شهید حسن برخوردار: تفاوت بین نسخهها
Kolahkaj9706 (بحث | مشارکتها) |
Ghanbari9706 (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۱۴: | سطر ۱۴: | ||
− | زندگی نامه | + | ==زندگی نامه== |
شهید حسن برخواردار در سال 1325 در خانوادهای مذهبی در روستای تپه میراحمد سرخس از توابع شهرستان تربتحیدریه متولد گردید . پس از گذراندن دورهی طفولیت در آغوش گرم خانواده در سن 7 سالگی قدم به محیط دبستان گذاشت . از کودکی آثار نبوغ و مهربانی در چهرهاشهویدا بود . با توجه به امکانات محدود رژیم ستمشاهی به امر آموزش روستازادهگان اصیل و گماردن افرادی بیتفاوت و بیانگیزه بنام سپاهی دانش در روستاها، شهید نیز با توجه به این امر تا کلاسی که امکان داشت به تحصیل خود در روستا ادامه داد . پس از آن دورهی راهنمایی و دبیرستان را تا سال سوم را در روستاهای مجاور و تردد به تربتحیدریه با موفقیت پشت سرگذاشت . عشق به نظم و نظام ارتش و التفات به رسالت ارتش درحفظ وحراست تمامیت ارضی مملکت او را واداشت که در سن 18 سالگی وارد ارتش شود و در حین خدمت موفق به اخذ دیپلم شد و به درجهی استوار یکمی مفتخر گردید . پیوسته آرزو داشت حرکتش فدایی باشد . در اجرای احکام اسلام کوشا بود و نماز و روزه را به هنگام و بموقع بجا میآورد . در سال 1336 ازدواج نمود و حاصل این ازدواج پرثمر 6 فرزند میباشد که از وی به یادگار مانده است . همراه با سایر مردم حزباله در حرکت انقلاب و به ثمر رسیدن آن نقش فعال داشت . از حکومت جابر و فاسق پهلوی نفرت شدید داشت . چندین بار به دلیل فعالیتهای ضد رژیم شاه محبوس و زندانی شد . سرانجام تصمیم به استعفا گرفت . با وجود عدم پذیرش استعفایش، از ادامهی خدمت متواری و مدتی به محل خدمت خود نرفت . با احضار وی مدت دو ماه را در حبس سپری کرد . پس از خلاصی از حبس و زندان رژیم، بر اساس دستور امام مبنی بر خالی کردن پادگانها شهید والامقام محل خدمت خود را بطور کل ترک کرد . وی پس از پیروزی انقلاب بنا به دستور امام خمینی مبنی بر بازگشت ارتشیان معتقد و مومن به سر کار، به محل خدمت خود مراجعت نمود . او در ماه محرم در مراسم سوگواری سرور شهیدان امام حسین ( ع ) شرکت میکرد و برای عزاداران نوحه میخواند . با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی نهایت همکاری را با مسئولین انقلاب مینمود . امام را عاشقانه دوست داشت . در ساعات فراغت به خاطرهنویسی و بازی در تئاتر میپرداخت . با آغاز تجاوز رژیم عراق از ابتدای جنگ در تاریخ 01/07/1359 از طریق لشکر 28 سنندج به منطقهی بانه و سردشت کردستان اعزام گردید . از همان تاریخ به تیپ 2 سقز اختصاص یافت . در تاریخ 06/08/1359 به عنوان سرمحاسب مرکز هدایت آتش گروهان ارکان گردان 107 منصوب شد . حدود 3 سال متوالی در کردستان با منافقین و گروهکهای کومله و دموکرات مبارزه کرد و رشادتها و جانفشانیهای بینظیری از خود نشان داد . وی در حین بازگشت از آخرین مأموریت خود با همرزمان در محور بانه بر اثر واژگون شدن خودرو در تاریخ 09/10/1362 در محور بانه ( قریه سبدلو ) به درجهی رفیع شهادت نائل گشت . | شهید حسن برخواردار در سال 1325 در خانوادهای مذهبی در روستای تپه میراحمد سرخس از توابع شهرستان تربتحیدریه متولد گردید . پس از گذراندن دورهی طفولیت در آغوش گرم خانواده در سن 7 سالگی قدم به محیط دبستان گذاشت . از کودکی آثار نبوغ و مهربانی در چهرهاشهویدا بود . با توجه به امکانات محدود رژیم ستمشاهی به امر آموزش روستازادهگان اصیل و گماردن افرادی بیتفاوت و بیانگیزه بنام سپاهی دانش در روستاها، شهید نیز با توجه به این امر تا کلاسی که امکان داشت به تحصیل خود در روستا ادامه داد . پس از آن دورهی راهنمایی و دبیرستان را تا سال سوم را در روستاهای مجاور و تردد به تربتحیدریه با موفقیت پشت سرگذاشت . عشق به نظم و نظام ارتش و التفات به رسالت ارتش درحفظ وحراست تمامیت ارضی مملکت او را واداشت که در سن 18 سالگی وارد ارتش شود و در حین خدمت موفق به اخذ دیپلم شد و به درجهی استوار یکمی مفتخر گردید . پیوسته آرزو داشت حرکتش فدایی باشد . در اجرای احکام اسلام کوشا بود و نماز و روزه را به هنگام و بموقع بجا میآورد . در سال 1336 ازدواج نمود و حاصل این ازدواج پرثمر 6 فرزند میباشد که از وی به یادگار مانده است . همراه با سایر مردم حزباله در حرکت انقلاب و به ثمر رسیدن آن نقش فعال داشت . از حکومت جابر و فاسق پهلوی نفرت شدید داشت . چندین بار به دلیل فعالیتهای ضد رژیم شاه محبوس و زندانی شد . سرانجام تصمیم به استعفا گرفت . با وجود عدم پذیرش استعفایش، از ادامهی خدمت متواری و مدتی به محل خدمت خود نرفت . با احضار وی مدت دو ماه را در حبس سپری کرد . پس از خلاصی از حبس و زندان رژیم، بر اساس دستور امام مبنی بر خالی کردن پادگانها شهید والامقام محل خدمت خود را بطور کل ترک کرد . وی پس از پیروزی انقلاب بنا به دستور امام خمینی مبنی بر بازگشت ارتشیان معتقد و مومن به سر کار، به محل خدمت خود مراجعت نمود . او در ماه محرم در مراسم سوگواری سرور شهیدان امام حسین ( ع ) شرکت میکرد و برای عزاداران نوحه میخواند . با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی نهایت همکاری را با مسئولین انقلاب مینمود . امام را عاشقانه دوست داشت . در ساعات فراغت به خاطرهنویسی و بازی در تئاتر میپرداخت . با آغاز تجاوز رژیم عراق از ابتدای جنگ در تاریخ 01/07/1359 از طریق لشکر 28 سنندج به منطقهی بانه و سردشت کردستان اعزام گردید . از همان تاریخ به تیپ 2 سقز اختصاص یافت . در تاریخ 06/08/1359 به عنوان سرمحاسب مرکز هدایت آتش گروهان ارکان گردان 107 منصوب شد . حدود 3 سال متوالی در کردستان با منافقین و گروهکهای کومله و دموکرات مبارزه کرد و رشادتها و جانفشانیهای بینظیری از خود نشان داد . وی در حین بازگشت از آخرین مأموریت خود با همرزمان در محور بانه بر اثر واژگون شدن خودرو در تاریخ 09/10/1362 در محور بانه ( قریه سبدلو ) به درجهی رفیع شهادت نائل گشت . | ||
− | وصیت نامه | + | ==وصیت نامه== |
همسرم هاجر تقدیری فرزند اصغر بشمارهی 131/4 محل تولد سنگر سرخس، شغل خانهدارکه به ایشانایشان صبر را در برابر تمام مشکلات توصیه میکنم و نمیدانم چگونه از زحمات تو در قبال فرزندانم قدردانی کنم و به فرزندانم نیز توصیه میکنم که درس بخوانید تا برای جامعه مفید باشید . من استوار حسن برخوردار فرزند محمد بشماره 25/4 محل تولد تپه میراحمد سرخس شغل درجهدار، محل خدمت لشکر 28 سنندج تیپ 2 سقز گردان 107 ارکان شغل سرمحاسب خمپارهوصیت میکنم پس از مرگم کسانیکه مسئول اجرای دقیق مفاد این وصیتنامه میباشند چه از نظر شرع و چه از عرف مسئول خدائی و اجتماعی هستند، اگر کوچکترین قدمی به غیر از آنچه در این وصیتنامه قید شده عمل نمایند . بدهیهایم شامل اقلام زیر است : مبلغ 34 هزار تومان به دامادم استوار 1 قربانعلی سالاری اهل سرخس و 8 هزار تومان به حاجیآقا اهل کاشمر و 6 هزار تومان به آقای محمد ضیائی اهل کاشمر و 2 هزار تومان به آقای علیزاده حسینی اهل سرخس و مقدار متفرقهای که از مغازهها تربت بدهکارم خود همسرم و قیم خوب میداند به خودش بگوئید . دارائیم شامل اقلام زیر است : یک حیاط به مساحت 380 متر با 110 متر زیربنا دارم در شهرستان سرخس که پدر و مادرم داخل آن ساکن هستند . پس از مرگم، همسرم هاجر تقدیری خود قیم است . حیاط را بفروشد و یا نفروشد میل و تصمیم با اوست کسی حق دخالت در کار او را نخواهد داشت . تذکر : اگر قیم خواست حیاط را بفروشد مبلغ دههزار تومان به پدر و مادر، یک ماشین پیکان به شماره 81941 مدل 54 دارم که همسرم و قیم به وی بفروشد و روی بدهی من بدهد . کلیهی وسائل و زندگی از نخ و سوزن تا هر چه که هست تعلق به همسرم دارد و کسی حق دخالت در زندگی مادرزنم بنام فاطمه صبوری از ابتدای زندگی با من بوده و پس از مرگم اگر خودش خواست میتواندبا همسر من باقی بماند . کسی حق هیچگونه اهانتی را به نامبرده ندارد . کلیهی مزایائی که از طرف ارتش جمهوری اسلامی پس از مرگم به من تعلق میگیرد فقط هاجر تقدیری وارثم میباشد و هیچ کس دیگر نمیتواندریالی دریافت کند . در پایان لازم به تذکر است تا مادامیکه همسرم خودش خواست روی سر بچههایم باشد، همانطوری که در این وصیتنامه قید گردید خودش قیم و وصی میباشد . ولی چنانچه میل داشت شوهر کند از طرف من بعد از هفتم مانعی ندارد و در این موقع کلیهی اختیارات از وی سلب و به ریاست محترم دادگاههای اسلامی واگذار خواهد شد . اگر فرزندم به سن قانونی رسیده باشد چه خوب و در غیر اینصورت قیمومیت به هرکسی برابر احکام اسلام و شرعی مملکت تعلق میگیرد به وی واگذار شود . ضمناً اگر همسرم خواست شوهر کند کلیهی لباس و طلا و غیره که مربوط به زن میباشد به او بدهند و مهریهی او را سه برابر به نامبرده مسترد نمایند . از قیم و وصی خودم استدعا دارم ماهیانه مبلغی جهت نماز و روزه قضا و کارهای مستحبی به شخصی واگذار کند که برای من پس از مرگم این کارها را انجام بدهد . | همسرم هاجر تقدیری فرزند اصغر بشمارهی 131/4 محل تولد سنگر سرخس، شغل خانهدارکه به ایشانایشان صبر را در برابر تمام مشکلات توصیه میکنم و نمیدانم چگونه از زحمات تو در قبال فرزندانم قدردانی کنم و به فرزندانم نیز توصیه میکنم که درس بخوانید تا برای جامعه مفید باشید . من استوار حسن برخوردار فرزند محمد بشماره 25/4 محل تولد تپه میراحمد سرخس شغل درجهدار، محل خدمت لشکر 28 سنندج تیپ 2 سقز گردان 107 ارکان شغل سرمحاسب خمپارهوصیت میکنم پس از مرگم کسانیکه مسئول اجرای دقیق مفاد این وصیتنامه میباشند چه از نظر شرع و چه از عرف مسئول خدائی و اجتماعی هستند، اگر کوچکترین قدمی به غیر از آنچه در این وصیتنامه قید شده عمل نمایند . بدهیهایم شامل اقلام زیر است : مبلغ 34 هزار تومان به دامادم استوار 1 قربانعلی سالاری اهل سرخس و 8 هزار تومان به حاجیآقا اهل کاشمر و 6 هزار تومان به آقای محمد ضیائی اهل کاشمر و 2 هزار تومان به آقای علیزاده حسینی اهل سرخس و مقدار متفرقهای که از مغازهها تربت بدهکارم خود همسرم و قیم خوب میداند به خودش بگوئید . دارائیم شامل اقلام زیر است : یک حیاط به مساحت 380 متر با 110 متر زیربنا دارم در شهرستان سرخس که پدر و مادرم داخل آن ساکن هستند . پس از مرگم، همسرم هاجر تقدیری خود قیم است . حیاط را بفروشد و یا نفروشد میل و تصمیم با اوست کسی حق دخالت در کار او را نخواهد داشت . تذکر : اگر قیم خواست حیاط را بفروشد مبلغ دههزار تومان به پدر و مادر، یک ماشین پیکان به شماره 81941 مدل 54 دارم که همسرم و قیم به وی بفروشد و روی بدهی من بدهد . کلیهی وسائل و زندگی از نخ و سوزن تا هر چه که هست تعلق به همسرم دارد و کسی حق دخالت در زندگی مادرزنم بنام فاطمه صبوری از ابتدای زندگی با من بوده و پس از مرگم اگر خودش خواست میتواندبا همسر من باقی بماند . کسی حق هیچگونه اهانتی را به نامبرده ندارد . کلیهی مزایائی که از طرف ارتش جمهوری اسلامی پس از مرگم به من تعلق میگیرد فقط هاجر تقدیری وارثم میباشد و هیچ کس دیگر نمیتواندریالی دریافت کند . در پایان لازم به تذکر است تا مادامیکه همسرم خودش خواست روی سر بچههایم باشد، همانطوری که در این وصیتنامه قید گردید خودش قیم و وصی میباشد . ولی چنانچه میل داشت شوهر کند از طرف من بعد از هفتم مانعی ندارد و در این موقع کلیهی اختیارات از وی سلب و به ریاست محترم دادگاههای اسلامی واگذار خواهد شد . اگر فرزندم به سن قانونی رسیده باشد چه خوب و در غیر اینصورت قیمومیت به هرکسی برابر احکام اسلام و شرعی مملکت تعلق میگیرد به وی واگذار شود . ضمناً اگر همسرم خواست شوهر کند کلیهی لباس و طلا و غیره که مربوط به زن میباشد به او بدهند و مهریهی او را سه برابر به نامبرده مسترد نمایند . از قیم و وصی خودم استدعا دارم ماهیانه مبلغی جهت نماز و روزه قضا و کارهای مستحبی به شخصی واگذار کند که برای من پس از مرگم این کارها را انجام بدهد . |
نسخهٔ ۴ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۱۹
شهید حسن برخوردار
تاریخ تولد :1325/04/02
تاریخ شهادت : 1362/12/09
محل شهادت : نامشخص
محل آرامگاه : خراسان رضوی - سرخس - بهشت نبی
rId5
زندگی نامه
شهید حسن برخواردار در سال 1325 در خانوادهای مذهبی در روستای تپه میراحمد سرخس از توابع شهرستان تربتحیدریه متولد گردید . پس از گذراندن دورهی طفولیت در آغوش گرم خانواده در سن 7 سالگی قدم به محیط دبستان گذاشت . از کودکی آثار نبوغ و مهربانی در چهرهاشهویدا بود . با توجه به امکانات محدود رژیم ستمشاهی به امر آموزش روستازادهگان اصیل و گماردن افرادی بیتفاوت و بیانگیزه بنام سپاهی دانش در روستاها، شهید نیز با توجه به این امر تا کلاسی که امکان داشت به تحصیل خود در روستا ادامه داد . پس از آن دورهی راهنمایی و دبیرستان را تا سال سوم را در روستاهای مجاور و تردد به تربتحیدریه با موفقیت پشت سرگذاشت . عشق به نظم و نظام ارتش و التفات به رسالت ارتش درحفظ وحراست تمامیت ارضی مملکت او را واداشت که در سن 18 سالگی وارد ارتش شود و در حین خدمت موفق به اخذ دیپلم شد و به درجهی استوار یکمی مفتخر گردید . پیوسته آرزو داشت حرکتش فدایی باشد . در اجرای احکام اسلام کوشا بود و نماز و روزه را به هنگام و بموقع بجا میآورد . در سال 1336 ازدواج نمود و حاصل این ازدواج پرثمر 6 فرزند میباشد که از وی به یادگار مانده است . همراه با سایر مردم حزباله در حرکت انقلاب و به ثمر رسیدن آن نقش فعال داشت . از حکومت جابر و فاسق پهلوی نفرت شدید داشت . چندین بار به دلیل فعالیتهای ضد رژیم شاه محبوس و زندانی شد . سرانجام تصمیم به استعفا گرفت . با وجود عدم پذیرش استعفایش، از ادامهی خدمت متواری و مدتی به محل خدمت خود نرفت . با احضار وی مدت دو ماه را در حبس سپری کرد . پس از خلاصی از حبس و زندان رژیم، بر اساس دستور امام مبنی بر خالی کردن پادگانها شهید والامقام محل خدمت خود را بطور کل ترک کرد . وی پس از پیروزی انقلاب بنا به دستور امام خمینی مبنی بر بازگشت ارتشیان معتقد و مومن به سر کار، به محل خدمت خود مراجعت نمود . او در ماه محرم در مراسم سوگواری سرور شهیدان امام حسین ( ع ) شرکت میکرد و برای عزاداران نوحه میخواند . با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی نهایت همکاری را با مسئولین انقلاب مینمود . امام را عاشقانه دوست داشت . در ساعات فراغت به خاطرهنویسی و بازی در تئاتر میپرداخت . با آغاز تجاوز رژیم عراق از ابتدای جنگ در تاریخ 01/07/1359 از طریق لشکر 28 سنندج به منطقهی بانه و سردشت کردستان اعزام گردید . از همان تاریخ به تیپ 2 سقز اختصاص یافت . در تاریخ 06/08/1359 به عنوان سرمحاسب مرکز هدایت آتش گروهان ارکان گردان 107 منصوب شد . حدود 3 سال متوالی در کردستان با منافقین و گروهکهای کومله و دموکرات مبارزه کرد و رشادتها و جانفشانیهای بینظیری از خود نشان داد . وی در حین بازگشت از آخرین مأموریت خود با همرزمان در محور بانه بر اثر واژگون شدن خودرو در تاریخ 09/10/1362 در محور بانه ( قریه سبدلو ) به درجهی رفیع شهادت نائل گشت .
وصیت نامه
همسرم هاجر تقدیری فرزند اصغر بشمارهی 131/4 محل تولد سنگر سرخس، شغل خانهدارکه به ایشانایشان صبر را در برابر تمام مشکلات توصیه میکنم و نمیدانم چگونه از زحمات تو در قبال فرزندانم قدردانی کنم و به فرزندانم نیز توصیه میکنم که درس بخوانید تا برای جامعه مفید باشید . من استوار حسن برخوردار فرزند محمد بشماره 25/4 محل تولد تپه میراحمد سرخس شغل درجهدار، محل خدمت لشکر 28 سنندج تیپ 2 سقز گردان 107 ارکان شغل سرمحاسب خمپارهوصیت میکنم پس از مرگم کسانیکه مسئول اجرای دقیق مفاد این وصیتنامه میباشند چه از نظر شرع و چه از عرف مسئول خدائی و اجتماعی هستند، اگر کوچکترین قدمی به غیر از آنچه در این وصیتنامه قید شده عمل نمایند . بدهیهایم شامل اقلام زیر است : مبلغ 34 هزار تومان به دامادم استوار 1 قربانعلی سالاری اهل سرخس و 8 هزار تومان به حاجیآقا اهل کاشمر و 6 هزار تومان به آقای محمد ضیائی اهل کاشمر و 2 هزار تومان به آقای علیزاده حسینی اهل سرخس و مقدار متفرقهای که از مغازهها تربت بدهکارم خود همسرم و قیم خوب میداند به خودش بگوئید . دارائیم شامل اقلام زیر است : یک حیاط به مساحت 380 متر با 110 متر زیربنا دارم در شهرستان سرخس که پدر و مادرم داخل آن ساکن هستند . پس از مرگم، همسرم هاجر تقدیری خود قیم است . حیاط را بفروشد و یا نفروشد میل و تصمیم با اوست کسی حق دخالت در کار او را نخواهد داشت . تذکر : اگر قیم خواست حیاط را بفروشد مبلغ دههزار تومان به پدر و مادر، یک ماشین پیکان به شماره 81941 مدل 54 دارم که همسرم و قیم به وی بفروشد و روی بدهی من بدهد . کلیهی وسائل و زندگی از نخ و سوزن تا هر چه که هست تعلق به همسرم دارد و کسی حق دخالت در زندگی مادرزنم بنام فاطمه صبوری از ابتدای زندگی با من بوده و پس از مرگم اگر خودش خواست میتواندبا همسر من باقی بماند . کسی حق هیچگونه اهانتی را به نامبرده ندارد . کلیهی مزایائی که از طرف ارتش جمهوری اسلامی پس از مرگم به من تعلق میگیرد فقط هاجر تقدیری وارثم میباشد و هیچ کس دیگر نمیتواندریالی دریافت کند . در پایان لازم به تذکر است تا مادامیکه همسرم خودش خواست روی سر بچههایم باشد، همانطوری که در این وصیتنامه قید گردید خودش قیم و وصی میباشد . ولی چنانچه میل داشت شوهر کند از طرف من بعد از هفتم مانعی ندارد و در این موقع کلیهی اختیارات از وی سلب و به ریاست محترم دادگاههای اسلامی واگذار خواهد شد . اگر فرزندم به سن قانونی رسیده باشد چه خوب و در غیر اینصورت قیمومیت به هرکسی برابر احکام اسلام و شرعی مملکت تعلق میگیرد به وی واگذار شود . ضمناً اگر همسرم خواست شوهر کند کلیهی لباس و طلا و غیره که مربوط به زن میباشد به او بدهند و مهریهی او را سه برابر به نامبرده مسترد نمایند . از قیم و وصی خودم استدعا دارم ماهیانه مبلغی جهت نماز و روزه قضا و کارهای مستحبی به شخصی واگذار کند که برای من پس از مرگم این کارها را انجام بدهد .
استواریکم حسن برخوردار[۱]