شهید حسن تقوایی گنجعلی: تفاوت بین نسخهها
از دانشنامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
Kheyri9803 (بحث | مشارکتها) |
Jafari9809 (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | {{جعبه اطلاعات افراد نظامی | |
+ | |نام فرد = حسن تقوایی گنجعلی | ||
+ | |تصویر = ;l.jpg | ||
+ | |توضیح تصویر = | ||
+ | |ملیت = [[پرونده:پرچم ایران.png|22px]] ایرانی | ||
+ | |شهرت = | ||
+ | |دین و مذهب = [[مسلمان]]، [[شیعه]] | ||
+ | |تولد = [[زادروزهای 09 تیر|1342]] ، [[ مشهد]] | ||
+ | |شهادت = [[الگو:شهدای 08 آذر|1360/09/08]] | ||
+ | |وفات = | ||
+ | |مرگ = | ||
+ | |محل دفن = بهشت رضا | ||
+ | |مفقود = | ||
+ | |جانباز = | ||
+ | |اسارت = | ||
+ | |نیرو = | ||
+ | |یگانهای خدمت = | ||
+ | |طول خدمت = | ||
+ | |درجه = | ||
+ | |سمتها = | ||
+ | |جنگها = | ||
+ | |نشانهای لیاقت = | ||
+ | |عملیات = | ||
+ | |فعالیتها = | ||
+ | |تحصیلات = | ||
+ | |تخصصها = | ||
+ | |شغل = | ||
+ | |خانواده = | ||
+ | }} | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
نسخهٔ ۳۰ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۱۲
حسن تقوایی گنجعلی | |
---|---|
| |
ملیت | ایرانی |
دین و مذهب | مسلمان، شیعه |
تولد | 1342 ، مشهد |
شهادت | 1360/09/08 |
محل دفن | بهشت رضا |
خاطرات
- سدر یکی از عملیاتها گروهی از تانکهای دشمن به محاصره ما در آمدند. این تانکهای تی 72 بسیار مقاوم بودند و گلوله های آرپی جی روی آن اثری نداشت . ما خیلی تلاش کردیم که هر طور شده به حلقه محاصره آنها بزنیم و آنها را از بین ببریم. اما همین که به طرف آنها نزدیک می شدیم، با تیربار تانک بچه های ما را به شهادت می رساندند. 4 یا 5 نفر امدادگر بودیم. به ما گفتند : کدامیک از شما حاضر هستیدبا ما پشت خاکریز بیایید و برویم داخل محاصره آنها را از بین ببریم هنوز در فکر این حرفها بودیم که کدامیک از ما با اینها مشارکت کنیم. در این حال حسین تقوایی آنجا سریع اعلام کرد من دارم می آیم . هر چه با ایشان صحبت کردیم و گفتیم: که شما نمی خواهد بروید شما متأهل هستید. اما او اصرار زیادی کرد و بعد رفت. همین که وارد حلقه محاصره آنها شد یکی از تانکها به طرف ایشان شلیک کرد و چند تیر را به قلب ایشان شلیک کرد و او شهید شد .
- برای اینکه حسین قبل از جنگ در اتاق عمل کار می کرد به همین دلیل در یکی از عملیاتها که از ایشان در اتاق عمل نیازبود او را به بهداری معرفی کردیم تادر آنجا مشغول به کار شود.شب قبل از عملیات به ایشان گفتم :خوب شما در اتاق عمل باشید وما می رویم برای اجرای عملیات اما ایشان راضی نبودومی گفت:من هم می خواهم در عملیات شرکت کنم .ما هم چه به ایشان گفتیم :از تخصص شما در اینجا بیشتر احتیاج است تادر جلوی خط مقدم ،اینجا بمانید.اما او اصرار زیادی می کرد تا همراه ما بیاید .ودر نهایت بالاجبار ایشان با اصرارزیاد درعملیات شرکت کرد .[۱]