شهید عزیزاله مرادیان: تفاوت بین نسخهها
Bozorgmehr98 (بحث | مشارکتها) |
|||
سطر ۵۶: | سطر ۵۶: | ||
− | ايثار و فداکاري | + | * موضوع: ايثار و فداکاري |
سطر ۶۲: | سطر ۶۲: | ||
− | خواب و روياي ديگران در مورد شهادت شهيد | + | * موضوع: خواب و روياي ديگران در مورد شهادت شهيد |
یک شب خواب دیدم جوانی به سراغ من آمد و گفت:" برادرت [[شهید]] شده است اگر بخواهی برادرت را بر می گردانیم. " گفتم:" نه، نمی خواهد برگردانی. " بعد تعارف کردم که بیا و یک چای بخور. گفت:" نه، من می خواهم پنج، شش جا بروم وقت ندارم. " از خواب پریدم و با خودم گفتم:" حتماً عزیزالله [[شهید]] شده است. " یک هفته از این جریان گذشت خبر آوردند:" هفت نفر از بچه های روستای رباط شهید شده اند که یکی از آنها برادر من بود. " | یک شب خواب دیدم جوانی به سراغ من آمد و گفت:" برادرت [[شهید]] شده است اگر بخواهی برادرت را بر می گردانیم. " گفتم:" نه، نمی خواهد برگردانی. " بعد تعارف کردم که بیا و یک چای بخور. گفت:" نه، من می خواهم پنج، شش جا بروم وقت ندارم. " از خواب پریدم و با خودم گفتم:" حتماً عزیزالله [[شهید]] شده است. " یک هفته از این جریان گذشت خبر آوردند:" هفت نفر از بچه های روستای رباط شهید شده اند که یکی از آنها برادر من بود. " | ||
− | |||
− | |||
<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=19065 سایت یاران رضا]</ref> | <ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=19065 سایت یاران رضا]</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== |
نسخهٔ کنونی تا ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۱۸
عزیزاله مرادیان | |
---|---|
| |
ملیت | ایرانی |
دین و مذهب | مسلمان، شیعه |
تولد | تربت حیدریه |
شهادت | 1367/01/23 |
محل دفن | شهدا |
سمتها | رزمنده |
جنگها | جنگ ایران و عراق |
خانواده | نام پدر:علیمحمد |
کد شهید: 6718194
نام : عزیزاله
نام خانوادگی : مرادیان
نام پدر : علیمحمد
محل تولد : تربت حیدریه
تاریخ شهادت : 1367/01/23
تحصیلات : نامشخص
گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است.
نوع عضویت : سایر شهدا
مسئولیت : رزمنده
گلزار : شهدا
محتویات
خاطرات
- موضوع: ايثار و فداکاري
رودخانه ای که در نزدیکی ما قرار داشت خیلی عمیق بود به طوری که شنا کردن در آن خیلی سخت بود. حدود 10، 12 نفر بودند که از قسمت بالای رودخانه وارد آب شدند. اب به حدی زیاد بود که از سینه آنها بالا می زد. وقتی آنها با شنا عرض رودخانه را طی کردند یکی از آنها را آب می خواست ببرد. که عزیز الله خودش را داخل آب انداخت و آن فرد را از درون آب بیرون کشید. او خودش را به خطر انداخت تا آن فرد را نجات بدهد.
- موضوع: خواب و روياي ديگران در مورد شهادت شهيد
یک شب خواب دیدم جوانی به سراغ من آمد و گفت:" برادرت شهید شده است اگر بخواهی برادرت را بر می گردانیم. " گفتم:" نه، نمی خواهد برگردانی. " بعد تعارف کردم که بیا و یک چای بخور. گفت:" نه، من می خواهم پنج، شش جا بروم وقت ندارم. " از خواب پریدم و با خودم گفتم:" حتماً عزیزالله شهید شده است. " یک هفته از این جریان گذشت خبر آوردند:" هفت نفر از بچه های روستای رباط شهید شده اند که یکی از آنها برادر من بود. " [۱]