شهید ثریا ثامنی: تفاوت بین نسخهها
Mirdadi9705 (بحث | مشارکتها) (صفحهای جدید حاوی «شهید ثریا ثامنی نام پدر: درویش علی متولد: 1345- کرمانشاه تاریخ شهادت: 1360 محل شها...» ایجاد کرد) |
Kolahkaj9706 (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۱۰: | سطر ۱۰: | ||
ثریا چهار ماه بود که باردار بود، مادر می خواست که وسایل نوزاد را فراهم کند اما ثریا نمی گذاشت. آیا او به راستی می دانست که طفلش سرنوشتی مانند محسن فاطمه پیدا خواهد کرد. | ثریا چهار ماه بود که باردار بود، مادر می خواست که وسایل نوزاد را فراهم کند اما ثریا نمی گذاشت. آیا او به راستی می دانست که طفلش سرنوشتی مانند محسن فاطمه پیدا خواهد کرد. | ||
چند روز قبل از شهادتش سفارش کرد، گویا می دانست که رفتنی است. اما ثریا، چگونه راضی شدی مادر را تنها بگذاری و چشمانش را گریان کنی، تو که خیلی او را دوست داشتی اما نه، تو به لقاءاللهی رسیدی و خداوند به مادرت صبر خواهد داد. | چند روز قبل از شهادتش سفارش کرد، گویا می دانست که رفتنی است. اما ثریا، چگونه راضی شدی مادر را تنها بگذاری و چشمانش را گریان کنی، تو که خیلی او را دوست داشتی اما نه، تو به لقاءاللهی رسیدی و خداوند به مادرت صبر خواهد داد. | ||
− | سال 1360 بود. دژخیمان عراقی کرمانشاه را به زیر بمباران خود گرفته بودند. بمبی به خانه ای خورد. ثریا به اوج آسمان عروج کرد و شاید در عروج ملکوتی اش از کنار ستاره های ثریا هم گذاشته باشد. | + | سال 1360 بود. دژخیمان عراقی کرمانشاه را به زیر بمباران خود گرفته بودند. بمبی به خانه ای خورد. ثریا به اوج آسمان عروج کرد و شاید در عروج ملکوتی اش از کنار ستاره های ثریا هم گذاشته باشد.<ref>منبع جمعی از نویسندگان، آیینه و شقایق (یادنامه شهدای زن استان تهران (جلد دوم)، تهران، انتشارات منطقه مقاومت بسیج استان تهران، 1381</ref> |
− | + | ==پانویس== | |
+ | <references/> |
نسخهٔ ۱۷ آبان ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۳۹
شهید ثریا ثامنی نام پدر: درویش علی متولد: 1345- کرمانشاه تاریخ شهادت: 1360 محل شهادت: کرمانشاه نحوه شهادت: بمباران هوایی شغل: خانه دار زندگی نامه شهید ثریا ثامنی در طبیعت زیبای کرمانشاه رشد کرد. نه ساله بود که پدر از دنیا رفت. دختر کوچک در غم از دست دادن پدر اشکها ریخت. حال او باید یار و یاور مادر می شد. برادر شهید، شهاب می گوید: یک روز از روی کودکی به مادرم پرخاش کردم، خواهرم ثریا مرا به گوشه ای برد و از خوبیهای مادر برایم صحبت کرد که تا کنون آویزه گوش من است، او همیشه به بزرگترها احترام می گذاشت. دایی ثریا می گوید: او دختری مهربان و دلسوز بود و همیشه به فکر فامیل و اعضای خانواده خویش بود و به پذیرایی از مهمان بسیار علاقه داشت. ثریا به علم و هنر بسیار علاقه داشت و تا کلاس سوم راهنمایی تحصیل کرد و بعد ازدواج نمود. گرچه به ظاهر سن کمی داشت اما به پختگی و رشد کامل رسیده بود. او همیشه برادر و اطرافیان را به نماز سفارش می کرد و در مورد ایمان به خداوند تذکر می داد. ثریا امام خمینی (ره) را بسیار دوست داشت و عکسی از امام را همیشه به همراه داشت و همیشه آرزو می کرد به زیارت امام خمینی (ره) برود. ثریا چهار ماه بود که باردار بود، مادر می خواست که وسایل نوزاد را فراهم کند اما ثریا نمی گذاشت. آیا او به راستی می دانست که طفلش سرنوشتی مانند محسن فاطمه پیدا خواهد کرد. چند روز قبل از شهادتش سفارش کرد، گویا می دانست که رفتنی است. اما ثریا، چگونه راضی شدی مادر را تنها بگذاری و چشمانش را گریان کنی، تو که خیلی او را دوست داشتی اما نه، تو به لقاءاللهی رسیدی و خداوند به مادرت صبر خواهد داد. سال 1360 بود. دژخیمان عراقی کرمانشاه را به زیر بمباران خود گرفته بودند. بمبی به خانه ای خورد. ثریا به اوج آسمان عروج کرد و شاید در عروج ملکوتی اش از کنار ستاره های ثریا هم گذاشته باشد.[۱]
پانویس
- ↑ منبع جمعی از نویسندگان، آیینه و شقایق (یادنامه شهدای زن استان تهران (جلد دوم)، تهران، انتشارات منطقه مقاومت بسیج استان تهران، 1381