شهید ذبیح اله یوسفیان: تفاوت بین نسخهها
سطر ۳۴: | سطر ۳۴: | ||
<references /> | <references /> | ||
==رده== | ==رده== | ||
+ | ==رده== | ||
+ | {{ترتیبپیشفرض:ذبیحاله یوسفیان}} | ||
+ | [[رده: شهدا]] | ||
+ | [[رده: شهدای دفاع مقدس]] | ||
+ | [[رده: شهدای ایران]] | ||
+ | [[رده: شهدای استان خراسان رضوی]] | ||
+ | [[رده: شهدای شهرستان مشهد]] |
نسخهٔ کنونی تا ۸ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۰۴
کد شهید:6540723
نام :ذبیحاله
نام خانوادگی :یوسفیان
نام پدر: محمد
محل تولد :مشهد
تاریخ شهادت :1365/10/19
مکان شهادت :
تحصیلات :نامشخص
منطقه شهادت :
شغل :دانش آموز
یگان خدمتی :
گروه مربوط :گروهی برای این شهید ثبت نشده است.
نوع عضویت :سایر شهدا
مسئولیت :رزمنده
گلزار :بهشترضا
خاطرات
عنوان حالات معنوی خاص موضوع حالات معنوي خاص راوی محسن واعظی
شهید ذبیح الله یوسفیان از نیروی واحد تخریب ، بیشتر اوقات چشمانش اشک آلود بود یک بار بعد از نماز جماعت با یکی از بچه ها آمد و گفت : دعای حزین را برایمان ترجمه کنید . من پس از ترجمه دعا توفیق دارم که حقیقتش خودم قبلا این دعا را ندیده و نخوانده بودم . خدا رحمتش کند خیلی گریه کردم . او برای خود قبری درست کرده بود . شبها آنجا می رفت و مناجات می کرد . من مکرراً می دیدم که شب از خواب بیدار می شد و می رفت آنجا مناجات می کرد و خلاصه حال خیلی خوبی داشت . در عملیات کربلای 4 غواص بود و نهایتش مفقود شد ولی من به خاطر ندارم که جنازه اش پیدا شد یا نه ؟
وصیت نامه
ولاتحسبن الذين قتلو في سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربهم يرزقون کساني که در راه خدا کشته شدهاند مرده مپنداريد بلکه آنان زندهاند و نزد خداي خويش روزي ميخورند. سپاس بيکران بر خداوند سبحان و درود بر پيامبر عظيم الشأن محمدبن عبدالله و اولياء او بويژه حضرت بقيه الله(عج) و نايب برحقش امام خميني اين اميد مستضعفان جهان. بارالها تو خود آگاهي که هدف و مقصود من از آمدن به جبهه چيست و چرا راهي ديار حسينيان شدهام، پروردگارا اين تويي که سرچشمه نور و نعمتي، و اين تويي مبدأ و معاد تواناي پس ياريم ده که از زير بار مسئوليتي که کوهها از پذيرفتن آن ناتوان ماندهاند معبود هم اکنون که تصميم به نوشتن وصيتنامهاي کردهام گويي نيروي ديگر است که قلم را به حرکت درآورده است ميبينم که جوهر آن خون آلود است و پيامش شهادت است و استقامت. و اما شما اي پدر و مادر عزيزم که تمام عمر برايم زحمت کشيديد و من نتوانستم اندکي از زحمات شما را جبران نمايم. از من راضي باشيد و از خداوند بخواهيد که ما را هم در زمره ياران خود بپذيرد. پدر و مادر عزيزم من از شما درسها آموختم درس عشق به او و محبت با اولياء و اين همت و عشق من چگونه زيستن و چگونه مردن را آموخت پس اگر خداوند شهادت را نصيبم نمود ناراحت نشويد مرا که پيرو حسين بودن و در راه خدا قدم نهادن پايانش شهادت است و ما که شيعه علي(ع) هستيم و شما که نمونهاي از محبت و عشق به اولياءالله را در دل ميپرورانيد شهادت فرزندتان را فخر خود بدانيد و به آن افتخار نماييد چرا که شهادت زينت خاندان علي(ع) و شيعيان اوست. پدر و مادرم سعادت انسان به عمر طولاني او نيست بلکه به لحظههاي پربار آن است که هرکس به چه اندازه توانسته است از جوهره وجوديش در راه هدف اصلي که همانا رضاي خداست استفاده نمايد و اکنون خوشحالم که توانستم به نداي سالار شهيدان امام حسين که از کربلاي ايران برخواسته و پيوسته در وجودم زمزمه ميکرد لبيک گويم خدا ميداند که اين راه مرا آگاهانه و عاشقانه انتخاب نموده تا در مقابل کفر ايستادگي نمايم و جان ناقابلم را در راه خودش و برقراري اسلام و حکومت قرآن هديه نمايم. پس شما اي پدر و مادر عزيزم در مقابل رنجها و مصيبتها همچون کوه ايستادگي نماييد و با اين صبر بردباريتان مشت محکمي بر دهان اين ياوهگويان و منافقين ضد انقلاب داخلي و خارجي بزنيد و چنان از خود صبر و استقامت نشان دهيد که پشت به لرزه افتد و بدانيد فرزندتان به آن سعادتي که هر پدر و مادري ميخواهد فرزندش به آن برسد نائل گشته است و چه سعادتي بهتر از شهادت شهادت مرگ نيست بلکه دوباره متولد شده است. [۱]