شهید علی اکبر ابراهیمی سیاوش: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی «شهید علی اکبر ابراهیمی سیاوش مشخصات شهر : بخش : شهرستان : نكا استان : مازندر...» ایجاد کرد)
 
سطر ۱۶: سطر ۱۶:
 
یگان : لشگر 25 کربلا
 
یگان : لشگر 25 کربلا
  
نوع عضویت : بسیج  
+
نوع عضویت : بسیج  
  
 
مذهب : شیعه  
 
مذهب : شیعه  
سطر ۳۴: سطر ۳۴:
 
موضوع شهادت : جبهه
 
موضوع شهادت : جبهه
  
عملیات : عملیات کربلای 4
+
عملیات : عملیات کربلای 4
  
محل شهادت : ام الرصاص
+
محل شهادت : ام الرصاص
  
 
تاریخ شهادت : 1365/10/04
 
تاریخ شهادت : 1365/10/04

نسخهٔ ‏۲۰ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۴۵

شهید علی اکبر ابراهیمی سیاوش


مشخصات

شهر : بخش : شهرستان : نكا

استان : مازندران

جنسیت : مرد

وضعیت تاهل : متاهل

شغل : کشاورزی

یگان : لشگر 25 کربلا

نوع عضویت : بسیج

مذهب : شیعه

دین : اسلام‌‌

نام پدر : محمد صادق

تحصیلات : ابتدایی

کد شهید : 88

رسته : پیاده

نام مادر : هاجر فلاح

موضوع شهادت : جبهه

عملیات : عملیات کربلای 4

محل شهادت : ام الرصاص

تاریخ شهادت : 1365/10/04

نحوه شهادت : اصابت تیر و ترکش

شهر : سیاوشکلا

بخش : شهرستان : نكا

استان : مازندران

گلزار : امام زاده علی اکبرتاریخ تدفین : 1367/10/00

تاریخ تولد :1326/04/08

تاریخ شهادت : 1365/10/04


زندگی نامه

شهید در سال 1326 در روستای سیاوشکلا ـ نکا به دنیا آمد.شهید در خانواده مذهبی و زحمت کش متولد شد.شهید تا کلاس ششم ابتدایی تحصیل کرده و بعد از آن ترک تحصیل کردند و با پدر به شغل کشاورزی می پرداختند . ایشان در تاریخ 12/7/49 ازدواج کردند. و دارای 4فرزند شدند.به پدر و مادر و همسر و فرزندان بسیار احترام می گذاشت . شهید در تظاهرات و پخش اعلامیه فعالیت داشت. ایشان در تاریخ 7/10/65 در شلمچه در عملیات کربلای 4 به شهادت رسیدند. و پیکر پاکش در امامزاده علی اکبر روستای سیاوشکلا ـ نکا به خاک سپرده شد.

خاطرات

• فرزند شهید : پدرم مهربان بود .وقتی مادرم در امور خانه اگر به ما دستور می داد پدرم ناراحت می شد و خود شخصاً در امور خانه و کارها به ما کمک می کرد اگر مادرم می گفت که من سفره را جمع کنم پدرم به کمک من آمد و با هم سفره را جمع می کردیم. • دختر شهید : رابطه ی پدرم با مادرم بسیار خوب و عالی بود پدرم هیچگاه ، مادرم را ناراحت نمی کرد حتی کوچکترین حرفی که باعث رنجش مادرم بشود به مادرم نمی گفت چنان با مادرم رفتار می کرد که تمام افراد محل از زندگی این دو به خوبی یاد می کنند آن ها یکدیگر را بسیار دوست داشتند پدرم اجازه نمی داد مادرم کارهای سنگین انجام دهد همیشه او را یاری می کرد اگر مادربزرگم به مادرم چیزی می گفت پدرم از مادرم عذر خواهی می کرد.

• همسر شهید : خاطره از شهید بسیار است ولی بهترین خاطره من از شهید این که شب عروسی ما هوا بسیار سرد و زمستانی بود وهوا برف می بارید و به طوری که بنده به جای کفش عروسی چکمه به پا کرده بودم و به خانه داماد رفتم و این برایم خاطره شد .

• شهید در بیشتر جمعه ها به نماز جمعه می رفتند و موقع برگشتن از نماز با خود مهمان می آوردند . برای ناهار به منزل که یک مرتبه دیدم شهید طوسی و پدرشان را برای ناهار به منزل دعوت کردند .

• برادر شهید: بسیارراستگو،شجاع ، امانتدار،خوش اخلاق،باایمان،صبور،مهربان وپایبند به اصول مذهبی ودینی ومسائل شرعی ازجمله نمازخواندن اول وقت،گرفتن روزه،تلاوت قرآن،دعاورازونیاز بودند . درنمازجماعت حضورداشتندوحق وحقوق دیگران رارعایت می کردند .

منبع سایت جنگ و درنگ