آرام گاه شیخ اسماعیل: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
سطر ۲۴: سطر ۲۴:
  
  
سید نعمت الله جزایری نقل می‌کند: سید محمد از این جهت معروف است به سبزقبا «لان میله الی الثوب الاخضر» چون رغبت به جامه سبزرنگ داشته است. ۱۹ سال از عمر شریفش گذشته و در عُنفوان جوانی وفات کرده در شدت مرض و هنگام نزع، زبیده بالای سرش آمد و گفت: ترا به حق خدا قسم می‌دهم از حسب و نسب و طائفه و عشیره خود مرا خبر ده. سید محمد چشم‌ها را با ناتوانی باز کرد و گفت مادر، اگر بگویم بر تو، می‌ترسم گرفتار شوی. زبیده عرض کرد: «لعلک انت الهاشمی؟» سید محمد ساکت می‌شود. باز چشم‌ها را باز کرد و فرمود: من پسر «موسی بن جعفر علوی» هستم. زبیده به محض شنیدن این کلمه دست‌ها را بر سر زد و گفت «واخجلتا» جواب جدت را در روز قیامت چه بدهم؟ نسبت به تو جسارت کردم و حقت را نشناختم. بعد از آن می‌بیند که سید محمد از دنیا رفته است و در میان جیب او ورقه‌ای یافت که نسب خود را در آن نوشته بود.
+
سید نعمت الله جزایری نقل می‌کند: سید محمد از این جهت معروف است به سبزقبا «لان میله الی الثوب الاخضر» چون رغبت به جامه سبزرنگ داشته است. ۱۹ سال از عمر شریفش گذشته و در عُنفوان جوانی وفات کرده در شدت مرض و هنگام نزع، زبیده بالای سرش آمد و گفت: ترا به حق خدا قسم می‌دهم از حسب و نسب و طائفه و عشیره خود مرا خبر ده. سید محمد چشم‌ها را با ناتوانی باز کرد و گفت مادر، اگر بگویم بر تو، می‌ترسم گرفتار شوی. زبیده عرض کرد: «لعلک انت الهاشمی؟» سید محمد ساکت می‌شود. باز چشم‌ها را باز کرد و فرمود: من پسر «موسی بن جعفر علوی» هستم. زبیده به محض شنیدن این کلمه دست‌ها را بر سر زد و گفت «واخجلتا» جواب جدت را در روز قیامت چه بدهم؟ نسبت به تو جسارت کردم و حقت را نشناختم. بعد از آن می‌بیند که سید محمد از دنیا رفته است و در میان جیب او ورقه‌ای یافت که نسب خود را در آن نوشته بود.<ref>[http://%20%20http://masjed-zeynab.blogfa.com/post-63.aspx سایت مسجدزینب]</ref>
  
http://masjed-zeynab.blogfa.com/post-63.aspx
+
==پانویس==
 +
 
 +
<references />

نسخهٔ ‏۳۰ شهریور ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۳۴


بقعه حضرت سید محمد بن موسی الکاظم (ع) معروف به سبزقبا برادر اعیانی امام رضا (ع)


در کنار خیابان امام خمینی (ره) بعد از خیابان سی‌متری دزفول، بقعه معروف به سبزقبا قرار گرفته است. بنای این بقعه کاملاً نوسازی شده و هیچ اثر قدیمی از آن باقی نمانده است. مطلعین دزفول می‌گویند که بقعه سبزقبا مانند بقعه عباسعلی دزفول به شکل گنبدی خیاری بوده است. ساختمان بقعه با گنبد خیاری، از آثار دوره تیموری و سلجوقی است و بی‌شک اگر بقعه سبزقبا را معدوم و ساختمان جدید را جایگزین نکرده بودند آثار هنری معماری در دزفول بیش از امروز باقی بود.


بقعه جدید سبزقبا دارای یک نمازخانه، سالن اجتماعات، کتابخانه، ضریح، گنبد، ایوان و کفش‌کن با کاشی‌هایی با خط نستعلیق است و مرقدش زائرین زیادی دارد که در تمام فصول سال از شهرهای مختلف ایران به زیارت این مرقد پاک و مطهر مشرف می‌شوند و در آستانه با عظمت او عرض حاجت می‌کنند.


از محدث کبیر سید نعمت الله جزایری در کتاب المجموعه، قریب این مضمون نقل است که: سید محمد سبزقبا در زمان هارون الرشید عباسی بوده و از فرزندان امام موسی بن جعفر علیه السلام و برادر اعیانی امام رضا علیه السلام می‌باشد که بر اثر ظلم و جور خاندان پلید عباسی و به قصد تبلیغ افکار پدر و ترویج امامت برادرش از مدینه خارج شد و پس از گذشتن از بیابان‌های بی آب و علف و سوزان شبه جزیره عربستان، از بصره به خرمشهر و از آنجا به اهواز و سپس وارد شهر دزفول شده و میهمان زنی بنام زبیده خاتون می‌شود که فرزند مریضی دارد. (قبر او در خانه همین زن واقع شده است) سید می‌بیند او به درب خانه ایستاده و می‌گوید: خدایا به حق صاحب روز غدیر مریض مرا شفا بده. سید محمد هنگامی که مشاهده می‌کند این زن شیعه است، از او تقاضای پناهندگی می‌نماید و زبیده به او پناه می‌دهد.


اتفاقاً این زن دختری بیمار در خانه دارد که به واسطه کرامت سید، شفا پیدا می‌کند. زبیده خاتون از سید درخواست ماندن و اقامت می‌کند و حضرت سبزقبا (ع) پذیرفته و بعد از سه روز که میهمان آن زن بود، به شغل سقایت مشغول شد و با مشک از رودخانه برای مردم آب می‌آورد و هر مریضی که از دست با برکت این سید شریف و عالم جلیل‌القدر آب می‌نوشید فوراً شفا می‌یافت. چون اکثر اوقات مانند دیگر علویان، لباس سبز بر تن می‌کرد او را سبزقبا می‌گفتند. اما بعد از گذشت شش ماه اجل مهلت نداده و در حالی که تنها ۱۹ بهار از عمر آن بزرگوار می‌گذشت وفات می‌یابد.


در دفتر بقعه سبزقبا (ع) شجره‌نامه‌ای به نقل از سید نعمت‌اله جزایری است که می‌فرماید: آقا سید محمد برادر اعیانی حضرت امام رضا (ع) است و تشریف فرمائی حضرت از راه دزفول، زمانی که عازم طوس بوده، محض زیارت قبر مقدس سید محمد بوده و تا آن زمان زبیده حیات داشته است که حضرت رضا او را نوازش فرموده، انعام مرحمت کرده، نوید شفاعت در روز قیامت به او داده و تولیت قبر سید محمد را به او سپرده است. آن حضرت تا ۳ روز مجاور قبر این امام‌زاده بوده است. سید سبزقبا قبل از وفاتش به آن زن وصیت کرده که نامه او را به حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) که از راه دزفول عازم خراسان بوده است برساند.


حضرت رضا (ع) درباره آقا سید محمد می‌فرماید: «من زارَ اَخی محّمد باالسُوس فکَئنّما زارَنی» هرکس برادرم محمد را در شهر شوش زیارت کند همانند این است که مرا زیارت کرده است.


سید نعمت الله جزایری نقل می‌کند: سید محمد از این جهت معروف است به سبزقبا «لان میله الی الثوب الاخضر» چون رغبت به جامه سبزرنگ داشته است. ۱۹ سال از عمر شریفش گذشته و در عُنفوان جوانی وفات کرده در شدت مرض و هنگام نزع، زبیده بالای سرش آمد و گفت: ترا به حق خدا قسم می‌دهم از حسب و نسب و طائفه و عشیره خود مرا خبر ده. سید محمد چشم‌ها را با ناتوانی باز کرد و گفت مادر، اگر بگویم بر تو، می‌ترسم گرفتار شوی. زبیده عرض کرد: «لعلک انت الهاشمی؟» سید محمد ساکت می‌شود. باز چشم‌ها را باز کرد و فرمود: من پسر «موسی بن جعفر علوی» هستم. زبیده به محض شنیدن این کلمه دست‌ها را بر سر زد و گفت «واخجلتا» جواب جدت را در روز قیامت چه بدهم؟ نسبت به تو جسارت کردم و حقت را نشناختم. بعد از آن می‌بیند که سید محمد از دنیا رفته است و در میان جیب او ورقه‌ای یافت که نسب خود را در آن نوشته بود.[۱]

پانویس

  1. سایت مسجدزینب