرده ای. چون من پیر شده ام و نیازمند به کمک شما هستم. " برادرم در جواب مادرم گفت: " مادرجان شما اصلاً برای من ناراحت نباشید نگهبان همه ما و شما خداست ان شاءالله به سلامتی برمی گردم. تازه اگر من نروم و دیگری نرود پس چه کسی باید از کشور و انقلاب اسلامی دفاع کند.
توصیه های شهید
+
موضوع توصيه هاي شهيد
+
راوی
+
متن کامل خاطره
+
  
- یکروز من به شوخی به او گفتم : محمد شما به اندازة کافی به جبهه رفته اید . مادرمان هم که پیر شده و احتیاج به نگهداری و مواظبت دارد . نوبتی که باشد به شما بیشتر از این نمی رسد . محمد گفت: " ما که به خاطر نوبت به جبهه نمی رویم . ما برای دفاع از اسلام ، میهن و ناموسمان به جبهه می رویم . و این وظیفه به پایان نمی رسد تا اسلام پیروز شود."
+
* موضوع خاطرات بعد از مجروحيت
<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=17565 یاران رضا]</ref>
+
  
 +
او یک مرتبه از ناحیه پا مجروح شد. و هنوز به طور کامل بهبود نیافته بود و مرخصی اش تمام نشده بود که به جبهه برگشت تا بتواند با دیگر رزمندگان و همرزمانش در عملیات شرکت نماید. و از اسلام و میهنش دفاع نماید.
 +
 +
* موضوع توصيه هاي شهيد
 +
 +
یکروز من به شوخی به او گفتم: محمد شما به اندازة کافی به جبهه رفته اید. مادرمان هم که پیر شده و احتیاج به نگهداری و مواظبت دارد. نوبتی که باشد به شما بیشتر از این نمی رسد. محمد گفت: " ما که به خاطر نوبت به جبهه نمی رویم. ما برای دفاع از اسلام، میهن و ناموسمان به جبهه می رویم. و این وظیفه به پایان نمی رسد تا اسلام پیروز شود."
 +
<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=17565 یاران رضا]</ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
<references/>
 
<references/>

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۳۹

بیک‌محمدکلابی‌
ملیت پرچم ایران.png ایرانی
دین و مذهب مسلمان، شیعه
تولد بجنورد
شهادت 1366/07/10
سمت‌ها رزمنده‌
جنگ‌‌ها جنگ ایران و عراق
خانواده نام پدر:احمد


کد شهید: 6616283 تاریخ تولد : نام : بیک‌محمد محل تولد : بجنورد نام خانوادگی : کلابی‌ تاریخ شهادت : 1366/07/10 نام پدر : احمد مکان شهادت :

تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت : شغل : یگان خدمتی : گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است. نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده‌ گلزار :

خاطرات

  • موضوع عشق به جهاد

وقتی او برای اولین بار از طریق بسیج می خواست به جبهه برود مادرم به او گفت: " اگر شما به جبهه نروی ، فکر می کنم کار خلافی نکرده ای. چون من پیر شده ام و نیازمند به کمک شما هستم. " برادرم در جواب مادرم گفت: " مادرجان شما اصلاً برای من ناراحت نباشید نگهبان همه ما و شما خداست ان شاءالله به سلامتی برمی گردم. تازه اگر من نروم و دیگری نرود پس چه کسی باید از کشور و انقلاب اسلامی دفاع کند.

  • موضوع خاطرات بعد از مجروحيت

او یک مرتبه از ناحیه پا مجروح شد. و هنوز به طور کامل بهبود نیافته بود و مرخصی اش تمام نشده بود که به جبهه برگشت تا بتواند با دیگر رزمندگان و همرزمانش در عملیات شرکت نماید. و از اسلام و میهنش دفاع نماید.

  • موضوع توصيه هاي شهيد

یکروز من به شوخی به او گفتم: محمد شما به اندازة کافی به جبهه رفته اید. مادرمان هم که پیر شده و احتیاج به نگهداری و مواظبت دارد. نوبتی که باشد به شما بیشتر از این نمی رسد. محمد گفت: " ما که به خاطر نوبت به جبهه نمی رویم. ما برای دفاع از اسلام، میهن و ناموسمان به جبهه می رویم. و این وظیفه به پایان نمی رسد تا اسلام پیروز شود." [۱]

پانویس

  1. یاران رضا

رده