شهید رضا صفایی: تفاوت بین نسخهها
Parsasirat98 (بحث | مشارکتها) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
+ | بسمه تعالی | ||
تاریخ تولد :1350/02/05 | تاریخ تولد :1350/02/05 | ||
− | |||
تاریخ شهادت : 1369/02/13 | تاریخ شهادت : 1369/02/13 | ||
− | |||
محل شهادت : نامشخص | محل شهادت : نامشخص | ||
− | |||
محل آرامگاه :تهران - بهشت زهرا | محل آرامگاه :تهران - بهشت زهرا | ||
سطر ۱۶: | سطر ۱۴: | ||
شهید رضا صفایی همیشه در زندگی سعی می کرد با مشکلات مبارزه کند. در همه عمرش سعی می کرد که مشکلات دیگران اعم از افراد مسن یا معلول و ... را چه از لحاظ مادی و چه از لحاظ یاری رساندن در کارها. او همیشه عاشق شهادت بود و شهادت را والاترین و بهترین مقام یک انسان مبارز میدانست. همیشه آرزوی شهادت را داشت. او می گفت: اگر این مقام نصیب من شد باز خواست خداست. | شهید رضا صفایی همیشه در زندگی سعی می کرد با مشکلات مبارزه کند. در همه عمرش سعی می کرد که مشکلات دیگران اعم از افراد مسن یا معلول و ... را چه از لحاظ مادی و چه از لحاظ یاری رساندن در کارها. او همیشه عاشق شهادت بود و شهادت را والاترین و بهترین مقام یک انسان مبارز میدانست. همیشه آرزوی شهادت را داشت. او می گفت: اگر این مقام نصیب من شد باز خواست خداست. | ||
− | |||
− | |||
در دوران انقلاب در راهپیمایی ها و اجتماعات شرکت می کرد. با مردم طوری رفتار می کرد که مبادا کسی از او برنجد. رضا فردی بود بسیار خوش رفتار، مهربان، صمیمی و بسیار مؤدب. او همیشه به ما نصیحت می کرد که با حجاب باشید. او می گفت: حجاب، سنگینی یک زن مسلمان است. حجاب یک سنگر است. او همیشه در مجالس مذهبی شرکت داشت و هنگام محرم در تاسوعا و عاشورای حسینی به عشق امام حسین (علیه السلام) سنج می زد. | در دوران انقلاب در راهپیمایی ها و اجتماعات شرکت می کرد. با مردم طوری رفتار می کرد که مبادا کسی از او برنجد. رضا فردی بود بسیار خوش رفتار، مهربان، صمیمی و بسیار مؤدب. او همیشه به ما نصیحت می کرد که با حجاب باشید. او می گفت: حجاب، سنگینی یک زن مسلمان است. حجاب یک سنگر است. او همیشه در مجالس مذهبی شرکت داشت و هنگام محرم در تاسوعا و عاشورای حسینی به عشق امام حسین (علیه السلام) سنج می زد. | ||
− | |||
− | |||
− | |||
شهید صفایی می گفت: دوست دارم یکی از نوکران امام حسین (علیه السلام) باشم و در راه امام حسین (علیه السلام) کشته شوم. او از سن 14 سالگی دوست داشت به جبهه برود. او می گفت: می خواهم از دین، رهبر و وطنم دفاع کنم، یا کشته شوم و یا بکشم. اگر کشته شدم که به آرزوی خود که شهادت بود رسیده ام ولی اگر کشتم که سربلند شدم. | شهید صفایی می گفت: دوست دارم یکی از نوکران امام حسین (علیه السلام) باشم و در راه امام حسین (علیه السلام) کشته شوم. او از سن 14 سالگی دوست داشت به جبهه برود. او می گفت: می خواهم از دین، رهبر و وطنم دفاع کنم، یا کشته شوم و یا بکشم. اگر کشته شدم که به آرزوی خود که شهادت بود رسیده ام ولی اگر کشتم که سربلند شدم. | ||
− | |||
− | |||
− | |||
این شهید گرامی همیشه کتاب های مذهبی می خواند و به نوار مذهبی علاقه شدیدی داشت. وقتی که افراد خانواده وارد اتاقش می شدند او جلوی پای آنها می ایستاد. دستش را در پشت مادر و پدرش می گذاشت و آنها را به بالای اتاق می برد و می گفت: شما تاج سر ما هستید پس باید بالای اتاق بنشینید و بعد همه که می نشستند او جلوی در مینشست. | این شهید گرامی همیشه کتاب های مذهبی می خواند و به نوار مذهبی علاقه شدیدی داشت. وقتی که افراد خانواده وارد اتاقش می شدند او جلوی پای آنها می ایستاد. دستش را در پشت مادر و پدرش می گذاشت و آنها را به بالای اتاق می برد و می گفت: شما تاج سر ما هستید پس باید بالای اتاق بنشینید و بعد همه که می نشستند او جلوی در مینشست. | ||
− | |||
− | |||
رضا همیشه به برادر بزرگش می گفت: عباس جان! برادر عزیزم به جبهه برو و از اسلام و دینت دفاع کن. او با این که سن کمی داشت اما از هوش و زکاوت بالایی برخوردار بود و صحبت ها و نصیحت هایش به دل خانواده به دل می نشست. | رضا همیشه به برادر بزرگش می گفت: عباس جان! برادر عزیزم به جبهه برو و از اسلام و دینت دفاع کن. او با این که سن کمی داشت اما از هوش و زکاوت بالایی برخوردار بود و صحبت ها و نصیحت هایش به دل خانواده به دل می نشست. | ||
− | |||
روحش شاد و یادش گرامی باد<ref>[http://ajashohada.ir سایت شهدای ارتش]</ref> | روحش شاد و یادش گرامی باد<ref>[http://ajashohada.ir سایت شهدای ارتش]</ref> |
نسخهٔ کنونی تا ۶ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۰۱
بسمه تعالی
تاریخ تولد :1350/02/05
تاریخ شهادت : 1369/02/13
محل شهادت : نامشخص
محل آرامگاه :تهران - بهشت زهرا
زندگینامه
شهید رضا صفایی همیشه در زندگی سعی می کرد با مشکلات مبارزه کند. در همه عمرش سعی می کرد که مشکلات دیگران اعم از افراد مسن یا معلول و ... را چه از لحاظ مادی و چه از لحاظ یاری رساندن در کارها. او همیشه عاشق شهادت بود و شهادت را والاترین و بهترین مقام یک انسان مبارز میدانست. همیشه آرزوی شهادت را داشت. او می گفت: اگر این مقام نصیب من شد باز خواست خداست.
در دوران انقلاب در راهپیمایی ها و اجتماعات شرکت می کرد. با مردم طوری رفتار می کرد که مبادا کسی از او برنجد. رضا فردی بود بسیار خوش رفتار، مهربان، صمیمی و بسیار مؤدب. او همیشه به ما نصیحت می کرد که با حجاب باشید. او می گفت: حجاب، سنگینی یک زن مسلمان است. حجاب یک سنگر است. او همیشه در مجالس مذهبی شرکت داشت و هنگام محرم در تاسوعا و عاشورای حسینی به عشق امام حسین (علیه السلام) سنج می زد.
شهید صفایی می گفت: دوست دارم یکی از نوکران امام حسین (علیه السلام) باشم و در راه امام حسین (علیه السلام) کشته شوم. او از سن 14 سالگی دوست داشت به جبهه برود. او می گفت: می خواهم از دین، رهبر و وطنم دفاع کنم، یا کشته شوم و یا بکشم. اگر کشته شدم که به آرزوی خود که شهادت بود رسیده ام ولی اگر کشتم که سربلند شدم.
این شهید گرامی همیشه کتاب های مذهبی می خواند و به نوار مذهبی علاقه شدیدی داشت. وقتی که افراد خانواده وارد اتاقش می شدند او جلوی پای آنها می ایستاد. دستش را در پشت مادر و پدرش می گذاشت و آنها را به بالای اتاق می برد و می گفت: شما تاج سر ما هستید پس باید بالای اتاق بنشینید و بعد همه که می نشستند او جلوی در مینشست.
رضا همیشه به برادر بزرگش می گفت: عباس جان! برادر عزیزم به جبهه برو و از اسلام و دینت دفاع کن. او با این که سن کمی داشت اما از هوش و زکاوت بالایی برخوردار بود و صحبت ها و نصیحت هایش به دل خانواده به دل می نشست.
روحش شاد و یادش گرامی باد[۱]
پانویس