شهید یدالله مشتری سرند: تفاوت بین نسخهها
Kamkar9711 (بحث | مشارکتها) |
Fazayemajazi (بحث | مشارکتها) (←زندگی نامه) |
||
سطر ۱۲: | سطر ۱۲: | ||
شهید یدالله مشتری سرند در سال 1346 در روستای سرند و در خانوادهی مذهبی و متوسط دیده به جهان گشود. او دومین فرزند خانواده بود. دوران کودکی یدالله با رفتارهای کودکانه سپری شد تا که به سن هفت سالگی رسید و در آن زمان که مدرسه ی ابتدایی تازه بنا شده بود در آنجا اسم نو یسی کردیم ولی به خاطر کارهای دامپروری و کشاورزی درسش را نیمه تمام گذاشت و به کار کشاورزی و فرشبافی مشغول شد. به توصیه ها ی دایی اش او را به نام حاجی صدا می کردند. یدالله جوانی بود خوش قد و قامت و بسی | شهید یدالله مشتری سرند در سال 1346 در روستای سرند و در خانوادهی مذهبی و متوسط دیده به جهان گشود. او دومین فرزند خانواده بود. دوران کودکی یدالله با رفتارهای کودکانه سپری شد تا که به سن هفت سالگی رسید و در آن زمان که مدرسه ی ابتدایی تازه بنا شده بود در آنجا اسم نو یسی کردیم ولی به خاطر کارهای دامپروری و کشاورزی درسش را نیمه تمام گذاشت و به کار کشاورزی و فرشبافی مشغول شد. به توصیه ها ی دایی اش او را به نام حاجی صدا می کردند. یدالله جوانی بود خوش قد و قامت و بسی | ||
− | پر کار و پر تلاش و نزد اهالی از اعتبار و احترام خاصی برخوردار بود. او با وجود این که در کشاورزی کار می کرد و مشغله ی زیادی داشت باز از نماز و روزه اش غافل نمی ماند و در راهپیمایی ها شرکت فعالانه داشت و به سخنرانی های امام گوش می کرد و به آنان عمل می کرد. او عاشق شهادت بود با این که هنوز دو سال به خدمت سربازی ش مانده بود با اصرار و پافشاری و با گریه های عاشقانه پدرش را راضی کرد که آماده به خدمت بگیرد و به خدمت سربازی برود. در آن زمان اعزام سربازان از شهرستان ورزقان صورت می گرفت. یدالله در تاریخ 1365 برای آموزش به شاهرود اعزام شد و بعد از آموزش و پس از 10 ماه در منطقه ی [[کردستان عراق]] و در ارتفاعات [[حاجی عمران]] در اثر [[خمپاره]] ها ی دشمن و به طرز جانسوز و مثل مولایش آقا امام حسین (ع) و با بدنی ترکش خورده و در حالی که سرش از بدنش جدا شده بود در تاریخ 1365/12/22 شهید شد و به شهدای انقلاب پیوست و به آرزوی دیرینه اش رسید و در کنار دوستان شهیدش در گورستانی واقع در روستای سرند به خاک سپرده شد. | + | پر کار و پر تلاش و نزد اهالی از اعتبار و احترام خاصی برخوردار بود. او با وجود این که در کشاورزی کار می کرد و مشغله ی زیادی داشت باز از نماز و روزه اش غافل نمی ماند و در راهپیمایی ها شرکت فعالانه داشت و به سخنرانی های امام گوش می کرد و به آنان عمل می کرد. او عاشق شهادت بود با این که هنوز دو سال به خدمت سربازی ش مانده بود با اصرار و پافشاری و با گریه های عاشقانه پدرش را راضی کرد که آماده به خدمت بگیرد و به خدمت سربازی برود. در آن زمان اعزام سربازان از شهرستان ورزقان صورت می گرفت. یدالله در تاریخ 1365 برای آموزش به شاهرود اعزام شد و بعد از آموزش و پس از 10 ماه در منطقه ی [[کردستان عراق]] و در ارتفاعات [[حاجی عمران]] در اثر [[خمپاره]] ها ی دشمن و به طرز جانسوز و مثل مولایش آقا امام حسین (ع) و با بدنی ترکش خورده و در حالی که سرش از بدنش جدا شده بود در تاریخ 1365/12/22 شهید شد و به شهدای انقلاب پیوست و به آرزوی دیرینه اش رسید و در کنار دوستان شهیدش در گورستانی واقع در روستای سرند به خاک سپرده شد. <ref>[http://ajashohada.ir/Home/MartyrDetails/25260 سایت شهدای ارتش]</ref> |
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | + | ||
− | <ref>[http://ajashohada.ir/Home/MartyrDetails/25260 سایت شهدای ارتش]</ref> | + | |
==پانویس== | ==پانویس== |
نسخهٔ کنونی تا ۱۰ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۴۲
تاریخ تولد :1346/06/06
تاریخ شهادت: 1365/01/21
محل شهادت : نامشخص
محل آرامگاه :آذربایجان شرقی - هریس – سرند
زندگی نامه
شهید یدالله مشتری سرند در سال 1346 در روستای سرند و در خانوادهی مذهبی و متوسط دیده به جهان گشود. او دومین فرزند خانواده بود. دوران کودکی یدالله با رفتارهای کودکانه سپری شد تا که به سن هفت سالگی رسید و در آن زمان که مدرسه ی ابتدایی تازه بنا شده بود در آنجا اسم نو یسی کردیم ولی به خاطر کارهای دامپروری و کشاورزی درسش را نیمه تمام گذاشت و به کار کشاورزی و فرشبافی مشغول شد. به توصیه ها ی دایی اش او را به نام حاجی صدا می کردند. یدالله جوانی بود خوش قد و قامت و بسی پر کار و پر تلاش و نزد اهالی از اعتبار و احترام خاصی برخوردار بود. او با وجود این که در کشاورزی کار می کرد و مشغله ی زیادی داشت باز از نماز و روزه اش غافل نمی ماند و در راهپیمایی ها شرکت فعالانه داشت و به سخنرانی های امام گوش می کرد و به آنان عمل می کرد. او عاشق شهادت بود با این که هنوز دو سال به خدمت سربازی ش مانده بود با اصرار و پافشاری و با گریه های عاشقانه پدرش را راضی کرد که آماده به خدمت بگیرد و به خدمت سربازی برود. در آن زمان اعزام سربازان از شهرستان ورزقان صورت می گرفت. یدالله در تاریخ 1365 برای آموزش به شاهرود اعزام شد و بعد از آموزش و پس از 10 ماه در منطقه ی کردستان عراق و در ارتفاعات حاجی عمران در اثر خمپاره ها ی دشمن و به طرز جانسوز و مثل مولایش آقا امام حسین (ع) و با بدنی ترکش خورده و در حالی که سرش از بدنش جدا شده بود در تاریخ 1365/12/22 شهید شد و به شهدای انقلاب پیوست و به آرزوی دیرینه اش رسید و در کنار دوستان شهیدش در گورستانی واقع در روستای سرند به خاک سپرده شد. [۱]