شهیدابراهیم شابوتیان: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
سطر ۸: سطر ۸:
  
 
* خاطره از زبان همرزم شهید:
 
* خاطره از زبان همرزم شهید:
یک بار در منطقه ی درگیری با عراقی ها وضع بسیار عجیب و غریبی وجود داشت و سربازان و پاسداران فداکار هرکدام به کاری مشغول بودند. گویا جنگ خندق بر پا شده است. شهید شابوتیان، ضامن نارنجکی را کشیده و به طرف عراقی ها پرتاب کرد. بعد از مدتی که خبر عقب راندن عراقی ها توسط بچه ها پخش شد، به سمت جنازه های عراقی ها رفتیم و به دو سر جنازه مزدور عراقی برخوردیم و ابراهیم که برای اولین بار بود جنازه می دید، حالش دگرگون شد.
+
یک بار در منطقه ی درگیری با عراقی ها وضع بسیار عجیب و غریبی وجود داشت و سربازان و پاسداران فداکار هرکدام به کاری مشغول بودند. گویا جنگ خندق بر پا شده است. شهید شابوتیان، ضامن نارنجکی را کشیده و به طرف عراقی ها پرتاب کرد. بعد از مدتی که خبر عقب راندن عراقی ها توسط بچه ها پخش شد، به سمت جنازه های عراقی ها رفتیم و به دو سر جنازه مزدور عراقی برخوردیم و ابراهیم که برای اولین بار بود جنازه می دید، حالش دگرگون شد.<ref>سایت نویدشاهد</ref>
  
منبع:سایت نویدشاهد
+
 
 +
==پانویس==
 +
<references/>

نسخهٔ ‏۹ مهر ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۴۰

زندگینامه

فرزند موسی در بیست و چهارم آبان ماه 1341 در شهرستان آبادان متولد شد. با پشت سر گذاشتن دوران کودکی، مشغول به تحصیل در دوره ابتدایی گردید. وی تحصیلات خود را ادامه داد و پس از پایان تحصیلات، به خدمت سربازی در ارتش اعزام شد. شهید شابوتیان در دوران انقلاب در آبادان فعالیت بسیار نمود و از آنجا که عناصر ضد انقلاب در آبادان بسیار بودند، در جستجوی عناصر ضد انقلاب و شناسایی آنها بسیار کوشا بود و همچنین خانه های تیمی و گروهک ها را شناسایی و به کمک نیروهای انقلابی منهدم می کردند. ابراهیم جوانی پاک، بی آلایش و مهربان و از کودکی به نماز و روزه اهمیت بسیار می داد و در انجام واجبات دینی و مذهبی بسیار کوشا بود و با شروع جنگ تحمیلی بر حسب وظیفه و عقیده وافر خود به ارزش های اسلامی و انسانی، راهی جبهه های حق علیه باطل شد و با جان و دل به دفاع از میهن اسلامی خود پرداخت. سرانجام آن شهید گرانقدر در تاریخ 1362/01/22 در عملیات والفجر در منطقه تپه شرهانی بر اثر اصابت گلوله به سینه به درجه رفیع شهادت نائل آمد و در گلزار شهدای آبادان به خاک سپرده شد.

خاطرات

  • خاطره از زبان همرزم شهید:

یک بار در منطقه ی درگیری با عراقی ها وضع بسیار عجیب و غریبی وجود داشت و سربازان و پاسداران فداکار هرکدام به کاری مشغول بودند. گویا جنگ خندق بر پا شده است. شهید شابوتیان، ضامن نارنجکی را کشیده و به طرف عراقی ها پرتاب کرد. بعد از مدتی که خبر عقب راندن عراقی ها توسط بچه ها پخش شد، به سمت جنازه های عراقی ها رفتیم و به دو سر جنازه مزدور عراقی برخوردیم و ابراهیم که برای اولین بار بود جنازه می دید، حالش دگرگون شد.[۱]


پانویس

  1. سایت نویدشاهد